Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
transfer limit
حدود تصحیحات انتقال تیر
Search result with all words
transfer limit
حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
Other Matches
corrections
تصحیحات
special corrections
تصحیحات مخصوص
amendments
تصحیحات مکملها
amendment
تصحیحات مکملها
position correction
تصحیحات موضعی
gyrograph
نمودارهای تصحیحات قطب نمای مغناطیسی ناو
tactical diversions
تصحیحات تاکتیکی مسیرناوگان تصحیح مسیر حرکت ناوگان
upper memory
کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
indeterminate change of station
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
spotting charge
خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
transfer
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
q correction
تصحیحات مربوط به هدف یاجای هدف
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
signaled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer ladle
کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate
نسبت انتقال سرعت انتقال
offset plottin
روش استفاده از تصحیحات مخصوص در توپخانه روش محاسبه توپ به توپ
negative acknowledgement
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
correction index
جدول تصحیح خطای توپ جدول تصحیح یا تصحیحات
delimit
حدود
ranges
حدود
delimiting
حدود
limit
حدود
about
در حدود
scope
حدود
compass
حدود
scantling
حدود
delimits
حدود
purview
حدود
definitions
حدود
range
حدود
definition
حدود
neighbourhood
حدود
neighbourhoods
حدود
thereabouts
در آن حدود
vicinity
حدود
precincts
حدود
precinct
حدود
realms
حدود
confining
حدود
realm
حدود
neighborhoods
حدود
confine
حدود
perambulation
حدود
ranged
حدود
neiggourhood
حدود
ambit
حدود
module
حدود
in the neighbourhood
در حدود
about
<adv.>
حدود
roughly
<adv.>
حدود
well nigh
در حدود
modules
حدود
tether
حدود
well-nigh
در حدود
delimited
حدود
tethered
حدود
tethering
حدود
tethers
حدود
trans shipment
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
class limits
حدود طبقه
class interval
حدود طبقه
reaching
وسعت حدود
verges
نزدیکی حدود
reaches
وسعت حدود
reached
وسعت حدود
reach
وسعت حدود
out
خارج از حدود
out-
خارج از حدود
verge
نزدیکی حدود
confidence limits
حدود اطمینان
vicinity
در حدود در اطراف
boundaries
حدود یکان
boundaries
حدود چیزی
whereabouts
درچه حدود
confidence limits
حدود اعتماد
boundary
حدود یکان
boundary
حدود چیزی
confinement
تحدید حدود
coextensive
هم حدود وثغور
gamut
حدود حیطه
yawed
تجاوز از حدود
graphic limits
حدود گرافیکی
delimitation
تحدید حدود
outed
خارج از حدود
thereabout
دران حدود
demarcation
تعیین حدود
therabout
دران حدود
coastal frontier
حدود ساحلی
run
ردپا حدود
limit check
مقابله حدود
limit of fire
حدود اتش
limits of confidence
حدود اطمینان
purview of an occupation
حدود کاری
purview
حدود میدان
ranges
حدود وسعت
runs
ردپا حدود
ranges
حدود محدوده
delimitation
تعیین حدود
yaw
تجاوز از حدود
hereabout
دراین حدود
in round numbers 00
در حدود 001 عد د
range
حدود محدوده
periphery
محیط حدود
range
حدود وسعت
ranged
حدود محدوده
peripheries
محیط حدود
ranged
حدود وسعت
probability limits
حدود احتمالی
in the neighborhood of
در حدود
[ریاضی]
trimester
در حدود سه ماه
thereabouts
در حدود آن وقت
within cry
در حدود صد ارس
with in ear shot
در حدود صدا رس
frontiers
حدود و ثغور
lines
حدود رویه
line
حدود رویه
demarcating
تعیین حدود کردن
sphere
مرتبه حدود فعالیت
spheres
مرتبه حدود فعالیت
limitation clause
عبارت تعیین حدود
limitation clause
ماده تعیین حدود
orbit
دور حدود فعالیت
orbited
دور حدود فعالیت
tolerance
حدود قابل تحمل
tolerances
حدود قابل تحمل
delimit
تحدید حدود کردن
mark out a ground
تحدید حدود زمین
peg
تعیین حدود کردن
delimited
تعیین کردن حدود
delimited
تحدید حدود کردن
abound
تعیین حدود کردن
thereabouts
در حدود آن میزان یا تعداد
delimit
تعیین کردن حدود
whereabout
حدود تقریبی مکان
demarcates
تعیین حدود کردن
demarcated
تعیین حدود کردن
orbits
دور حدود فعالیت
pegs
تعیین حدود کردن
scope
میدان و برد و حدود
delimits
تعیین کردن حدود
compass
حدود وثغور حوزه
format
حدود و مشخصات فرش
delimits
تحدید حدود کردن
delimiting
تحدید حدود کردن
inbound
محصور در حدود معینی
outre
خارج از حدود معمولی
delimiting
تعیین کردن حدود
demarcate
تعیین حدود کردن
ultra vires
تجاوز از حدود اختیارات
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
ultra vires
بیش از حدود اختیارات قانونی
corrida
برنامهای در حدود شش مسابقه گاوبازی
range of music
حدود یا میدان علم موسیقی
as far as in me lies
تا انجاکه در حدود توانایی من است
to override one's commission
از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
quarts
پیمانهای در حدود بیک لیتر
quart
پیمانهای در حدود بیک لیتر
ultra vires
خارج از حدود اختیارات قانونی
limit of fire
حدود میدان اتش تیربار یاسلاح
to live beyond one's means
بیش از حدود استطاعت خودخرج کردن
neatline
خطوط باریک حدود کناره نقشه
to make both ends meet
در حدود درامد خود خرج کردن
boundary disclaimer
نشان دهنده حدود جغرافیایی منطقه
transition layer
منطقه یا حدود انحراف درارتفاع پرواز
We will be checking out around noon.
ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
buddy line
طنابی که در حدود 01 متر که 2 غواص را به هم وصل میکند
the bill defined his powers
حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
to mark out a ground
حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
iron pyrites
ترکیب شیمیائی است که حدود 5 تا 02 درصداهن دارد
field of view
حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
ultra vires
بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
My earnings come to around 5ooo Tomans per month.
درآمدم به حدود 5000 تومان درماه می رسد
offshore
در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
metric ton
مقیاس وزن معادل هزارکیلوگرم یا حدود 0022 پوند
rated power
هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
parameters
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
parameter
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
clearance fit
اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
mysticism
مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
parameter
اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameters
اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameter
کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
parameters
کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
elastic banding
روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
hard sectored
دیسک لرزانی که در ان سوراخهایی به منظور تعیین حدود هر قطاع یا بخش تعبیه و منگنه شده است
transputer
- بیتی که سرعت حدود Mips دارد. که بهم وصل میشود تا سیستم پردازش موازی ایجاد کند.
golf courses
زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
virtual
فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
golf course
زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
beta range
حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
banding
روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com