Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 68 (5 milliseconds)
English
Persian
chartered accountant
حسابدار خبره
Other Matches
bookkeeper
حسابدار
accountant
حسابدار
accountants
حسابدار
tallyman
حسابدار
controller
حسابدار ممیز
mess treasurer
حسابدار باشگاه
an expert accountant
حسابدار متخصص
controllers
حسابدار ممیز
chartered accountant
حسابدار قسم خورده
certified public accountant
حسابدار قسم خورده
Chartered ( certified public ) accountant .
حسابدار قسم خورده ( مجاز )
judge
خبره
judged
خبره
judges
خبره
judging
خبره
connoisseur
خبره
connoisseurs
خبره
proficient
خبره
experts
خبره
au fait
خبره
expert
خبره
Maven
خبره
expert witness
شاهد خبره
expert support system
سیستم خبره
sophisticated
خبره وماهر
experts
اهل خبره
expert
اهل خبره
critic
کارشناس خبره
expert system
سیستم خبره
critics
کارشناس خبره
skilled witness
کارشناس اهل خبره
consults
پیشنهاد خواستن از یک خبره
consult
پیشنهاد خواستن از یک خبره
consulted
پیشنهاد خواستن از یک خبره
skillful weaver
بافنده ماهر و خبره
gourmet
خبره خوراک شراب شناس
oologist
خبره در تخم پرنده شناسی
expertism
تفتیش و رسیدگی خبره کارشناسی
gourmets
خبره خوراک شراب شناس
specializing
مط العه و خبره بودن در یک موضوع
specializes
مط العه و خبره بودن در یک موضوع
specialize
مط العه و خبره بودن در یک موضوع
specialists
خبره در یک موپوع مط العه خاص
specialises
مط العه و خبره بودن در یک موضوع
specialist
خبره در یک موپوع مط العه خاص
specialising
مط العه و خبره بودن در یک موضوع
objecting
متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
objected
متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
object
متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
objects
متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
hill climbing
روش رسیدن به هدف در سیستم خبره
indirect objects
متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
direct objects
متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
knowledge
طراحی و نوشتن سیستمهای کامپیوتر خبره
knowledge
دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
don't give up the day job
<idiom>
[در مورد کاری خبره نبودن و ناتوانی انجام آن با مهارت]
inference
مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
inferences
مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
predicated
تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicate
تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicating
تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicates
تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
knowledge
وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
expert
نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
experts
نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
rule
نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
sophisticate
خبره وپیشرفته کردن سفسطه کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com