Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
joint account
حساب بانکی مشترک
Other Matches
bank accounts
حساب بانکی
account with
[at]
a bank
حساب بانکی
bank account
حساب بانکی
bank statement
صورت حساب بانکی
checking account
حساب جاری بانکی
bank statements
صورت حساب بانکی
banking deposit account
حساب سپرده بانکی
checking accounts
حساب جاری بانکی
I deposited the money in my bank account .
پول را به حساب بانکی ام ریختم
joint account
حساب مشترک
clearing banks
بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing bank
بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
common divisor
مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
joint venture
سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
joint
نیروهای مشترک عملیات مشترک
subscriber
مشترک روزنامه وغیره مشترک
subscribers
مشترک روزنامه وغیره مشترک
cost plus contracts
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckon
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
overdrawn account
حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
clearance
تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
capitalized expense
هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
equity accounts
حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
To bring someone to account.
کسی را پای حساب کشیدن
[حساب پس گرفتن]
To cook the books.
حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
cooperative scorer
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
privilege
دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckoning
تصفیه حساب صورت حساب
reckonings
تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements
حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register
بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
account
حساب صورت حساب
bank check
چک بانکی
bank guarantee
ضمانت بانکی
clearing
تهاتر بانکی
clearings
تهاتر بانکی
bank giro
جیروی بانکی
bank failure
ورشکستگی بانکی
bank expansion
گسترش بانکی
bank interest
بهره بانکی
bank reserves
ذخایر بانکی
banker's bill
صورتحساب بانکی
bank reserves
اندوختههای بانکی
bank pass book
دفترچه بانکی
change over
انتقال بانکی
bank transfers
انتقالات بانکی
bank liabilities
تعهدات بانکی
bank liabilities
بدهیهای بانکی
bank loan
وام بانکی
bank draft
حواله بانکی
bank discount
تنزیل بانکی
bank statements
صورتحساب بانکی
bank deposit
سپرده بانکی
bank contraction
انقباض بانکی
bank commission
کارمزد بانکی
bank charge
هزینههای بانکی
bank statement
صورتحساب بانکی
bank acceptance
قبولی بانکی
bank discount
سپردههای بانکی
bank advance
وام بانکی
bank bill
حواله بانکی
bank charges
هزینههای بانکی
consortium of bankers
کنسرسیوم بانکی
bank credit
اعتبار بانکی
bank draft
برات بانکی
bank holidays
تعطیلات بانکی
bank discount
تخفیف بانکی
banking
کار بانکی
bank rate
نرخ بانکی
bank bond
ضمانت بانکی
no year oppropriation
حساب تامین اعتبار باز حساب باز
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
he calcn lates with a
اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
letter of credit
اعتبار نامه بانکی
bank rate
نرخ بهره بانکی
liability
تعهد موجودی بانکی
volume of bank credit
حجم اعتبارات بانکی
bank development
گسترش شبکه بانکی
liabilities
تعهد موجودی بانکی
clearings
نقل وانتقال بانکی
clearing
نقل وانتقال بانکی
bank guarantee
ضمانت نامه بانکی
negotiating bank
بانکی که اسناد را معامله میکند
cash
حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashed
حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashes
حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashing
حواله پستی تلگرافی یا بانکی
bankbook
دفترحساب بانک دفترچه بانکی
giro
خدمات بانکی اداره پست
bank paper
چک تضمین شده سفته بانکی
penny bank
بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
time deposit
سپردهء بانکی مدت دار
bankable
قابل نقل وانتقال بانکی
giros
خدمات بانکی اداره پست
discount rate
نرخ ثابت نزول بانکی
advising bank
بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
demand deposit
سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
land bank
بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
30% down payment against bank guaranty
۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
over-the-counter interbank transactions
داد و ستد بین بانکی در خارج از بورس
excess preserves
اندوخته بانکی بیش از حدی که قانونا" لازم است
trust company
شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
conjoint
مشترک
subscriber's line
خط مشترک
commonest
مشترک
commoners
مشترک
participants
مشترک
participant
مشترک
commonality
مشترک
commonalities
مشترک
common user
مشترک
common
مشترک
sensed
حس مشترک
sense
حس مشترک
party lines
خط مشترک
senses
حس مشترک
subscribers
مشترک
subscriber
مشترک
held in common
مشترک
party line
خط مشترک
joint
مشترک
intercommon
حق مشترک
holographic image
[ذخیره داده به صورت تصویری که بعدا توسط بانکی از خانه های نوری و لیزر خوانده میشود.]
intercommunion
ارتباط مشترک
mutual interests
منافع مشترک
party parpet
جانپناه مشترک
halvers
نیمه مشترک
common wealth
مشترک المنافع
common wall
دیوار مشترک
co-author
نویسندهی مشترک
insurance certificate
بیمه مشترک
co-authors
نویسندهی مشترک
interfaces
وجه مشترک
common language
زبان مشترک
interfaces
سطح مشترک
commonwealths
مشترک المنافع
my and his father
پدر مشترک من و او
common multiple
مضرب مشترک
common progarm
برنامه مشترک
collective
مشترک عمومی
coefficients
عامل مشترک
coefficient
عامل مشترک
EEC
بازار مشترک
common trait
ویژگی مشترک
mutual responsibility
مسئوولیت مشترک
common storage
حافظه مشترک
trunk circuit
معبر مشترک
interrelation
مناسبات مشترک
synergy
عمل مشترک
subscriber's station
مرکز مشترک
subscriber's number
شماره مشترک
co-operation
همکاری مشترک
party line
مرز مشترک
collaboration
همکاری مشترک
cooperation
همکاری مشترک
subscriber's line
خط متعلق به مشترک
jointly owned property
مال مشترک
subscriber's cable
کابل مشترک
joint stock
سرمایه مشترک
cooperative work
همکاری مشترک
joint zone
منطقه مشترک
co-operation
کار مشترک
tenancy in common
استیجار مشترک
commonweal
مشترک المنافع
complex fraction
مخرج مشترک
complex fraction
برخه مشترک
collaboration
کار مشترک
cooperation
کار مشترک
telephone subscriber
مشترک تلفنی
intercommunion
اقدام مشترک
mutual debts
دیون مشترک
local subscriber
مشترک داخلی
cooperative work
کار مشترک
line termination circuit
اتصال مشترک
rachis
دیرک مشترک
party lines
مرز مشترک
concerted action
عمل مشترک
joint supply
عرضه مشترک
joint
ستاد مشترک
condominiums
حکومت مشترک
condominiums
مالکیت مشترک
condominiums
حاکمیت مشترک
condominiums
تسلط مشترک
joint committee
کمیسیون مشترک
joint costs
هزینههای مشترک
joint costs
هزینه مشترک
coenotrope
گرایش مشترک
commonest
مشترک اشتراکی
cenotrope
گرایش مشترک
caveat subscriptor
اخطار به مشترک
joint declaration
بیانیه مشترک
joint exercise
تمرین مشترک
joint exercise
مانور مشترک
joint force
نیروی مشترک
joint ownership
مالکیت مشترک
joint products
محصولات مشترک
joint command
یکان مشترک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com