English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
ultimate compressive strength حداکثر مقاومت دربرابر فشار
Other Matches
brake lining مادهای با کارایی خوب دربرابر اصطکاک و مقاومت دربرابر حرارت زیاد
strength under tangential loading مقاومت دربرابر عاملهای مماسی
maximum junction to case thermal impedan مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
maximum sound pressure فشار صوت حداکثر
ultimate bearing capacity حداکثر فشار متحمل پی
wind beam تیری که در برابر مقاومت فشار باد طرح ریزی میشود
knee brace پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
absolute ceiling حداکثر ارتفاع نسبت به سطح دریا که هواپیما میتواند تحت فشار استاندارد پرواز افقی ومتعادلی داشته باشد
series resistance مقاومت ورودی مقاومت سری مقاومت ماقبل
varistor مقاومت نیمه هادی با دوالکترود که مقاومت ان به نسبت عکس ولتاژ در هرجهت تغییر میکند
impedance مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
choke impedance امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
to دربرابر
along side of دربرابر
in contradistinction to دربرابر
in contrast with دربرابر
to take eggs for money را با دربرابر
in d. from دربرابر
against دربرابر
on payment دربرابر پول
insulation resistance مقاومت الکتریکی مقاومت ایزولاسیون
endures بردباری کردن دربرابر
endured بردباری کردن دربرابر
copy protection حفافت دربرابر کپی
endure بردباری کردن دربرابر
contender مدعی دربرابر قهرمان
dure بردباری کردن دربرابر
contenders مدعی دربرابر قهرمان
resilience درجه مقاومت فرش در برابر سایش [این عامل نشان دهنده مقاومت فرش بر اثر رفت و آمد و مستهلک شدن آن است.]
resistor اسباب مقاوم دربرابر برق
resister اسباب مقاوم دربرابر برق
resisters اسباب مقاوم دربرابر برق
resistors اسباب مقاوم دربرابر برق
max min system سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
outdare تحریک بجنگ کردن دوام اوردن دربرابر
monel الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
outride دربرابر طوفان ایستادگی کردن در مسابقه چیره شدن
to i.a person for his actions کسیرا ازمسئولیت قانونی دربرابر کرده هایش رهاکردن
maximal oxygen uptake حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
cabin pressure فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
pressurized cabin اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
plasma plating ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
pitot static system سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
reluctivity مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
grid bias resistance مقاومت پلاریزاسیون شبکه مقاومت بایاس شبکه
grid suppressor مقاومت میرایی شبکه مقاومت شبکه سوپرسورشبکه
cabin pressurization safety valve شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic دارای فشار یکسان خط هم فشار
counterplot دسیسه دربرابر دسیسه توط ئه متقابل
low head plant نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
high voltage transformer ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
peaks حداکثر
peaking حداکثر
outsides حداکثر
outside حداکثر
maximal حداکثر
uttermost حداکثر
peak حداکثر
endurance حداکثر
maximum حداکثر
maximum speed حداکثر سرعت
maximum amplitude دامنه حداکثر
peaking حداکثر کاکل
maximum slope حداکثر شیب
payload حداکثر بار
high tide حداکثر مد دریا
maximum available powere توان حداکثر
price ceilings حداکثر قیمت
maximum value مقدار حداکثر
maximum thermometer گرماسنج حداکثر
maximum current جریان حداکثر
relative maximum حداکثر نسبی
maximum capacity فرفیت حداکثر
flat out حداکثر سرعت
flank speed حداکثر سرعت
maximization به حداکثر رسانیدن
payloads حداکثر بار
wage ceiling حداکثر دستمزد
maximum performance عملکرد حداکثر
maximum output خروجی حداکثر
maximum of intensity حداکثر شدت
full bore حداکثر تلاش
full speed حداکثر سرعت
maximum moment حداکثر لنگر
maximum load بار حداکثر
global maximum حداکثر مطلق
maximum performance کارایی حداکثر
supercharge خرج حداکثر
