Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
central heating
حرارت مرکزی
Search result with all words
central heating system
دستگاه حرارت مرکزی
geothermal
وابسته به حرارت مرکزی زمین
geothermic
وابسته به حرارت مرکزی زمین
Other Matches
exothermal
حرارت زا تشکیل شده در اثر حرارت
exothermic
حرارت زا تشکیل شده در اثر حرارت
cpu time
مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
central
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
thermal stress
ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت
pyrolysis
تغییر شیمیایی در اثر حرارت تجزیه در اثر حرارت اتشکافت
headquarters
شعبه مرکزی اداره مرکزی
paching central
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
central postal directory
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
fervidity
حرارت
verve
حرارت
fervidness
حرارت
enthrusiasm
حرارت
hotness
حرارت
warmth
حرارت
clammy
بی حرارت
warmest
با حرارت
warmed
با حرارت
warm
با حرارت
mettlesome
با حرارت
fired
حرارت
heat
حرارت
fire
حرارت
warms
با حرارت
heats
حرارت
adust
با حرارت
temperatures
حرارت
fires
حرارت
temperature
حرارت
pyogenic
حرارت زا
ardour
حرارت
vehemence
حرارت
ardor
حرارت
zeal
ذوق حرارت
thermometers
حرارت سنج
thermometer
حرارت سنج
thermophysics
فیزیک حرارت
initiatives
شوق و حرارت
initiative
شوق و حرارت
calefactory
حرارت بخش
thermoregulation
تنظیم حرارت
actinometre
حرارت سنج
steamy
پر حرارت پر بخار
steamiest
پر حرارت پر بخار
actinometer
حرارت سنج
gradient
افت حرارت
ardency
شور و حرارت
gradients
افت حرارت
thermotherapy
حرارت درمانی
heats
گرما حرارت
heats
حرارت دادن
heat
گرما حرارت
heat
حرارت دادن
steamier
پر حرارت پر بخار
calorification
تولید حرارت
heat conductor
هادی حرارت
heat transfer
انتقال حرارت
heat of hydration
حرارت ئیدراسیون
heat expansion
انبساط حرارت
heat drop
افت حرارت
heat exchange
تبادل حرارت
strenuousness
حرارت و اصرار
temperatures
درجه حرارت
temperature
درجه حرارت
heat unit
واحد حرارت
impressment
جدیت حرارت
interchange of heat
تبادل حرارت
transformation of heat
تبادل حرارت
heat absorption
جذب حرارت
fervently
از روی حرارت
energetically
از روی حرارت
heat economy
اقتصاد حرارت
low heat cement
سیمان کم حرارت
calorimeter
حرارت سنج
impetuosity
تندی حرارت
ginger
تندی حرارت
expansion heat
حرارت انبساط
enthalpy
حرارت فعال
preheats
قبلا حرارت دادن
heatedly
از روی هیجان یا حرارت
tempering temperature
درجه حرارت بازپخت
enthusiasms
هواخواهی با حرارت شوروذوق
sunbaked
حرارت افتاب دیده
preheat
قبلا حرارت دادن
enthusiasm
هواخواهی با حرارت شوروذوق
steam heating
ایجاد حرارت با بخار
preheated
قبلا حرارت دادن
reducer
کم کننده شعله یا حرارت
thermostat
تنظیم کننده حرارت
intermediate temperature
درجه حرارت متوسط
critical temperature
درجه حرارت بحرانی
ignition temperature
درجه حرارت احتراق
diathermy
معالجه بوسیله حرارت
hyperpyrexia
درجه حرارت بالاتر از صد
fervidly
از روی حرارت و غیرت
filament temperature
درجه حرارت فیلامان
final temperature
درجه حرارت نهایی
forced convection
تبادل حرارت اجباری
heat affected zone
منطقه حرارت دیده
intermediate temperature
درجه حرارت میانی
internal temperature
درجه حرارت داخلی
thermostat
نافم درجه حرارت
thermostats
تنظیم کننده حرارت
thermostats
نافم درجه حرارت
pre heat
حرارت دادن مقدماتی
ambient temperature
درجه حرارت محیطی
operating temperature
درجه حرارت کار
maximum temperature
درجه حرارت حداکثر
low temperature
درجه حرارت پایین
isothermal layer
