Total search result: 201 (16 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
hep |
حرف ندا که برای دستور یاامریه به نظامیان بکارمیرود |
|
|
Other Matches |
|
one for one |
که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند |
off limits |
اماکن ممنوعه برای نظامیان |
civil military relations |
روابط بین نظامیان وغیرنظامیان روابط نظامیان با مردم کشورهای دیگر |
fetches |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
fetched |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
fetch |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
sienna |
که برای رنگهای روغنی بکارمیرود |
capital expenditure |
هزینهای که برای بهبودسرمایه وافزایش ان بکارمیرود |
pergameneous |
مانند پوستی که برای نوشتن بکارمیرود |
esparto |
یکجورجگن دراسپانیاکه برای بافندگی وکاغذسازی بکارمیرود |
mopping |
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود |
fearnought |
یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود |
line drawing |
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود |
line drawings |
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود |
amulets |
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود |
tallow |
پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود |
mop |
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود |
mopped |
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود |
tape line |
تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود |
mops |
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود |
forrel |
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود |
herbicides |
عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود |
forel |
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود |
herbicide |
عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود |
pullicate |
پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود |
amulet |
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود |
macroinstruction |
دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo |
gimbals |
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود |
palmyra |
یکجور نخل درهندو سیلان که برگ ان برای بوریابافی بکارمیرود |
catgut |
روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود |
fumigant |
ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود |
language |
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است |
languages |
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است |
gimbal ring |
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود |
marking ink |
مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود |
parcel paper |
یکجور کاغذ خرمایی رنگ ومخکم که برای پیچیدن بستههای پستی بکارمیرود |
crocus cloth |
پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود |
burger |
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود |
burgers |
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود |
statements |
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود |
statement |
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود |
sennet |
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود |
sennit |
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود |
blueprint |
نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود |
blueprints |
نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود |
rule [on something] |
دستور [در] [مورد] [برای] موضوعی |
operation |
دستور بعدی برای اجرا را می خوانند |
huddled |
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات |
cp |
دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل |
huddling |
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات |
huddles |
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات |
huddle |
جمع شدن برای دریافت دستور و علامات |
lanyard |
واکسیل نظامیان |
lanyards |
واکسیل نظامیان |
campoo |
اردوگاه نظامیان |
stratocracy |
حکومت نظامیان |
disables |
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه |
disable |
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه |
machined |
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور |
machines |
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور |
undo |
برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش |
directory |
SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری |
shifted |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
statements |
دستور برنامه برای کنترل صفر زبان به کامپایلر,.... |
statement |
دستور برنامه برای کنترل صفر زبان به کامپایلر,.... |
directories |
SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری |
undoes |
برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش |
shifts |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
MDs |
دستور DOS برای تولید دایرکتوری جدید در دیسک |
nothing to the right |
دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست |
MD |
دستور DOS برای تولید دایرکتوری جدید در دیسک |
disabling |
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه |
machine |
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور |
shift |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
stations |
توقفگاه نظامیان وامثال ان |
militarize |
نظامیان رامسلط کردن |
stationed |
توقفگاه نظامیان وامثال ان |
station |
توقفگاه نظامیان وامثال ان |
linings |
به خط شدن نظامیان لایی |
lining |
به خط شدن نظامیان لایی |
fetched |
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند. |
executed |
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه |
prompt |
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود |
prompted |
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود |
fetches |
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند. |
directories |
در OS/2 , -MS DOS دستور برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک |
executing |
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه |
prompts |
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود |
fetch |
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند. |
executes |
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه |
directory |
در OS/2 , -MS DOS دستور برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک |
mkdir |
دستور DOS برای ایجاد دایرکتوری جدید روی دیسک |
execute |
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه |
directory |
در OS/2 , -MS DOS دستور سیستم برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک |
setting up |
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد |
sequences |
ثبات CPU که حاوی آدرس دستور بعدی برای پردازش است |
IAR |
ثباتی در CPU که حاوی محل دستور بعدی برای پردازش است |
sequence |
ثبات CPU که حاوی آدرس دستور بعدی برای پردازش است |
set |
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد |
pitches |
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی |
mode |
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه |
modes |
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه |
pitch |
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی |
directories |
در OS/2 , -MS DOS دستور سیستم برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک |
sets |
نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد |
internment camp |
بازداشتگاه غیر نظامیان اردوگاه پناهندگان |
fetch |
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه |
kilos |
هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر |
fetched |
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه |
automatics |
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی |
automatic |
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی |
kilo |
هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر |
fetches |
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه |
venire facias tot matrons |
دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است |
home front |
عملیات غیر نظامیان وشخصی ها در زمان جنگ |
directive |
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است |
CD |
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری |
CDs |
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری |
macro |
کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود |
tabulation |
نقاط تنظیم در امتداد یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab متوقف میشود |
stepping |
اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است |
step |
اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است |
directives |
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است |
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. |
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید. |
else rule |
قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود |
logo |
زبان برنامه نویسی سطح بالا برای مقاصد آموزشی . با دستور گرافیکی که به سادگی استفاده می شوند |
separator |
نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان |
statements |
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد |
modifiers |
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد |
skip |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
skipped |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
skips |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
statement |
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد |
modifier |
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد |
actual address |
دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود |
pipe |
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن |
piped |
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن |
basic |
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید |
basics |
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید |
GOSUB |
دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند |
prefix |
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود |
effective |
دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود |
prefixes |
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود |
ATD |
دستور استاندارد برای مودم های سازگار که در شماره گیری تلفن به کار می روند و توسط Hayes ایجاد شده اند |
branches |
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر |
branch |
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر |
device |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
devices |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
letter |
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا.. |
exits |
در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی |
exit |
در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی |
letters |
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا.. |
log |
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی . |
logs |
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی . |
jump instruction |
دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه |
discrimination instruction |
دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند. |
parting injuncyions |
دستور در هنگام جدایی اخرین دستور |
metronomes |
بکارمیرود |
metronome |
بکارمیرود |
civil censorship |
سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان |
complete |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
completed |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
completing |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
completes |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
do nothing instruction |
دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد |
halts |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
halt |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
halted |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
residents |
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند |
resident |
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند |
pipelines |
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه |
pipeline |
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه |
blacktop |
موادقیری که درساختمان اسفالت بکارمیرود |
hyphen |
خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود |
corn popper |
غربالی که دربودادن ذرت بکارمیرود |
hyphens |
خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود |
branches |
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند |
branch |
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند |
one plus one address |
قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد |
keyword |
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد |
tick |
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود |
ticks |
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود |
corporale |
پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود |
flat boat |
یکجوردوبه پهن که دررودخانههای کم عمق بکارمیرود |
basket weave pattern |
طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود |
ticked |
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود |
wait state |
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد |
wait condition |
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد |
immediate |
دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند |
ballast |
سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود |
law french |
اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود |
knick knack |
چیزقشنگ وکم بهاکه بیشتربرای ارایش بکارمیرود |
kieselguhr |
سنگ چخماق ته نشسته درساختن دینامیت بکارمیرود |
metonym |
لغت وکلمهای که بصورت کنایه یا مجاز بکارمیرود |
jacob's staff |
چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود |
ack |
علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود |
kino |
شیره یکجورگیاه که ماننداست بکات هندی ودرداروسازی و....بکارمیرود |
sprag |
قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود |
noughts and crosses |
یکجور دوز بازی که نشانهای صفرو چلیپادران بکارمیرود |
forth |
این کلمه بصورت پیشوند نیزبامعانی فوق بکارمیرود |