peak حداکثر کاکل
maximum ratings مقدار حداکثر
maximum prr ermissible مجاز حداکثر
maximum profit حداکثر سود
maximum price حداکثر بها
peaks حداکثر کاکل
high tides حداکثر مد دریا
maximum power demand مصرف حداکثر
submaximal زیر حداکثر
maximum limited stress تنش حداکثر
peak output حداکثر تولید
maximum density حداکثر تراکم
maximum detector اشکارساز حداکثر
peak load حداکثر بار
maximum duration زمان حداکثر
maximum efficiency حداکثر کارائی
maximal وابسته به حداکثر
maximum efficiency راندمان حداکثر
maximum energy انرژی حداکثر
peak load بار حداکثر
maximum work کار حداکثر
peak voltage ولتاژ حداکثر
peak demand حداکثر تقاضا
peak speed حداکثر سرعت
maximum frequency فرکانس حداکثر
maximum deflection انحراف حداکثر
maximum demand بار حداکثر
maximum deviation انحراف حداکثر
maximum gain تقویت حداکثر
optimum height حداکثر ارتفاع
peak current جریان حداکثر
intensity maximum حداکثر شدت
pitot pressure فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
daily flood peak حداکثر سیل روزانه
traffic peak حداکثر عبور و مرور
maximum input frequency فرکانس ورودی حداکثر
closed height حداکثر ارتفاع لیفتراک
maximum landing weight حداکثر وزن فرود
maximum permissible voltage ولتاژ مجاز حداکثر
maximum power gain تقویت توان حداکثر
maximum liklihood method روش حداکثر احتمال
maximum gate trigger voltage ولتاژ احتراق حداکثر
ceiling prices حداکثر قیمت قانونی
maximum gate trigger current جریان احتراق حداکثر
maximum load بار گذاری حداکثر
maximum natality حداکثر زاد و ولد
ceiling price حداکثر قیمت قانونی
maximum flexibility خمش پذیری حداکثر
breaking load حداکثر تحمل بار
maximum light transmission انتقال نور حداکثر
maximum output voltage ولتاژ خروجی حداکثر
maximum operating voltage ولتاژ کار حداکثر
maximum in power gain تقویت قدرت حداکثر
maximum modulating frequency فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum permissible load بار مجاز حداکثر
maximum power operation کار با توان حداکثر
maximum take off weight حداکثر وزن برخاستن
utmost منتهای کوشش حداکثر
marginal حداکثر نزدیک به انتها
maximum demand pointer عقربه مصرف حداکثر
maximum demand meter حداکثر مقدار سنج
maximum temperature درجه حرارت حداکثر
maximum control current جریان کنترل حداکثر
pron to با حداکثر سرعت ممکن
maximum wavelength طول موج حداکثر
maximum current rating جریان نامی حداکثر
profit maximization به حداکثر رسانیدن سود
angle of repose حداکثر شیب استقرار
maximum stock حداکثر موجودی انبار
endurance time سرعت حداکثر مداوم
maximum probility detection تعیین احتمال حداکثر
maxvo حداکثر توان هوازی
peak strenght حداکثر استعداد مجاز
maxvo حداکثر اکسیژن مصرفی
maximum ratings مقدار نامی حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum scattering angle زاویه پراکندگی حداکثر
extreme حداکثر درمنتهی الیه
maximum allowable concentration حداکثر غلظت مجاز
maximum direction finding جهت یابی حداکثر
maximum and minimum thermometer گرماسنج حداقل و حداکثر
flank speed حداکثر سرعت قایق
principle of miximum overlap اصل حداکثر همپوشانی
sprints با حداکثر سرعت دویدن
sprinted با حداکثر سرعت دویدن
sprint با حداکثر سرعت دویدن
low tide حداکثر جذر دریا
at full blast <adv.> در حداکثر قدرت یا شدت
utility maximization به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
full blast <adv.> در حداکثر قدرت یا شدت
high water حداکثر ارتفاع اب مد دریا
utmost good faith حداکثر حسن نیت
high run حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
powering حداکثر تلاش در کمترین زمان
great tropic range حداکثر اختلاف جذر و مداستوایی
capacity load حداکثر فرفیت بارگیری ناو
maximum load rating قابلیت بارگیری نامی حداکثر
powered حداکثر تلاش در کمترین زمان
maximum range حداکثر برد جنگ افزار
hull speed حداکثر سرعت نظری قایق
layer depth که در ان سرعت صوت به حداکثر می رسد
maximum surface temperature درجه حرارت سطحی حداکثر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com