سطوح هم حرارت اب دریا
isothermal
نقاط هم حرارت اب دریا
heat conductivity
قابلیت هدایت حرارت
live wire
آدم پر حرارت و با پشتکار
live wires
آدم پر حرارت و با پشتکار
thermal resolution
حداقل سنجش حرارت
thermal resolution
حداقل اختلاف حرارت
thermostable
باثبات در اثر حرارت
thermolysis
تحلیل حرارت بدن
thermoregulator
دستگاه تنظیم حرارت
temperatures
درجه حرارت دما
to steam ahead or away
با حرارت کار کردن
burners
تولیدکننده حرارت در بالن
burner
تولیدکننده حرارت در بالن
thermoregulatory
وابسته تنظیم حرارت
temperature
درجه حرارت دما
Fahrenheit
درجه حرارت فارنهایت
thermal exposure
میزان جذب حرارت
pyrometallurgy
استخراج فلزات در اثر حرارت
thermostability
قابلیت استحکام در مقابل حرارت
heat rash
عرق جوش حرارت سوزان
radiant
دستگاه پخش کننده حرارت
hypothermal
وابسته به تقلیل درجه حرارت
thermolabile
بی ثبات یا ناپایدار درمقابل حرارت
thermal exposure
در معرض حرارت قرار گرفتن
magnetic transition temperature
درجه حرارت تبدیل مغناطیسی
maximum safe temperature
درجه حرارت مجاز حداکثر
high temperature alloy
الیاژ درجه حرارت بالا
stenothermy
کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
radiant exposure
پخش حرارت یا انرژی حرارتی
muffle furnace
کوره با حرارت غیر مستقیم
internal temperature rise
افزایش درجه حرارت داخلی
vulcanization
تحت تاثیر حرارت اتشفشانی
telethermoscope
حرارت سنج از مسافات دور
psychrophilic
رشدکننده در درجه حرارت کم سرمازی
maximum surface temperature
درجه حرارت سطحی حداکثر
cl
خط مرکزی
centrical
مرکزی
focal line
خط مرکزی
centerline
خط مرکزی
core
مرکزی
central pumping station
مرکزی
centre pocket
مرکزی
axial
مرکزی
focal
مرکزی
central
مرکزی
cores
مرکزی
anneal
حرارت زیاد دادن و بعد سردکردن
declaims
با حرارت علیه کسی صحبت کردن
pyrocondensation
تغلیظ یا تکاثف شیمیایی بوسیله حرارت
termograph
دستگاهی که حرارت روزانه را ثبت میکند
declaiming
با حرارت علیه کسی صحبت کردن
bound barrel
لولهای که در اثر حرارت تاب برداشته
thermotaxis
تنظیم خودبخود حرارت در بدن دماواکنش
phosphate esters
مایعات هیدرولیکی مقاوم در برابراتش و حرارت
thermocoagulation
دلمه شدن نسوج در اثر حرارت
declaimed
با حرارت علیه کسی صحبت کردن
seizes
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
declaim
با حرارت علیه کسی صحبت کردن
seized
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seize
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
isotherm follower
دستگاه تشخیص سطوح هم حرارت اب دریا
Thermoses
قمقمه محفظه یافرف عهایق حرارت
thermoplastic
قابل ارتجاع یا نرمش پذیردراثر حرارت
thermosetting
قابل سفت شدن در مقابل حرارت
heat setting
ثابت شدن درجه حرارت در رنگرزی
thermojet
نیروی جت حاصله از حرارت موتور جت حرارتی
thermonuclear
وابسته بدرجه حرارت هسته اتمی
daily range of soil temperature
دامنه تغییرات حرارت روزانه خاک
Thermos
قمقمه محفظه یافرف عهایق حرارت
pyrolyze
در اثر حرارت تغییر شیمیایی دادن
central city
شهر مرکزی
central
تلفن چی مرکزی
central fissure
شیار مرکزی
centrum
جسم مرکزی
centrosymmetric
متقارن مرکزی
centre game
بازی مرکزی
centripetal
جانب مرکزی
centrifugal
گریز از مرکزی
central bank
بانک مرکزی
central
کامپیوتر مرکزی
centrically
بطور مرکزی
central canal
مجرای مرکزی
central control desk
میزفرمان مرکزی
central station
نیروگاه مرکزی
central office
دفتر مرکزی
directrix
خط تیر مرکزی
central site
سایت مرکزی
central position
قرارگاه مرکزی
central processor
پردازشگر مرکزی
central processor
پردازنده مرکزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com