Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
limit of fire
حدود میدان اتش تیربار یاسلاح
Other Matches
purview
حدود میدان
scope
میدان و برد و حدود
range of music
حدود یا میدان علم موسیقی
machine gun
تیربار
machine guns
تیربار
sub-machine guns
تیربار دستی
sub-machine gun
تیربار خودکار
nest
اشیانه تیربار
nests
اشیانه تیربار
head space
فاصله سر تیربار
sub-machine gun
تیربار دستی
sear pin
محورچکاننده در تیربار
pillbox
اشیان تیربار
sub-machine guns
تیربار خودکار
machine guns
به تیربار بستن
pillboxes
اشیان تیربار
machine gun
به تیربار بستن
sears
چکاننده در تیربار
seared
چکاننده در تیربار
sear
چکاننده در تیربار
compound wound generator
ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
submachinegun
تیربار نیم خودکار
subcaliber
تیربار تنظیم هدف
first defense gun
جلوترین تیربار دفاعی
first defense gun
تیربار منطقه جلو
grenade court
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
upper memory
کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
high intensity magnetic field
میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
sweeping fire
اتش درو در عرض و عمق به وسیله تیربار
lenz' law
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
subcaliber range
تیراندازی بالوله جوفی یا تیربار اثرگذارمیدان تیر تنظیم هدف
battlefield recovery
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
gunner's rule
روش تخمین مسافت صحیح در تیراندازی با تیربار یاتفنگ بدون عقب نشینی
leader's rule
روش تعیین مسافت امن هنگام اجرای تیر بالای سربوسیله تیربار
closure minefield
میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
courses
میدان تیر میدان
coursed
میدان تیر میدان
course
میدان تیر میدان
definition
حدود
delimit
حدود
ranged
حدود
realms
حدود
realm
حدود
delimited
حدود
ranges
حدود
delimits
حدود
delimiting
حدود
compass
حدود
range
حدود
neighbourhoods
حدود
precincts
حدود
precinct
حدود
vicinity
حدود
confining
حدود
confine
حدود
perambulation
حدود
limit
حدود
about
در حدود
thereabouts
در آن حدود
definitions
حدود
well-nigh
در حدود
scope
حدود
neighborhoods
حدود
neighbourhood
حدود
well nigh
در حدود
ambit
حدود
about
<adv.>
حدود
purview
حدود
neiggourhood
حدود
in the neighbourhood
در حدود
roughly
<adv.>
حدود
module
حدود
modules
حدود
tethering
حدود
tethers
حدود
scantling
حدود
tethered
حدود
tether
حدود
reaching
وسعت حدود
reaches
وسعت حدود
delimitation
تعیین حدود
delimitation
تحدید حدود
within cry
در حدود صد ارس
with in ear shot
در حدود صدا رس
reach
وسعت حدود
limit check
مقابله حدود
confinement
تحدید حدود
limit of fire
حدود اتش
in round numbers 00
در حدود 001 عد د
vicinity
در حدود در اطراف
yawed
تجاوز از حدود
verge
نزدیکی حدود
verges
نزدیکی حدود
coastal frontier
حدود ساحلی
limits of confidence
حدود اطمینان
whereabouts
درچه حدود
graphic limits
حدود گرافیکی
probability limits
حدود احتمالی
purview of an occupation
حدود کاری
periphery
محیط حدود
ranges
حدود وسعت
peripheries
محیط حدود
class limits
حدود طبقه
class interval
حدود طبقه
runs
ردپا حدود
thereabout
دران حدود
therabout
دران حدود
run
ردپا حدود
hereabout
دراین حدود
ranges
حدود محدوده
ranged
حدود وسعت
out
خارج از حدود
out-
خارج از حدود
outed
خارج از حدود
confidence limits
حدود اطمینان
confidence limits
حدود اعتماد
coextensive
هم حدود وثغور
range
حدود محدوده
trimester
در حدود سه ماه
range
حدود وسعت
ranged
حدود محدوده
yaw
تجاوز از حدود
reached
وسعت حدود
gamut
حدود حیطه
demarcation
تعیین حدود
lines
حدود رویه
line
حدود رویه
in the neighborhood of
در حدود
[ریاضی]
frontiers
حدود و ثغور
boundary
حدود چیزی
boundary
حدود یکان
thereabouts
در حدود آن وقت
boundaries
حدود چیزی
boundaries
حدود یکان
demarcated
تعیین حدود کردن
demarcate
تعیین حدود کردن
tolerances
حدود قابل تحمل
tolerance
حدود قابل تحمل
delimiting
تعیین کردن حدود
pegs
تعیین حدود کردن
ultra vires
تجاوز از حدود اختیارات
format
حدود و مشخصات فرش
abound
تعیین حدود کردن
delimit
تحدید حدود کردن
delimit
تعیین کردن حدود
compass
حدود وثغور حوزه
delimited
تعیین کردن حدود
demarcating
تعیین حدود کردن
delimits
تعیین کردن حدود
delimits
تحدید حدود کردن
demarcates
تعیین حدود کردن
delimited
تحدید حدود کردن
delimiting
تحدید حدود کردن
orbited
دور حدود فعالیت
limitation clause
عبارت تعیین حدود
orbit
دور حدود فعالیت
sphere
مرتبه حدود فعالیت
whereabout
حدود تقریبی مکان
spheres
مرتبه حدود فعالیت
limitation clause
ماده تعیین حدود
mark out a ground
تحدید حدود زمین
orbits
دور حدود فعالیت
outre
خارج از حدود معمولی
thereabouts
در حدود آن میزان یا تعداد
peg
تعیین حدود کردن
inbound
محصور در حدود معینی
operating slide
دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
hasty breaching
نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
as far as in me lies
تا انجاکه در حدود توانایی من است
quart
پیمانهای در حدود بیک لیتر
ultra vires
بیش از حدود اختیارات قانونی
transfer limit
حدود تصحیحات انتقال تیر
to override one's commission
از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
ultra vires
خارج از حدود اختیارات قانونی
corrida
برنامهای در حدود شش مسابقه گاوبازی
quarts
پیمانهای در حدود بیک لیتر
boundary disclaimer
نشان دهنده حدود جغرافیایی منطقه
to live beyond one's means
بیش از حدود استطاعت خودخرج کردن
We will be checking out around noon.
ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
transition layer
منطقه یا حدود انحراف درارتفاع پرواز
to make both ends meet
در حدود درامد خود خرج کردن
neatline
خطوط باریک حدود کناره نقشه
the bill defined his powers
حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
buddy line
طنابی که در حدود 01 متر که 2 غواص را به هم وصل میکند
field of view
حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
to mark out a ground
حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
iron pyrites
ترکیب شیمیائی است که حدود 5 تا 02 درصداهن دارد
My earnings come to around 5ooo Tomans per month.
درآمدم به حدود 5000 تومان درماه می رسد
ultra vires
بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
offshore
در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
metric ton
مقیاس وزن معادل هزارکیلوگرم یا حدود 0022 پوند
parameter
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
parameters
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
rated power
هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
transfer limit
حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
mysticism
مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
clearance fit
اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
parameters
اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameter
اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
elastic banding
روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com