English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (3 milliseconds)
English Persian
deposit account حساب پس انداز
deposit accounts حساب پس انداز
saving account حساب پس انداز
savings account حساب پس انداز
Search result with all words
passbook دفترچه حساب پس انداز
IRA مخفف حساب پس انداز بازنشستگی فردی
Other Matches
average propensity to save میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckoned حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
clearance تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
overdrawn account حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
capitalized expense هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
saving institutions موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
To bring someone to account. کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
deflection board طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
To cook the books. حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
unintended saving پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
mortar report گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
privilege دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckoning تصفیه حساب صورت حساب
reckonings تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
mid wicket توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
account حساب صورت حساب
no year oppropriation حساب تامین اعتبار باز حساب باز
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
he calcn lates with a اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
saving پس انداز
deposits پس انداز
deposit پس انداز
savings پس انداز
saver پس انداز کن
ex ante saving پس انداز
ex post saving پس انداز
aggregate saving پس انداز کل
irrigator اب انداز
forehanded پس انداز کن
thrift پس انداز
jack ketch طناب انداز
intriguant پشت هم انداز
jaculator نیزه انداز
intriguer پشت هم انداز
intrigant پشت هم انداز
theory of saving نظریه پس انداز
road hole دست انداز
the t. صاعقه انداز
initiator terminator راه انداز
bowler توپ انداز
bowlers توپ انداز
rocket launcher موشک انداز
bumpy <adj.> پر دست انداز
stoker سوخت انداز
rough <adj.> پر دست انداز
rocket launchers موشک انداز
line starter راه انداز خط
shoveling خاک انداز
shoveled خاک انداز
shovel خاک انداز
dustpans خاک انداز
dustpan خاک انداز
clearing banks بانک پس انداز
clearing bank بانک پس انداز
napkins پیش انداز
napkin پیش انداز
potholes دست انداز
pothole دست انداز
bump دست انداز
shovelled خاک انداز
bumpy پر از دست انداز
bumpiest پر از دست انداز
bumpier پر از دست انداز
starters راه انداز
starter راه انداز
trappers تله انداز
trapper تله انداز
overlooks چشم انداز
overlooking چشم انداز
overlooked چشم انداز
overlook چشم انداز
shovels خاک انداز
shovelling خاک انداز
howitzer خمپاره انداز
ballista سنگ انداز
crapshooter طاس انداز
mouth-watering دهان آب انداز
parapets دست انداز
discobolus دایره انداز
ecbolic جنین انداز
scenes چشم انداز
scene چشم انداز
ejector بیرون انداز
unsaved پس انداز نشده
traffickers پشت هم انداز
trafficker پشت هم انداز
scenery چشم انداز
feller درخت انداز
lay by پس انداز کردن
lay-by پس انداز کردن
lay-bys پس انداز کردن
bank of deposit بانک پس انداز
bank of deposit صندوق پس انداز
actual saving پس انداز واقعی
bumpiness دست انداز
buttonhook دکمه انداز
cannoneer توپ انداز
salt away <idiom> پس انداز کردن
abortifacient بچه انداز
parapet دست انداز
compulsory saving پس انداز اجباری
forced saving پس انداز اجباری
divisive تفرقه انداز
outlook چشم انداز
firer سوخت انداز
drivers راه انداز
save money پس انداز کردن
grenadier نارنجک انداز
puddles دست انداز
puddle دست انداز
catapults سنگ انداز
catapulting سنگ انداز
catapulted سنگ انداز
catapult سنگ انداز
hand rail دست انداز
firemen سوخت انداز
fireman سوخت انداز
lookouts چشم انداز
lookout چشم انداز
to lay aside پس انداز کردن
footcloth پای انداز
foot cloth پای انداز
driver راه انداز
mortars خمپاره انداز
mortar خمپاره انداز
fire teazer اتش انداز
fire teazer سوخت انداز
torpedo tube اژدر انداز
sonorous طنین انداز
bombers بمب انداز
bomber بمب انداز
fluter چین انداز
ringers طنین انداز
ringer طنین انداز
to lay up پس انداز کردن
thrift institutions موسسات پس انداز
savings bank صندوق پس انداز
personal saving پس انداز شخصی
landscape چشم انداز
permanent saving پس انداز دائمی
trustee savings bank صندوق پس انداز
mobilization of savings تجهیز پس انداز
paysage چشم انداز
panorama چشم انداز
panoramas چشم انداز
dissaving پس انداز منفی
landscapes چشم انداز
procrastinator تعویق انداز
private saving پس انداز خصوصی
hookers قلاب انداز
hooker قلاب انداز
postponer تاخیر انداز
landscaping چشم انداز
landscaped چشم انداز
national saving پس انداز ملی
negative saving پس انداز منفی
save پس انداز کردن
saves پس انداز کردن
saved پس انداز کردن
springer کمند انداز
scoop خاک انداز
scooped خاک انداز
view چشم انداز
scooping خاک انداز
net saving پس انداز خالص
scoops خاک انداز
paradox of thrift تناقض پس انداز
spearman نیزه انداز
splitter نفاق انداز
prospected چشم انداز
saving bank بانک پس انداز
prospects چشم انداز
saving equation معادله پس انداز
perspective چشم انداز
retardant عقب انداز
scope چشم انداز
saving motive انگیزه پس انداز
perspectives چشم انداز
prospect چشم انداز
reverberative طنین انداز
prospecting چشم انداز
missile launcher موشک انداز
missile man موشک انداز
thundering صاعقه انداز
saving rate نرخ پس انداز
propensity to save گرایش به پس انداز
rate of saving نرخ پس انداز
saving function تابع پس انداز
penny bank صندوق پس انداز
saving ratio نسبت پس انداز
provident bank صندوق پس انداز
savings bank صندوق پس انداز
releaser راه انداز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com