Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
forced move
حرکت اجباری شطرنج
Other Matches
forced movement
حرکت اجباری
illegal move
حرکت غیرقانونی شطرنج
quiet move
حرکت ارام شطرنج
key
[حرکت کلیدی شطرنج]
fifty move rule
قانون 05 حرکت شطرنج
forcing move
حرکت اجباراور شطرنج
book move
حرکت کتابی شطرنج
best move
بهترین حرکت شطرنج
candidate move
حرکت انتخابی شطرنج
mechanical move
حرکت مکانیکی یا فاهری شطرنج
sealed move
حرکت ثبتی در بازی شطرنج ناتمام
sicilian attack
حمله سیسیلی شطرنج گشایش انگلیسی شطرنج
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
strained
اجباری
binding
اجباری
mandatory
اجباری
bindings
اجباری
obligatory
اجباری
compulsive
اجباری
obliging
اجباری
forced
اجباری
de rigueur
اجباری
constrained
اجباری
of obligation
اجباری
compulsory
اجباری
forcible
اجباری
forced saving
پس انداز اجباری
forced labour
کار اجباری
compulsory levies
مالیات اجباری
forced landing
فرود اجباری
compulsorily
بطور اجباری
conscription
خدمت اجباری
compulsory freestyle
حرکات اجباری
prescribed exercise
حرکات اجباری
coercive
اجباری قهری
blessing in d.
توفیق اجباری
compulsory education
اموزش اجباری
compulsury deduction
فرانشیز اجباری
compulsory saving
پس انداز اجباری
forced labor
کار اجباری
forced oscillations
نوسانهای اجباری
levies
سربازگیری اجباری
levied
سربازگیری اجباری
levy
سربازگیری اجباری
levying
سربازگیری اجباری
compulsory hospitalization
بستری اجباری
juxtaposition
ارتباط اجباری
statute labour
کار اجباری
forced sale
فروش اجباری
compulsory
حرکات اجباری
impressment
بکار اجباری گماری
commitments
بستری کردن اجباری
commitment
بستری کردن اجباری
crossing site
محل عبور اجباری
compulsury deduction
کسر گذاری اجباری
schoolable
مشمول تحصیل اجباری
scoolable
مشغول تحصیل اجباری
concentration camps
اردوگاه کار اجباری
imperative planning
برنامه ریزی اجباری
forced convection
تبادل حرارت اجباری
forced landing
فرود اجباری هواپیما
servitude
خدمت اجباری رعیتی
forced withrawal
عقب نشینی اجباری
forced page break
قطع اجباری صفحه
forced crossing
عبور اجباری از رودخانه
forced marching
راه پیمایی اجباری
concentration camp
اردوگاه کار اجباری
retreating
عقب نشینی اجباری بازگشتن
to be compulsorily insured
اجباری
[الزامی]
بیمه بودن
canalize
هدایت اجباری منشعب کردن
to have compulsory insurance
[cover]
اجباری
[الزامی]
بیمه بودن
work farm
اردوی کار اجباری زندانیان
retreat
عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreated
عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreats
عقب نشینی اجباری بازگشتن
closed shops
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shop
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
The convicts are being sent to concentration camps .
محکومین به اردوگاههای کار اجباری اعزام می شوند
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
power approach
تقرب به روش فرود اجباری در فرودگاههای نامناسب با سیستم برقی
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skulls
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skull
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
rooks
رخ شطرنج
chess
شطرنج
rook
رخ شطرنج
chequer
شطرنج
al fil
شطرنج
commandeering
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
indeterminate change of station
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
travelling overwatch
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
inductive coordination
توافق بین تولیدکننده توان الکتریکی و تولیدکننده ارتباط به روش کاهش واسط های اجباری
postal chess
شطرنج مکاتبهای
chess master
استاد شطرنج
a game of chess
یک مسابقه شطرنج
chequer wise
شطرنج وار
mans
مهره شطرنج
chess man
مهره شطرنج
bishops
فیل شطرنج
bishop
فیل شطرنج
man
مهره شطرنج
chessboard
تخته شطرنج
crampet game
بازی شطرنج
chessophrenetic
متعصب شطرنج
chessomania
شیفتگی شطرنج
chess olympiad
المپیاد شطرنج
chessboards
تخته شطرنج
chess machine
ماشین شطرنج
chess oscar
اسکار شطرنج
pignorate
پیاده شطرنج
chess problem
مسئله شطرنج
chessist
شطرنج باز
pawned
پیاده شطرنج
pawning
پیاده شطرنج
pawns
پیاده شطرنج
chess clock
ساعت شطرنج
chess board
صفحه شطرنج
chessist
شطرنج دوست
chequer
خانه شطرنج
progressive chess
شطرنج سریع
rules of chess
قوانین شطرنج
master
استاد شطرنج
mastered
استاد شطرنج
masters
استاد شطرنج
squaring
خانه شطرنج
squares
خانه شطرنج
chessman
مهره شطرنج
bishop pairs
دو فیل شطرنج
chessmen
مهره شطرنج
pieces
مهره شطرنج
squared
خانه شطرنج
piece
مهره شطرنج
square
خانه شطرنج
bad bishop
فیل بد شطرنج
lightning chess
شطرنج سریع
passer
رونده شطرنج
checker
خانه شطرنج
queen
وزیر شطرنج
impledge
پیاده شطرنج
traditional chess
شطرنج استاندارد
rapid transit
شطرنج سریع
queens
وزیر شطرنج
pawn
پیاده شطرنج
frontier line
خط وسط صفحه شطرنج
gambits
شروع بازی شطرنج
endings
اخر بازی شطرنج
ending
اخر بازی شطرنج
greco counter gambit
گامبی لاتویایی شطرنج
gambit
شروع بازی شطرنج
outpost
پایگاه نفوذی شطرنج
round-robin
تورنمنت دورهای شطرنج
outposts
پایگاه نفوذی شطرنج
blacked
بازیگر دوم شطرنج
American
تورنمنت دورهای شطرنج
black
بازیگر دوم شطرنج
Americans
تورنمنت دورهای شطرنج
blacker
بازیگر دوم شطرنج
cordon
حبس شاه شطرنج
to play at chess
شطرنج بازی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com