Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
detailed
حسابی که همه موضوعات را لیست میکند
Other Matches
moderated list
لیست پستی که تمام موضوعات آن پیش از ارسال به کاربران لیست خوانده میشود
contents
لیست موضوعات در یک فایل
dictionaries
1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
dictionary
1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
reference
لیست موضوعات مرتب شده
references
لیست موضوعات مرتب شده
list
تعداد موضوعات نمایش داده شده در یک لیست
numbers
انتساب اعداد و به لیست موضوعات به صورت مرتب
number
انتساب اعداد و به لیست موضوعات به صورت مرتب
scans
تعداد موضوعات درفایل یا لیست که در اسکن بررسی می شوند
indexed
لیست موضوعات در حافظه کامپیوتر که به ترتیب الفبا مرتبند
indexes
لیست موضوعات در حافظه کامپیوتر که به ترتیب الفبا مرتبند
scanned
تعداد موضوعات درفایل یا لیست که در اسکن بررسی می شوند
index
لیست موضوعات در حافظه کامپیوتر که به ترتیب الفبا مرتبند
passes
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
passed
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
pass
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
scan
تعداد موضوعات درفایل یا لیست که در اسکن بررسی می شوند
decollator
ماشینی که موضوعات مختلف را به ورقههای مجزا تبدیل میکند و یا جدا کردن موضوعات تکه تکه به قط عات جدا
nil pointer
نشانه گر برای نشان دادن انتهای لیست زنجیره موضوعات
unmoderated list
لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند
sequence
تعداد موضوعات یا داده هایی که به صورت لیست مرتب منط قی قرار دارد
indexed
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
index
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexes
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
list
فضای ذخیره سازی موقت در قالب LIFO برای لیست از موضوعات داده
sequences
تعداد موضوعات یا داده هایی که به صورت لیست مرتب منط قی قرار دارد
highlight bar
میلهای که کاربر بالا و پایین میکند تا لیستی از موضوعات مورد انتخاب را ببینید
list
1-محاسبه مجموعهای از موضوعات داده مثل جمع و حذف و مرتب کردن و بهنگام سازی ورودی ها. 2LISP- یا زبان سطح بالا برای پردازش لیست دستورات یا داده و در یک محیط هوش مصنوعی
pushes
دستور کامپیوتر که داده را روی لیست یا پشته LIFO ذخیره میکند
pushed
دستور کامپیوتر که داده را روی لیست یا پشته LIFO ذخیره میکند
push
دستور کامپیوتر که داده را روی لیست یا پشته LIFO ذخیره میکند
relational database management system
پایگاه دادهای که تمام موضوعات ان بهم مربوطند.دادهای که فیلد مربوطه را جستجو میکند بدست می آید
relational database
پایگاه دادهای که تمام موضوعات ان بهم مربوطند.دادهای که فیلد مربوطه را جستجو میکند بدست می آید
averaged
میانگین حسابی متوسط حسابی
average
میانگین حسابی متوسط حسابی
averaging
میانگین حسابی متوسط حسابی
arithmetic mean
میانگین حسابی متوسط حسابی
arithmetic expression
عبارت حسابی دستورالعمل حسابی
averages
میانگین حسابی متوسط حسابی
subscribed
افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribing
افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribe
افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribes
افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
menu
لیست انتخابهای موجود برای کاربر که روی خط افقی نمایش داده می شوند در بالای صفحه نمایش یا پنجره هر انتخاب منو یک منوی دیگر را باز میکند
menus
لیست انتخابهای موجود برای کاربر که روی خط افقی نمایش داده می شوند در بالای صفحه نمایش یا پنجره هر انتخاب منو یک منوی دیگر را باز میکند
push up list
لیستی از اقلام که در ان هرقلم در اخر لیست وارد میشود و سایر اقلام همان مکان مربوطه در لیست راحفظ می کنند
circular list
لیست مدور لیست حلقوی
stack
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacked
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacks
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
mail server
کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
source
1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
subjects
موضوعات
topics
موضوعات
themes
موضوعات
dump
نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
sundry items
موضوعات متفرقه
incalculability
بی حسابی
pursang
حسابی
calculative
حسابی
arithmetical
حسابی
thorough paced
حسابی
arithmetic
حسابی
pitched
حسابی
smack dab
حسابی
set
تعداد موضوعات مربوطه
sets
تعداد موضوعات مربوطه
blocks
مجموعهای از موضوعات در یک گروه
index
نما راهنمای موضوعات
setting up
تعداد موضوعات مربوطه
blocked
مجموعهای از موضوعات در یک گروه
reprographics
موضوعات کتبی تصاویر
block
مجموعهای از موضوعات در یک گروه
indexes
نما راهنمای موضوعات
indexed
نما راهنمای موضوعات
well got up
پاکیزه حسابی
arithmetic statement
حکم حسابی
arithmetic series
سریهای حسابی
roundly
بطور حسابی
arithmetic expression
مبین حسابی
squares
منظم حسابی
arithmetic mean
میانگین حسابی
squaring
منظم حسابی
arithmetic instruction
دستورالعمل حسابی
arithmetic check
مقابله حسابی
aregular cook
اشپز حسابی
areal cook
یک اشپز حسابی
mean square
یک مربع حسابی
arithmetic
حسابی حسابگر
simple mean
میانگین حسابی
squared
منظم حسابی
arithmetic relation
رابطه حسابی
arithmetic register
ثبات حسابی
arithmetic progression
تصاعد حسابی
arithmetic operation
عمل حسابی
arithmetic operation
عملیات حسابی
arithmetic method
روش حسابی
square
منظم حسابی
counting
ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات
sum
کل تعداد موضوعات جمع شده با هم
batches
قرار دادن موضوعات در گروهها
sums
کل تعداد موضوعات جمع شده با هم
design
نظرات و موضوعات مربوطه در یک مدار
count
ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات
counts
ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات
designs
نظرات و موضوعات مربوطه در یک مدار
counted
ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات
juxtaposition
مرتب کردن موضوعات در کنار هم
batch
قرار دادن موضوعات در گروهها
record
مجموعه موضوعات داده مربوطه
repeater
وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
He is a habitual defaulter.
آدم بد حسابی است
Now you are talking. That makes sense.
حالااین شد یک حرف حسابی
to talk sense
حرف حسابی زدن
arithmetic function
تابع حسابی
[ریاضی]
arithmetical function
تابع حسابی
[ریاضی]
Put on some decent clothes.
یک لباس حسابی تنت کن
He thrashed his son soundly .
پسرش را حسابی کتک زد
To pay someone handsomely.
به کسی پ؟ ؟ حسابی دادن
arithmetic shift
تغییر مکان حسابی
roll out the red carpet
<idiom>
حسابی پذیرایی کردن
number-theoretic function
تابع حسابی
[ریاضی]
dishonored
بد حسابی عدم پرداخت
i have caught a thorough chill
سرمای حسابی خورده ام
dishonouring
بد حسابی عدم پرداخت
dishonoured
بد حسابی عدم پرداخت
he is no less than a gambler
قمارباز حسابی است
dishonour
بد حسابی عدم پرداخت
arithmetic sequence
تصاعد حسابی
[ریاضی]
dishonors
بد حسابی عدم پرداخت
now you're talking
این شدحرف حسابی
dishonours
بد حسابی عدم پرداخت
dishonoring
بد حسابی عدم پرداخت
cataloged
ایجاد یک کاتالوگ از موضوعات ذخیره شده
packages
گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
catalogues
ایجاد یک کاتالوگ از موضوعات ذخیره شده
packaged
گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
cataloging
ایجاد یک کاتالوگ از موضوعات ذخیره شده
collections
1-جمع آوری با هم 2-مجموعهای از موضوعات در کنار هم
catalogued
ایجاد یک کاتالوگ از موضوعات ذخیره شده
catalogs
ایجاد یک کاتالوگ از موضوعات ذخیره شده
collection
1-جمع آوری با هم 2-مجموعهای از موضوعات در کنار هم
catalogue
ایجاد یک کاتالوگ از موضوعات ذخیره شده
package
گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
list
مجموعه موضوعات مرتب شده داده
cataloguing
ایجاد یک کاتالوگ از موضوعات ذخیره شده
lay into a person
کسی را کتک حسابی زدن
I was totally tongue-tied.
