Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
disjunctive
حرف عطفی که بظاهر پیوند میدهدو در معنی جدا میسازد
Other Matches
hydrogen bonding
پیوند هیدروژنی
[ایجاد پیوند مولکولی توسط هیدروژن]
[در رنگرزی]
ostensibly
بظاهر
conjunctive
عطفی
verisimilar
بظاهر درست وحقیقی
ideas if reference
افکار عطفی
conjunctive concept
مفهوم عطفی
conjunctions
ترکیب عطفی
conjunction
ترکیب عطفی
conjunctive reinforcement
تقویت عطفی
conjunctive model
الگوی عطفی
On the face of it. Outwardly.
بظاهر امر ( بر حسب ظاهر )
In appiarance it is a strong building.
بظاهر ساختمان محکمی است
nonconjunction
ترکیب غیر عطفی
conjunctions
عطف ترکیب عطفی
conjunction
عطف ترکیب عطفی
zero compression
روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
One must not judge by appearances .
بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد
irish bull
بیان بظاهر موافق و درحقیقت مخالف
acceptation
قبول معنی عرف معنی مصطلح
intellectualist
کسکیه اهمیت بسیار بقوه تعقل میدهدو انرامطلقاسرچشمه دانش میداند
rumormonger
کسیکه شایعه میسازد
nitrobenzene
ابگونهای که بوی روغن بادام تلخ میدهدو درساختن رنگهای جوهری بکار میرود
paralogist
کسیکه قیاس نادرست میسازد
signifies
معنی دادن معنی بخشیدن
signify
معنی دادن معنی بخشیدن
signifying
معنی دادن معنی بخشیدن
coordinate conjunction
حرف عطفی که چند قضیه یالغت برابر را بهم می پیوندد
gill net
گیر کرده ماهی را گرفتار میسازد
panic monger
کسیکه با دادن خبرهای بی پروپامردم را دچارهراس میسازد
granulose
ماده اصلی نشاسته که اب دهان انراشیرین میسازد
evil genius
روح یافرشتهای که هلاکت شخص رافراهم میسازد
house martin
یکجور پرستو که لانه گلی بردیوار خانه ها میسازد
improviser
تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلامقدمه چیزیرا میسازد
house martins
یکجور پرستو که لانه گلی بردیوار خانه ها میسازد
pilot engine
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
double bar
دوقطعه واسطهای که دو قسمت اصلی اهنگ را بهم مربوط میسازد
improvisor
تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
voice
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voices
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
printnow letter.doc
DOS یا 2/OS به جای علامت 1% نام فایلی را که تایپ شده است قرار میدهدو DOC.LETTER را روی چاپگر چاپ میکند
voicing
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
relief hole
سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
diplexer
وسیلهای که استفاده از یک انتن را بصورت همزمان یامجزا توسط دو فرستنده ممکن میسازد
martin
نوعی پرستو که لانه گلی بر دیوار خانه میسازد ادم گول خور
jack pot
دربازی پوکر) پول میان که بازی کردن دست رامنوط بداشتن ....میسازد
angle drill
ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد
subordinate coajunction
حرف عطفی که قضیه تاریخ را به قضیه اصلی می پیوندد
framing
یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
anti balance tab
بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
associated
هم پیوند
associating
هم پیوند
anastomosis
پیوند
associates
هم پیوند
connexion
پیوند
grafts
پیوند
transplantation
پیوند
hyphen
پیوند
hyphens
پیوند
consociation
پیوند
unrelated
بی پیوند
associate
هم پیوند
ligature
خط پیوند
strapping
پیوند
linkages
پیوند
inosculation
رگ پیوند
