English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
aslant حرکت مایل
Search result with all words
oblique compartment قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
Other Matches
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
oblique مایل کج
declivous مایل
oblique مایل
sideling مایل
willful مایل
nothing loath مایل
slantingly کج یا مایل
f. of books مایل به کت اب
studious to do a thing مایل
loxodrome خط مایل
studious of doing a thing مایل
lickerish مایل
pitching مایل
italic مایل
inclinable مایل
rathe مایل
bevel مایل
skews مایل
skewing مایل
bevel پخ مایل
skew مایل
agreeable مایل
gauche مایل
rath مایل
willing مایل
bevelled مایل
mile مایل
miles مایل
propense مایل
sloping مایل
desirous مایل
sidling مایل
slanting مایل
interested مایل
inclined مایل
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
oblique lattice شبکه مایل
solicitously مایل نگران
bitterish مایل به تلخی
solicitous مایل نگران
to incline to green یا مایل بودن
aslant بطور مایل
three point perspective پرسپکتیو مایل
the mast has raked مایل کردن
cant سطح مایل
the mast has raked مایل شدن
reddish مایل بقرمز
oppositive مایل به ضدیت
sourish مایل به ترشی
awry بطور مایل
nautical miles مایل دریایی
chamfer مایل شدن
centripetal مایل به مرکز
purplish مایل به ارغوانی
side flow weir سر ریز مایل
oblique rotation چرخش مایل
nautical mile مایل دریایی
slant range برد مایل
oblique system سیستم مایل
recessive مایل ببازگشت
albescent مایل به سفیدی
statute mile مایل رسمی
solicitous to go مایل به رفتن
oblique perspective پرسپکتیو مایل
oblique projection تصویر مایل
obliquely بطور مایل
comatant مایل بجنگ
oblique section مقطع مایل
inclined compression فشار مایل
geographical mile مایل جغرافیایی
xanthic مایل به زردی
greyish مایل به خاکستری
gaff میله مایل
he has a good mind مایل است
whitey مایل به سفید
he is f. her مایل اوست
lief مطلوب مایل
likes مایل بودن
wilful مشتاق مایل
yellowish مایل بزردی
inclined drilling حفاری مایل
inclined face of dam نمای مایل سد
incline plane سطح مایل
like مایل بودن
greeny مایل بسبز
liked مایل بودن
flavescent مایل بزردی
caramels مایل به قرمز
fonder مایل مشتاق
fondest مایل مشتاق
caramel مایل به قرمز
he was found of her مایل او بود
fond مایل مشتاق
mile ohm مایل- اهم
purply مایل به ارغوانی
viridescent مایل به سبز
bluish مایل به ابی
whity مایل به سفید
blueish مایل به ابی
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
incilnable to do something مایل کردن بکاری
auburn قهوهای مایل به قرمز
brownish مایل به قهوهای یاخرمایی
homosexuals مایل به جنس خود
i am unwilling to go مایل نیستم بروم
homosexual مایل به جنس خود
oblique shock wave موج ضربهای مایل
blackish مایل به سیاه تیره
buffyy مایل به رنگ نخودی
bay سرخ مایل به قرمز
he was found of her باو مایل بود
hoary سفید مایل به خاکستری
reddish مایل بسرخی زننده
umber قهوه ای مایل به زرد
baying سرخ مایل به قرمز
pea green زرد مایل بسبز
bays سرخ مایل به قرمز
purple red قرمز مایل به ارغوانی
cuesta جلگه مایل یااریب
he is indisposed to go مایل نیست برود
he was not inclined to go مایل برفتن نبود
bayed سرخ مایل به قرمز
scarlet قرمز مایل به زرد
roll piercing process روش نورد مایل
canescent سفید مایل به تار
pinkish مایل به رنگ صورتی
suntans قهوه مایل بسرخ
green with a blue tint سبز مایل به ابی
low oblique عکس مایل پایین
swart سبزه مایل به سیاه
loxodromics کشتی رانی در خط مایل
mph مخفف مایل در ساعت
luteovirescent زرد مایل بسبز
oblimin rotation چرخش مایل کمینه
tattletale gray سفید مایل بخاکستری
oblimax rotation چرخش مایل بیشینه
they canŠif they so wishŠ..... اگر مایل باشندمیتوانند...........
to be prepared to go مایل به رفتن بودن
he is not willing to go مایل برفتن نیست
sloping barrel vault طاق ضربی مایل
sloping barrel vault سقف گهوارهای مایل
inclined shear plane سطح برش مایل
griseous خاکستری مایل به ابی
grege اردهای مایل به خاکستری
rubicund رنگ مایل به قرمز
inclined coil meter سنجه با پیچک مایل
inclined barrel arch طاق ضربی مایل
isabel زرد مایل به خاکستری
isabella زرد مایل به خاکستری
inclined barrel arch طاق گهوارهای مایل
suntan قهوه مایل بسرخ
moving havens مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skulls حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skull حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
matelot رنگ ابی مایل بقرمز
carbuncle رنگ نارنجی مایل به قرمز
lama رنگ زرد مایل بقرمز
cedars رنگ قرمز مایل به زرد
lamas رنگ زرد مایل بقرمز
mahogany رنگ قهوهای مایل به قرمز
loxodromic وابسته به کشتی رانی در خط مایل
cedar رنگ قرمز مایل به زرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com