Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
backward notion
حرکت قهقرایی یا وارونه
Other Matches
retrogression
پس روی حرکت قهقرایی
retrogressive
قهقرایی
aback
قهقرایی
anticlimaxes
بیان قهقرایی
throwbacks
سیر قهقرایی
anticlimax
بیان قهقرایی
throwback
سیر قهقرایی
pernicious trend
روند قهقرایی
reflux
سیر قهقرایی فروکشی
anticlimax
بیان قهقرایی نمودن
anticlimaxes
بیان قهقرایی نمودن
anticlimactic
مربوط به بیان قهقرایی
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
turned inside out
وارونه
the wrong side outward
وارونه
right side up
وارونه
inverse
وارونه
resupinate
وارونه
inverted
وارونه
inversions
وارونه
converses
وارونه
outside in
وارونه
backward
وارونه
converse
وارونه
conversed
وارونه
conversing
وارونه
head over heels
وارونه
heels over head
وارونه
reverses
وارونه
reversed
وارونه
reverse
وارونه
upside down
وارونه
topsy-turvy
وارونه
reversing
وارونه
inversion
وارونه
jackknife
وارونه
topsy turvy
وارونه
topsyturvy
وارونه
opposite
وارونه از روبرو
inverse segregation
تجزیه وارونه
inverted arch
طاق وارونه
backset
معکوس وارونه
invert arch
طاق وارونه
opposites
وارونه از روبرو
to keel over
وارونه کردن
inverted arch
قوس وارونه
backward association
تداعی وارونه
cant
وارونه کردن
invcersely
بطور وارونه
de-
وارونه کردن
turns
وارونه کردن
backwards
ازپشت وارونه
anastrophe
سخن وارونه
reverse image
تصویر وارونه
reverse dive
شیرجه وارونه
resupination
وارونه بودن
turbinate
وارونه مخروط
reversely
وارونه بعکس
back azimuth method
گرای وارونه
turn out
وارونه کردن
reaction formation
واکنش وارونه
turn
وارونه کردن
obcordate
بشکل دل وارونه
mirror writing
وارونه نویسی
converses
واژگون وارونه
conversing
واژگون وارونه
inverts
وارونه کردن
palinlexia
وارونه خوانی
to turn upside down
وارونه کردن
inverting
وارونه کردن
invert
وارونه کردن
mirror reading
وارونه خوانی
it is the other way round
وارونه است
palingraphia
وارونه نویسی
opposite meaning
معنی وارونه
keels
وارونه شدن
converse
واژگون وارونه
ironies
وارونه گویی
irony
وارونه گویی
inverted file
فایل وارونه
keel
وارونه شدن
conversed
واژگون وارونه
convert
برگرداندن وارونه کردن
backward chaining
زنجیرهای کردن وارونه
walden inversion
وارونه سازی والدن
turn over
وارونه کردن برگرداندن
reverse
شکست وارونه کردن
full gainer
شیرجه وارونه با پشتک
contrariwise
بطور وارونه ومعکوس
to tutn end for end
وارونه کردن برگرداندن
reverses
شکست وارونه کردن
converted
برگرداندن وارونه کردن
converting
برگرداندن وارونه کردن
negatively
منفی وار وارونه
reversed
شکست وارونه کردن
uratzuk
ضربه مشت وارونه
backward conditioning
شرطی کردن وارونه
reversing
شکست وارونه کردن
reciprocal wavelength
طول موج وارونه
instead of the reverse
بجای وارونه این
inverted siphon
شتر گلوی وارونه
converts
برگرداندن وارونه کردن
inverted vault
طاق قوسی وارونه
to invert a tumbler
پیاله یا استکانی را وارونه کردن
obovate
بشکل تخم مرغ وارونه
invertible
وارونه شدنی قابل قلب
in cavetto
[نقش برجسته کاری وارونه]
double ressaunt
[ابزار بند با دو فیتیله وارونه]
inductive feedback
پیوست برگشت وارونه القائی
obversely
بشکل تخم مرغ وارونه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
topsy-turvy world
[upside-down world]
جهان سروته
[درهم وبرهم ]
[وارونه ]
turbinate
فرفرهای مانند مخروط وارونه مارپیچ
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
to turn down
وارونه یاپشت رو گذاشتن تاه زدن برگرداندن
keel
حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
keels
حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skulls
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skull
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
bounding overwatch
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
nodes
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
stabile
بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics
مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
moment of momentum
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
rate of march
سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
angular momentum
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
reversion
برعکس کردن وارونه کردن
convoy schedule
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hamilton's equations of motion
معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
k day
روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
convoy route
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
power traverse
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
move on
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
departures
حرکت
geste
حرکت
animals
حس و حرکت
motion
حرکت
animal
حس و حرکت
maneuver
حرکت
stock-still
بی حرکت
shifts
حرکت
otiose
بی حرکت
agog
در حرکت
shift
حرکت
afloat
در حرکت
stirabout
حرکت
motionless
بی حرکت
moveless
بی حرکت
haviour
حرکت
vapid
بی حرکت
statist
بی حرکت
inert
بی حرکت
immobile
بی حرکت
departure
حرکت
shifted
حرکت
movement
حرکت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com