Dictiornary-Farsi | حد مطلوب جمعیت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
optimum population	حد مطلوب جمعیت


Other Matches

malthusian theory of population	فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
utopiannism	اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
optimum	حد مطلوب
optimum	مطلوب
favorite	مطلوب
optimal	حد مطلوب
favourite or vor	مطلوب
favorites	مطلوب
favorable	مطلوب
desired	مطلوب
favourite	مطلوب
coveted	مطلوب
favourites	مطلوب
indign	نا مطلوب
at a premium	بسیار مطلوب
optimum output	تولید مطلوب
optimal solution	راه حل مطلوب
optimum	مقدار مطلوب
optimum	حالت مطلوب
optimum height	ارتفاع مطلوب
optimum speed	سرعت مطلوب
safe velocity	سرعت مطلوب
desirable	خواستنی مطلوب
ideals	کمال مطلوب
ideal	کمال مطلوب
optimum point	نقطه مطلوب
favourable	موافق مطلوب
nicest	دلپذیر مطلوب
economic order quantity	حد مطلوب سفارش
merit goods	کالاهای مطلوب
target profit	سود مطلوب
nicer	دلپذیر مطلوب
nice	دلپذیر مطلوب
lief	مطلوب مایل
desired leading	مسیر مطلوب
It is much sought after.	بسیار مطلوب است.
inflationary gap	سطح اشتغال مطلوب
favourably	بطور مساعد یا مطلوب
optimum allocation of resources	تخصیص مطلوب منابع
blandest	شیرین و مطلوب نجیب
blander	شیرین و مطلوب نجیب
optimal	مربوط به کمال مطلوب
bland	شیرین و مطلوب نجیب
ideal irrigation interval	فاصله مطلوب ابیاری
desired rate of development	نرخ مطلوب توسعه
eligible	واجد شرایط مطلوب
optimal planning	برنامه ریزی مطلوب
to be in demand	خریدارداشتن مطلوب بودن
optimization	بدست اوردن حد مطلوب
towardly	امید بخش مطلوب
desired rate of capital accumulation	نرخ تراکم سرمایه مطلوب
desirability	درجه تمایل شرایط مطلوب
your action produced the desired effect	اقدامتان اثر مطلوب بخشید
to wait for a favorable opportunity	منتظر یک فرصت مطلوب بودن
To obtain the desired result .	نتیجه مطلوب را بدست آوردن
idealistic	مطلوب وابسته به ارمان گرایی
ideally	مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
desired ground zone	نقطه ترکش اتمی مطلوب
desired leading	سمت حرکت مطلوب هواپیما یا ناو
desideratum	ارزوی اساسی و ضروری چیز مطلوب
beau ideal	زیبای تمام عیار کمال مطلوب
tuner	زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuners	زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
gangs	جمعیت
gang	جمعیت
corteges	جمعیت
cortege	جمعیت
throngs	جمعیت
herds	جمعیت
thronging	جمعیت
society	جمعیت
desolate	بی جمعیت
societies	جمعیت
full of life	پر جمعیت
many peopled	پر جمعیت
thickly peopled	پر جمعیت
thickly populated	پر جمعیت
densely populated	پر جمعیت
herding	جمعیت
herded	جمعیت
herd	جمعیت
bodle	جمعیت
populace	جمعیت
heaps	جمعیت
heaping	جمعیت
heap	جمعیت
over peopled	پر جمعیت
gregariously	با جمعیت
press	جمعیت
populations	جمعیت
demos	جمعیت
gaggle	جمعیت
gaggles	جمعیت
mob	جمعیت
mobbed	جمعیت
mobbing	جمعیت
presses	جمعیت
thin	کم جمعیت
thinned	کم جمعیت
thinners	کم جمعیت
thins	کم جمعیت
company	جمعیت
crowd	جمعیت
crowds	جمعیت
rabble	جمعیت
population	جمعیت
mobs	جمعیت
armies	جمعیت
companies	جمعیت
thronged	جمعیت
thinly populated	کم جمعیت
thinnest	کم جمعیت
throng	جمعیت
population [pop.]	جمعیت
army	جمعیت
slot machines	ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
adverse yaw	شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
slot machine	ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
working population	جمعیت شاغل
young population	جمعیت جوان
underpopulation	کمبود جمعیت
stationary population	جمعیت ثابت
the total population	همه جمعیت
people	تن [جمعیت شهری]
knight errantry	جمعیت سلحشوران
the crowd scattereal	جمعیت متفرق شد
to the cheers of [the crowd]	با تشویق [جمعیت]
population distribution	توزیع جمعیت
population density	تراکم جمعیت
population explosion	انفجار جمعیت
population growth	رشد جمعیت
urban population	جمعیت شهری
sparse population	جمعیت کم یا پراکنده
population structure	ترکیب جمعیت
population structure	ساخت جمعیت
population inversion	وارونگی جمعیت
depopulating	کم جمعیت کردن
aging population	جمعیت سالمند
overpopulation	اضافه جمعیت
multitudes	جمعیت کثیر
multitude	جمعیت کثیر
settled	جمعیت دار
social	جمعیت دوست
people	جمعیت قوم
peopled	جمعیت قوم
peoples	جمعیت قوم
peopling	جمعیت قوم
demography	جمعیت نگاری
demography	جمعیت شناسی
depopulate	کم جمعیت کردن
depopulated	کم جمعیت کردن
ruck	جمعیت وازدحام
depopulates	کم جمعیت کردن
demographer	جمعیت شناس
demographic transition	گذار جمعیت
demotic distribution	توزیع جمعیت
bike	انبوه جمعیت
habitance	جمعیت سکنه
bikes	انبوه جمعیت
depopulation	تخلیه جمعیت
populated	جمعیت دار
habitancy	جمعیت سکنه
rucks	جمعیت وازدحام
favourble balance of trade	تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
nympholept	کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
captures	کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capturing	کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capture	کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
populates	دارای جمعیت کردن
populating	دارای جمعیت کردن
populate	دارای جمعیت کردن
party	دسته متشکل جمعیت
flock	جمعیت دسته پرندگان
zero population growth	رشد جمعیت صفر
A big crowd gathered.	جمعیت انبوهی جمع شد
The police held the crowd back.	پلیس جمعیت را عقب زد
birth rate	ضریب افزایش جمعیت
birth rates	ضریب افزایش جمعیت
flocked	جمعیت دسته پرندگان
gangs	جمعیت تشکیل دادن
demography	مطالعه مهاجرت جمعیت
population planning	برنامه ریزی جمعیت
gregariously	از روی جمعیت دوستی
gang	جمعیت تشکیل دادن
demography	علم جمعیت شناسی
gregarious	جمعیت دوست گروه جو
flocks	جمعیت دسته پرندگان
templar	عضو جمعیت فراماسون
flocking	جمعیت دسته پرندگان
slums	محلات پر جمعیت وپست شهر
There were teeming ( surging) crowds outside the entrance of the theatre house .	دم در سینما جمعیت موج می زند
She lost her husband in the crowd .	شوهرش رادرمیان جمعیت گه کرد
doubling time of population	زمان دو برابر شدن جمعیت
groups	جمعیت گروه بندی کردن
group	جمعیت گروه بندی کردن
The crowd was pressing against the gate .	جمعیت به درورودی فشار می دادند
the total population	تمامی نفوس کلیه جمعیت
ku kluxer	عضو جمعیت کوکلس کلان
slum	محلات پر جمعیت وپست شهر
the t. population	کلیه جمعیت همه مردم