زبانم حسابی بند آمد
to play up
درست و حسابی بازی کردن
not on any account
اصلا روی هیچ حسابی
He always pays on the nail.
آدم خوش حسابی است
arithmetic operator
نشان حسابی عملگر ریاضی
do something to one's hearts's content
کاری را حسابی انجام دادن
She gave us quite a decent dinner.
یک شام خیلی حسابی به ماداد
He is a decent fellow(guy,chap)
طرف آدم حسابی است
collate
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
despatch
عمل ارسال موضوعات یا اطلاعات یا پیام ها به محلی
batch
گروهی از موضوعات که در یک زمان ایجاد شده اند
collating
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
series
گروه موضوعات مربوطه که مرتب شده اند
collates
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
batches
گروهی از موضوعات که در یک زمان ایجاد شده اند
collated
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
list
چاپ یا نمایش دادن موضوعات اطلاعاتی خاص
Give the room a good clean.
اتاق را حسابی جمع وجور کردن
We had a nice long walk today.
امروز یک پیاره روی حسابی کردیم
He threatened to thrash the life out of me.
مرا به یک کتک حسابی تهدید کرد
This dress is quite the thing.
این لباس چیز حسابی است
We are quits. We are even.
دیگر با هم حسابی نداریم (نه بدهکارنه بستانکار )
My good fello,why didnt you tell me?
آخر مرد حسابی چرا به من نگفتی ؟
We dont have qualified personnel in this company.
دراین شرکت آدم حسابی نداریم
You wouldnt be here if you had any sense
اگر عقل حسابی داشتی اینجانبودی
listing
چاپ لیستی از موضوعات از داده ذخیره شده در کامپیوتر
entering
عمل تایپ داده یا نوشتن موضوعات روی یک رکورد
listings
چاپ لیستی از موضوعات از داده ذخیره شده در کامپیوتر
variance
میانگین حسابی توان دوم انحرافات از مقدارمتوسط
consumables
موضوعات سادهای که در اجزای هر روزه سیستم کامپیوتری لازم اند
consistency check
داده ها یا موضوعات مط ابق با قالب از پیش فرض شده هستند
to be on the razzle
حسابی جشن گرفتن
[با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
budget account
حسابی در فروشگاه که وجه خرید اجناس و...به آن واریز می شود
to have a binge
حسابی جشن گرفتن
[با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
debt of honour
بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
to have a spree
حسابی جشن گرفتن
[با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
scan
بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scanned
بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scans
بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
deque
صفی که در آن موضوعات جدید قابل اضافه شدن حتی در انتها هستند
biomorph
[فرم پایه در موضوعات زنده مانند طراحی حیوانات، انسانها یا جانورشناسی]
record
تعداد موضوعات دادههای مبوطه که در حافظه موقت نگهداری می شوند و اماده پردازش هستند
ada
زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
pages
چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
page
چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
paged
چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
faulted
برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
scsi
بیت ارسال داده را پشتیبانی میکند و وسایل را کنترل میکند
fault
برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
critical error
خطایی که پردازش کامپیوتر را با شکل مواجه میکند یا متوقف میکند
faults
برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
destructive cursor
نشانه گری که متنی را که روی آن حرکت میکند پاک میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com