linkage
پیوند
inosculation
پیوند رگ ها
imping
پیوند
nexus
پیوند
bond
پیوند
grafter
پیوند زن
graftage
پیوند
colligation
پیوند
grafting
پیوند
slurred
پیوند
graft
پیوند
ligament
پیوند
bonding
پیوند
ligaments
پیوند
link
پیوند
relation
پیوند
synthesis
پیوند
syntheses
پیوند
merging
پیوند
connexions
پیوند
connection
پیوند
slurring
پیوند
slurs
پیوند
zonule
پیوند
grafted
پیوند
slur
پیوند
acetylenic linkage
پیوند استیلنی
link
پیوند دادن
ionic bond
پیوند یونی
confederacy
اتحاد پیوند
confederacies
اتحاد پیوند
acetylenic link
پیوند استیلنی
acetylenic bond
پیوند استیلنی
protocol
پیوند نامه
acetylene linkage
پیوند استیلنی
acetylene link
پیوند استیلنی
protocols
پیوند نامه
acetylene bond
پیوند استیلنی
ablosung
پیوند گسلی
additives
پیوند کد مخابراتی
additive
پیوند کد مخابراتی
organ transplantation
پیوند عضو
ogee
منحنی پیوند
neural bond
پیوند عصبی
outcrossing
پیوند دو نژاد
hybridization
پیوند زنی
multivincular
بسیار پیوند
multiple bond
پیوند چندگانه
mismarriage
پیوند نامناسب
metallic bond
پیوند فلزی
mesalliance
پیوند ناجور
long splice
پیوند بلند
localized bond
پیوند مستقر
linked
پیوند یافته
linker
پیوند دهنده
linkage time
زمان پیوند
link register
ثبات پیوند
osteoplasty
پیوند استخوانی
hyphenate
با خط پیوند نوشتن
equatorial bond
پیوند استوایی
cross breeding
پیوند دوجنس
covalent bond
پیوند کووالانسی
communications link
پیوند مخابراتی
communication link
پیوند ارتباطی
cold link
پیوند دستی
cold link
پیوند سرد
chink grafting
پیوند غلافی
crossbreed
پیوند زدن
cut splice
پیوند میانی
data link
پیوند دادهای
engraft
پیوند زدن
electrovalent bond
پیوند الکترووالانسی
dynamic link
پیوند پویا
doubly linked
با پیوند مضاعف
double bond
پیوند دوگانه
eye splice
پیوند چشمی
defragmentation
پیوند تکه ها
dative bond
پیوند داتیو
data link
پیوند داده
chink grafting
پیوند اسکنهای
bond angle
زاویه پیوند
heat affected zone
ناحیه پیوند
bent bond
پیوند خمیده
basic linkage
پیوند اساسی
back splice
پیوند وارون
back splice
پیوند معکوس
axial bond
پیوند محوری
atomic bond
پیوند اتمی
anaplasty
پیوند کاری
bond distance
طول پیوند
bond length
طول پیوند
bond energy
انرژی پیوند
chemical bond
پیوند شیمیایی
chain splice
پیوند زنجیری
graftage
پیوند زنی
bond strength
قدرت پیوند
bond rupture
گسیختن پیوند
bond polarity
قطبیت پیوند
bond order
مرتبه پیوند
bond moment
گشتاور پیوند
hydrogen bond
پیوند هیدروژنی
outer connection
پیوند برونی
splicing
پیوند کردن
syntropy
پیوند سالم
three center bonding
پیوند سه مرکزی
tie bar
اهن پیوند
bonding
تشکیل پیوند
root graft
پیوند ریشهای
associations
پیوند ارتباط
radio link
پیوند رادیویی
association
پیوند ارتباط
buckets
منحنی پیوند
synchondrosis
پیوند غضروفی
sailmaker splice
پیوند چادردوز
splices
پیوند زدن
splicing
پیوند زدن
syndesmosis
پیوند رباطی
bucket
منحنی پیوند
single bond
پیوند یگانه
splices
پیوند کردن
spliced
پیوند زدن
short splice
پیوند کوتاه
spliced
پیوند کردن
splice
پیوند زدن
splice
پیوند کردن
transplantable
پیوند شدنی
single bond
پیوند ساده
flange
پیوند لوله
unions
پیوند وصلت
polar bond
پیوند قطبی
flanges
پیوند لوله
union
پیوند وصلت
graft
پیوند گیاه
underpass approach
نشیب پیوند
warm link
پیوند گرم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com