Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
prudent limit of endurance
حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
Other Matches
prudent limit of patrol
حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
time of flight
زمان پرواز هواپیما
launch time
زمان پرواز هوایی هواپیما
absolute ceiling
حداکثر ارتفاع نسبت به سطح دریا که هواپیما میتواند تحت فشار استاندارد پرواز افقی ومتعادلی داشته باشد
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
inflight reliability
تامین هواپیما در حین پرواز امنیت پرواز
aircraft scrambling
دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
sorties
پرواز یک هواپیما یایک پرواز
sortie
پرواز یک هواپیما یایک پرواز
transition level
سطح حداکثر انحراف درارتفاع پرواز
transition altitude
ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
hovering ceiling
حداکثر سقف پرواز ثابت درنزدیک زمین
flight test
ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
aviation fuel
سوخت هواپیما
ramp weight
حداکثر وزن ممکن هواپیما
maximum duration
زمان حداکثر
dive schedule
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
departure air field
فرودگاه پرواز هواپیما
aero
مربوط به پرواز یا هواپیما
liner
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
liners
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
mach trim compensator
دستگاه تنظیم حداکثر سرعت هواپیما به طور خودکار
powers
حداکثر تلاش در کمترین زمان
powering
حداکثر تلاش در کمترین زمان
powered
حداکثر تلاش در کمترین زمان
power
حداکثر تلاش در کمترین زمان
flyover
پرواز یک یا چند هواپیما درارتفاع کم
cruising altitude
ارتفاع ثابت پرواز هواپیما
flyovers
پرواز یک یا چند هواپیما درارتفاع کم
take off
برداشتن پرواز کردن هواپیما
What time does the plane take off?
چه وقت هواپیما پرواز می کند؟
post flight
بعد از خاتمه پرواز هواپیما
point of no return
نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
approach
پرواز هواپیما درست قبل ازفرود
flight manifest
بارنامه پرواز یا لیست مسافرین هواپیما
mission ready
اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
approached
پرواز هواپیما درست قبل ازفرود
service ceiling
سقف پرواز معمولی یا جنگی هواپیما
instrument flight
پرواز با کمک دستگاههای کنترل هواپیما
approaches
پرواز هواپیما درست قبل ازفرود
flight control
دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
design maximum weight
حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
air start
استارت زدن موتور در حال پرواز هواپیما
aircraft alternation
اصلاحات در خواص فیزیکی وخصوصیات پرواز هواپیما
to board a flight
سوار هواپیما شدن
[برای پرواز به مقصدی]
time of flight
زمان پرواز گلوله
gates
فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
gate
فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
aircraft turn around
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
scheduled plane
هواپیمای مسافربری
[با زمان پرواز مشخص]
scheduled service plane
هواپیمای مسافربری
[با زمان پرواز مشخص]
design landing weight
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام فرود هواپیما برای استفاده در محاسبات طراحی
staging base
پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
holding pattern
کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
center of gravity limits
محدوده مجاز برای جابجاشدن گرانیگاه هواپیما بدون اختلال در وضعیت پرواز ان
brake specific fuel consumption
مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
staging area
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
approach time
زمان تقرب هواپیما
awaiting aircraft availability
زمان تحت تعمیر بودن هواپیما
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
terrain clearance
حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
glide path
مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
turnaround cycle
مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
block time
زمان سپری شده ا لحظه شروع حرکت هواپیما تالحظه توقف
flight engineer
مهندس مکانیک هواپیما مهندس پرواز
cantilever ratio
نصف طول دو سر بال تقسیم بر حداکثر طول پنهان بال داخل بدنه هواپیما
central refueling provisions
سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
burn out
تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
air metering force
نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
combustion starter
مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant
سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
atomisers
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charge
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomizer
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charges
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomizers
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
flight coordination
هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
time over target
زمان رسیدن روی هدف زمانی که هواپیما روی هدف می رسد
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
runways
راه پرواز باند پرواز
runway
راه پرواز باند پرواز
flying status
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
max min system
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
torch pot
[محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
landing gear
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
approach end
نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
altitude sickness
حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
touchdowns
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
barometric leveling
تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
touchdown
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
aircraft arresting barrier
وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
air mileage indicator
کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
plane director
نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
aft
قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
maximal oxygen uptake
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
spoiler
صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
screwpropeller
پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
space charter
اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
ullage
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
tips
باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
coordinated turn
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
moments
ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moment
ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
in the bag
<idiom>
مطمئن
safe
مطمئن
trustful
مطمئن
assured
مطمئن
confident
مطمئن
safest
مطمئن
safer
مطمئن
full hearted
مطمئن
safes
مطمئن
surest
مطمئن
surer
مطمئن
sure
مطمئن
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
realtime
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
certifies
مطمئن کردن
secure
مطمئن استوار
secures
مطمئن استوار
ensure
مطمئن ساختن
trusted
مطمئن بودن
assurer
مطمئن سازنده
certify
مطمئن کردن
trust
مطمئن بودن
trusts
مطمئن بودن
ensured
مطمئن ساختن
over confident
زیاد مطمئن
certifying
مطمئن کردن
ensures
مطمئن ساختن
insurance
ذخیره مطمئن
insurance
امتیاز مطمئن
insecure
غیر مطمئن
supersub
ذخیره مطمئن
to feel secure
مطمئن شدن
ensuring
مطمئن ساختن
insuring
مطمئن ساختن
assuror
مطمئن سازنده
to feel secure
مطمئن بودن
I am sure that ...
من مطمئن هستم که ...
self confident
مطمئن بخود
secure of victory
مطمئن به پیروزی
safe working load
بارکاری مطمئن
self-confident
مطمئن به خود
safe life
عمر مطمئن
nail down
<idiom>
مطمئن بودن
insures
مطمئن ساختن
azimuth indicator
شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
circuit
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
to ensure something
مطمئن ساختن
[چیزی]
self-assured
مطمئن بنفس خود
I am certain of it.
من درباره اش مطمئن هستم.
just in case
برای مطمئن بودن
but don't hold me to it
[idiom]
ولی مطمئن نیستم
surefire
مطمئن نتیجه بخش
self assured
مطمئن بنفس خود
in for
<idiom>
مطمئن بدست آوردن
secure
مطمئن تامین کردن
you may rest assured
میتوانید مطمئن باشید
to make no doubt
مطمئن بودن شک نداشتن
secures
مطمئن تامین کردن
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
aircraft cross servicing
سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
aprons
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
apron
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
secures
بی خطر خاطر جمع مطمئن
secure
بی خطر خاطر جمع مطمئن
You can be sure of that!
در این مورد تو می توانی مطمئن باشی!
troop space
جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
inflight phase
مرحله بازدید حین پرواز مرحله عملیات حین پرواز
beacon flight
پرواز با کمک برج مراقبت پرواز با استفاده از کمک برج
Slow but sure wins the race.
<proverb>
پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود .
He seems to have a lot of confidence.
خیلی خاطر جمع ( مطمئن ) بنظر می رسد
i give you my world for it
قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
bravura
افهار شجاعت و دلاوری روحیه مطمئن وامرانه
clear way
محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presenting
زمان حاضر زمان حال
arrival
زمان حضور زمان رسیدن
presents
زمان حاضر زمان حال
arrivals
زمان حضور زمان رسیدن
present
زمان حاضر زمان حال
response time
زمان جواب زمان پاسخگویی
presented
زمان حاضر زمان حال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com