Dictiornary-Farsi | حساب براورد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (4 milliseconds)

English	Persian
calculation	حساب براورد


Other Matches

estimating	تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimates	تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimated	تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimate	تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimating	براورد کردن براورد
dam design	براورد سد براورد بند
estimate	براورد کردن براورد
estimated	براورد کردن براورد
estimates	براورد کردن براورد
cost accounts	حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts	به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckoned	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
capitalized expense	هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
equity accounts	حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
clearance	تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
overdrawn account	حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
To bring someone to account.	کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
To cook the books.	حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege	دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckonings	تصفیه حساب صورت حساب
reckoning	تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements	حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register	بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
account	حساب صورت حساب
digital computer	ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
no year oppropriation	حساب تامین اعتبار باز حساب باز
he calcn lates with a	اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
estimates	براورد
estimate	براورد
surveys	براورد
survey	براورد
surveyed	براورد
estimated	براورد
appraisals	براورد
estimation	براورد
line of regression	خط براورد
estimations	براورد
appraisal	براورد
evaluations	براورد
estimating	براورد
evaluation	براورد
time estimation	براورد زمانی
extrapolation	براورد برونی
assessments	تقویم براورد
biased estimate	براورد سودار
assessments	براورد مالیات
staff estimate	براورد ستادی
surveyor	براورد کننده
calculate	براورد کردن
calculating factor	ضریب براورد
calculated	براورد کردن
extrapolations	براورد برونی
appreciation of the situation	براورد وضعیت
underestimation	براورد نقصانی
estimate	براورد کردن
calculates	براورد کردن
rough estimate	براورد تقریبی
surveyors	براورد کننده
assessment	تقویم براورد
unbiased estimate	براورد ناسودار
regression estimate	براورد رگرسیون
put at	براورد کردن
surveys	براورد کردن
interval estimate	براورد فاصلهای
estimates	براورد کردن
point estimation	براورد نقطهای
point estimate	براورد نقطهای
estimating	براورد کردن
overestimation	براورد اضافی
error of estimate	خطای براورد
assessment	براورد مالیات
estimate of the situation	براورد وضعیت
intelligence estimate	براورد اطلاعات
estimated of situation	براورد وضعیت
commander's estimate	براورد فرماندهی
cost accountant	براورد کننده
estimated	براورد کردن
interpolations	براورد درونی
cost calculation	براورد هزینه
estimator	براورد کننده
survey	براورد کردن
interpolation	براورد درونی
cost estimate	براورد هزینه
surveyed	براورد کردن
misestimate	غلط براورد کردن
overrating	زیاد براورد کردن
misvalue	بناحق براورد کردن
overrates	زیاد براورد کردن
overestimation	پیش براورد کردن
overrate	زیاد براورد کردن
overestimating	زیاد براورد کردن
overrated	زیاد براورد کردن
the estimative faculty	قوه سنجش یا براورد
standard error of estimate	خطای معیار براورد
least squares estimates	براورد حداقل مربعات
overestimate	زیاد براورد کردن
overestimated	زیاد براورد کردن
overestimates	زیاد براورد کردن
quantity surveyors	براورد کننده مقادیر
pre design estimate	براورد مقدماتی طرح
quantity surveyor	براورد کننده مقادیر
abstracts	فهرست خلاصه براورد
abstracting	فهرست خلاصه براورد
command budget estimate	براورد بودجه یکان
estimable	قابل براورد کردن
quantily surveyor	براورد کننده مقادیر
estimate [quote]	براورد [تخمین] [اقتصاد]
over estimation	بیش از حد براورد کردن
conservative estimate	براورد محافظه کارانه
unliquidated damages	خسارات غیرقابل براورد به پول
capitalization	براورد ارزش حال سرمایه
unbiased estimators	براورد کنندههای بدون تورش
calculable	براورد کردنی قابل اعتماد
second revised estimate	براورد تجدید نظر شده دوم
damage assessment	تعیین میزان خسارت براورد ضایعات
forecasted	براورد کردن از قبل پیش بینی
forecasts	براورد کردن از قبل پیش بینی
forecast	براورد کردن از قبل پیش بینی
i put the population at 0000	نفوس انجا را 00002 تن براورد می کنم
overcapitalize	بیش ازاندازه واقعی براورد کردن
to overcapitalize a company	سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
over capitalised	براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
scores	حساب
scored	حساب
tabs	حساب
tab	حساب
dam design	حساب سد
score	حساب
to keep score	حساب
to my a	به حساب من
tallying	حساب
accountant	ذی حساب
accountants	ذی حساب
tally	حساب
tallies	حساب
tallied	حساب
algorism	حساب
in favour of	به حساب
incalculable	بی حساب
reckoning	حساب
scoreless	بی حساب
science of numbers	حساب
reckonings	حساب
incomputable	بی حساب
arithmetic	حساب
account	حساب
day of r	روز حساب
production account	حساب تولید
certificate of expenditure	صورت حساب
closing of account	تفریغ حساب
propositional calculus	حساب گزارهای
differential calulus	حساب فاضله
profit and loss a	حساب سودوزیان
calculable	حساب کردنی
differential calculus	حساب فاضله
pridicate calculus	حساب مسندات
cost accountant	حساب دار
design assumption	فرضیه حساب
crypto account	حساب رمز
arithmetic unit	واحد حساب
loan account	حساب وام ها
current account	حساب جاری
current accounts	حساب جاری
checking accounts	حساب جاری
integral calculvs	حساب جامعه
integral calculus	حساب جامعه
in f.of	به حساب بنفع
imprest	حساب تنخواه
ibm computer	ماشین حساب ای بی ام
make much of	حساب بردن از
minculculate	بد حساب کردن
misreckon	بد حساب کردن
notcher	حساب نگهدار
fluxion	حساب فاضله
joint account	حساب مشترک
certificate of clearance	مفاصا حساب
account number	شماره حساب
savings account	حساب پس انداز
saving account	حساب پس انداز
rule off	بستن حساب
bank accounts	حساب بانکی
bank account	حساب بانکی
to cast up	حساب کردن
to count up	حساب کردن
balance of account	مانده حساب
to bring to book	حساب پس گرفتن
account cuurent	حساب جاری
account card	کارت حساب
account book	دفتر حساب
acalculia	ناتوانی در حساب
stability calculation	حساب پایداری
science of numbers	علم حساب
call to account	حساب خواستن از
figuring	حساب کردن
figures	حساب کردن
figure	حساب کردن
accoutn balance	مانده حساب
to figure up	حساب کردن