Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (12 milliseconds)
English
Persian
larghetto
حرکت ملایم
Search result with all words
animation
این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید
animations
این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید
pan
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan-
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pans
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
scroll
متنی که روی صفحه پیکسل به پیکسل ونه خط به خط بالا می رود و حرکت ملایم تری ایجاد میکند
scrolls
متنی که روی صفحه پیکسل به پیکسل ونه خط به خط بالا می رود و حرکت ملایم تری ایجاد میکند
Other Matches
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
lentamente
ملایم
lamblkin
ملایم
benignly
ملایم
benign
ملایم
self-possessed
ملایم
good tempered
ملایم
sottovoce
ملایم
lambent
ملایم
easier
ملایم
smoothe
ملایم
mild flavoured
ملایم
easiest
ملایم
easy
ملایم
soft
ملایم
emolliate
ملایم
temperate
ملایم
smooth
ملایم
equable
ملایم
smoothed
ملایم
smoothest
ملایم
softest
ملایم
debonnaire
ملایم
breezy
ملایم
clement
ملایم
smooths
ملایم
good-natured
ملایم
dolce
ملایم
meek
ملایم
mildest
ملایم
milder
ملایم
softer
ملایم
mild
ملایم
agreeable
ملایم
pigeon livered
ملایم
restrained
ملایم
soft
<adj.>
ملایم
sedating
ملایم
moderating
ملایم
sedates
ملایم
lenis
ملایم
lenitive
ملایم
good natured
ملایم
gentlest
ملایم
gentler
ملایم
selfpossessed
ملایم
gentle
ملایم
sedate
ملایم
smooth
<adj.>
ملایم
good-tempered
ملایم
blander
ملایم
moderates
ملایم
fair spoken
ملایم
moderated
ملایم
moderate
ملایم
blandest
ملایم
bland
ملایم
sedated
ملایم
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cooling off
ملایم شدن
softened
ملایم کردن
suave
ملایم مودب
benedict
خوشحال ملایم
gentle slope
شیب ملایم
fail softly
با خرابی ملایم
lambently
با تابندگی ملایم
lenient
ملایم باگذشت
genialize
ملایم کردن
genial heat
گرمای ملایم
temperate climate
اقلیم ملایم
od
سوگند ملایم
oddest
:سوگند ملایم
to tone down
ملایم شدن
soften
ملایم کردن
softens
ملایم کردن
fail soft
با خرابی ملایم
glacis
سرازیری ملایم
odd
:سوگند ملایم
glacis
شیب ملایم
hand gallop
تاخت ملایم
attemper
ملایم کردن
gar
سوگند ملایم
qualifiers
ملایم سازنده
qualifier
ملایم سازنده
odder
:سوگند ملایم
tempers
ملایم کردن
tempered
ملایم کردن
temper
ملایم کردن
kindly climate
اب وهوای ملایم
to tone down
ملایم کردن
downy
ملایم نرم
milden
ملایم کردن
mildly
بطور ملایم
approximation
محاسبه ملایم
lento
بطور ملایم
larghetto
موزیک ملایم
peanoforte
اهنگ ملایم
ash tire
اتش ملایم
lambencyr
با روشنائی ملایم
andante
نسبتا ملایم
larghetto
اهنگ ملایم
shelving
شیب ملایم
kindly
دلپذیر ملایم
light breeze
نسیم ملایم
kindlity
بطور ملایم
approximations
محاسبه ملایم
tootling
نی یا فلوت ملایم زدن
lambent
دارای روشنایی ملایم
tootles
نی یا فلوت ملایم زدن
reproof
ملامت توبیخ ملایم
tootle
نی یا فلوت ملایم زدن
gentle
اهسته ملایم کردن
braises
با اتش ملایم پختن
benignant
خوش خیم ملایم
gentler
اهسته ملایم کردن
tootled
نی یا فلوت ملایم زدن
braising
با اتش ملایم پختن
reproofs
ملامت توبیخ ملایم
ruggedly
بطور ناهموار یا ملایم
gentlest
اهسته ملایم کردن
lentissimo
خیلی ملایم واهسته
braised
با اتش ملایم پختن
braise
با اتش ملایم پختن
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
cholerine
اسهال وبایی وبای ملایم
basks
باگرمای ملایم گرم کردن
sweeten
شیرین شدن ملایم کردن
basked
باگرمای ملایم گرم کردن
basking
باگرمای ملایم گرم کردن
recessions
کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم
bask
باگرمای ملایم گرم کردن
sweetens
شیرین شدن ملایم کردن
sweetened
شیرین شدن ملایم کردن
recession
کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم
lambency
ملایمت در گفتگو روشنایی ملایم
milden
نرم کردن ملایم شدن
sweetening
شیرین شدن ملایم کردن
Today's weather is mild by comparison.
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
adagio
آهسته و ملایم
[اجرای آهنگ باهستگی]
espianade
قطعه زمین هموار شیب ملایم
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
سرعت حرکت شتاب حرکت
to go easy on somebody
[something]
با کسی
[چیزی]
مهربان
[آهسته]
[ملایم]
رفتار کردن
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skulls
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skull
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
fail safe system
سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
playback rate scale factor
نقط های که اجرای ویدیو در آن ملایم نیست و به علت فریمهای گم شده نامناسب به نظر می رسد
node
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
nodes
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
plenum chamber
محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
stabile
بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics
مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
aliasing
افزودن سیگنالهای صوتی بین الگوهای صوتی برای ایجاد صدای ملایم تر
angular momentum
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
rate of march
سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
moment of momentum
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
convoy schedule
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
temper
مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
tempered
مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
tempers
مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com