Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English
Persian
make leeway
حرکت پهلویی کردن
Other Matches
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
triangularity
سه پهلویی
next door
[to]
<adv.>
پهلویی
immediate
پهلویی
laterad
پهلویی
lateral
پهلویی
sideward
یک ور پهلویی
side ward
پهلویی
sidings
پهلویی
siding
پهلویی
sidewards
پهلویی ضلعی
side view
نمای پهلویی
next door
خانه پهلویی
side wall
دیوار پهلویی
sidewall
دیوار پهلویی
pneumonic
سینه پهلویی
our neighbour door
همسایه پهلویی ما
our next neighhbour
همسایه پهلویی ما
cheek
پایه پهلویی
cheeks
پایه پهلویی
racking stress
تنش پهلویی
next
پهلویی جنبی
enneagon
شکل نه ضلعی نه پهلویی
outhouses
منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
Mary is in the next room.
ماری در اتاق پهلویی است.
outhouse
منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
flanking fire
اتش پهلویی اتشهای مربوط به حفظ جناحها
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
sailings
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
lumbered
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumber
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbering
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braided
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braid
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
move on
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
loitering
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
sailings
حرکت کردن
sailed
حرکت کردن
move
حرکت کردن
sail
حرکت کردن
waggles
حرکت کردن
skew
کج حرکت کردن
skewing
کج حرکت کردن
skews
کج حرکت کردن
have way on
حرکت کردن
waggle
حرکت کردن
inch
حرکت کردن
to bear oneself
حرکت کردن
waggled
حرکت کردن
waggling
حرکت کردن
whir
حرکت کردن
departures
حرکت کردن
moved
حرکت کردن
departure
حرکت کردن
moves
حرکت کردن
to weigh anchor
حرکت کردن
get under way
حرکت کردن
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
underway
در حال حرکت کردن
crawfish
به پشت حرکت کردن
streaked
بسرعت حرکت کردن
laziest
باکندی حرکت کردن
lazier
باکندی حرکت کردن
zigzagged
حرکت زیگزاگی کردن
ranges
سیر و حرکت کردن
pule
باصدا حرکت کردن
sail
با نازوعشوه حرکت کردن
submarine
زیردریا حرکت کردن
spanks
با سرعت حرکت کردن
to tail to the tide
باجزرومد حرکت کردن
whirry
بعجله حرکت کردن
sailed
با نازوعشوه حرکت کردن
sailings
با نازوعشوه حرکت کردن
lazy
باکندی حرکت کردن
streak
بسرعت حرکت کردن
spank
با سرعت حرکت کردن
infile
به ستون دو حرکت کردن
submarines
زیردریا حرکت کردن
trails
بدنبال حرکت کردن
trailing
بدنبال حرکت کردن
trailed
بدنبال حرکت کردن
trail
بدنبال حرکت کردن
jink
بسرعت حرکت کردن
streaks
بسرعت حرکت کردن
zigzag
حرکت زیگزاگی کردن
trances
باچالاکی حرکت کردن
trance
باچالاکی حرکت کردن
zigzags
حرکت زیگزاگی کردن
spanked
با سرعت حرکت کردن
skeet
باسرعت حرکت کردن
larrup
سنگین حرکت کردن
zigzagging
حرکت زیگزاگی کردن
streaking
بسرعت حرکت کردن
ranged
سیر و حرکت کردن
to bolt
ناگهانی حرکت کردن
range
سیر و حرکت کردن
spiral
بطورمارپیچ حرکت کردن
lugs
سنگین حرکت کردن
lugging
سنگین حرکت کردن
crab
به پهلو حرکت کردن
lugged
سنگین حرکت کردن
crabs
به پهلو حرکت کردن
spiraling
بطورمارپیچ حرکت کردن
darted
بسرعت حرکت کردن
darting
بسرعت حرکت کردن
to make an early start
زود حرکت کردن
spirals
بطورمارپیچ حرکت کردن
spiralling
بطورمارپیچ حرکت کردن
dart
بسرعت حرکت کردن
lug
سنگین حرکت کردن
sneaked
دزدکی حرکت ه کردن
spiraled
بطورمارپیچ حرکت کردن
sneaks
دزدکی حرکت ه کردن
to move on
واداربه حرکت کردن
sneak
دزدکی حرکت ه کردن
spiralled
بطورمارپیچ حرکت کردن
heptagon
هفت پهلویی هفت ماهه
heptagons
هفت پهلویی هفت ماهه
criss-crosses
بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crossing
بهطور متقاطع حرکت کردن
whish
باصدای هیس حرکت کردن
depart
روانه شدن حرکت کردن
departing
روانه شدن حرکت کردن
lobbed
با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
criss-crossed
بهطور متقاطع حرکت کردن
ambulate
حرکت کردن درحرکت بودن
criss-cross
بهطور متقاطع حرکت کردن
freewheels
با ازادی حرکت وجنبش کردن
wriggles
حرکت کرم وار کردن
wriggled
حرکت کرم وار کردن
wriggle
حرکت کرم وار کردن
skulked
گروه دزدکی حرکت کردن
moved
حرکت کردن تکان خوردن
lobbing
با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
lobs
با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
skulk
گروه دزدکی حرکت کردن
shuffle
این سو وان سو حرکت کردن
moves
حرکت کردن تکان خوردن
cannonball
سریع السیر حرکت کردن
lomomote
از جایی بجایی حرکت کردن
change down
به دنده سنگین حرکت کردن
skips
رقص کنان حرکت کردن
slugs
مثل حلزون حرکت کردن
skulking
گروه دزدکی حرکت کردن
skipped
رقص کنان حرکت کردن
skip
رقص کنان حرکت کردن
shuffled
این سو وان سو حرکت کردن
to fall down the river
باجریان رودخانه حرکت کردن
departs
روانه شدن حرکت کردن
hulks
باسنگینی ورخوت حرکت کردن
ripples
بطور موجی حرکت کردن
skulks
گروه دزدکی حرکت کردن
jibing
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
rippled
بطور موجی حرکت کردن
ripple
بطور موجی حرکت کردن
hulk
باسنگینی ورخوت حرکت کردن
choking
مسدود کردن از حرکت بازداشتن
jibe
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
gibes
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
wriggling
حرکت کرم وار کردن
maneuver
حرکت دادن یاحرکت کردن
jibed
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
To move backwards and forwards.
عقب وجلو حرکت کردن
jibes
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com