Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English
Persian
Consider yourself dismissed.
حساب کنید که شما مرخص شده اید.
Other Matches
Every day that you go unheeded, you need to count on that day
هر روز که بیفتید، باید در آن روز حساب کنید
If you count the children too.
اگر بچه ها راهم حساب کنید ( بشمارید )
repeat
بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
repeats
بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
adds
اضافه کنید زیاد کنید
adding
اضافه کنید زیاد کنید
add
اضافه کنید زیاد کنید
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
prescan
خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید
cost plus contracts
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckon
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
capitalized expense
هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
clearance
تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
overdrawn account
حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
equity accounts
حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
To bring someone to account.
کسی را پای حساب کشیدن
[حساب پس گرفتن]
To cook the books.
حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege
دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckonings
تصفیه حساب صورت حساب
reckoning
تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements
حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
dismass
مرخص
sends
مرخص کردن
released
مرخص کردن
May I take my leave ? May I be excused ?
مرخص می فرمایید ؟
assoil
مرخص کردن
discharges
مرخص کردن
discharge
مرخص کردن
dismiss
مرخص کردن
let go
مرخص کردن
dismass
بدو مرخص
dismisses
مرخص کردن
dimissory
مرخص کننده
dismissing
مرخص کردن
releases
مرخص کردن
send
مرخص کردن
sending
مرخص کردن
release
مرخص کردن
dismissive
وابسته به مرخص سازی
relieve
مرخص کردن نگهبانها
the boys were excused
شاگردان مرخص شدند
relieves
مرخص کردن نگهبانها
to fall out
مرخص کردن
[ارتش]
to dismiss
[American E]
مرخص کردن
[ارتش]
relieving
مرخص کردن نگهبانها
discharge
مرخص کردن پس دادن
dismissal of the armey
مرخص کردن از ارتش
close station
افراد بدو مرخص
close station
خدمه بدو مرخص
discharges
مرخص کردن پس دادن
check register
بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
licenses
پروانه دادن مرخص کردن
dismisses
منفصل کردن یکان مرخص
licensing
پروانه دادن مرخص کردن
licence
پروانه دادن مرخص کردن
license
پروانه دادن مرخص کردن
licences
پروانه دادن مرخص کردن
furlough
مرخصی دادن به مرخص کردن
dismissing
منفصل کردن یکان مرخص
dismiss
منفصل کردن یکان مرخص
let out
<idiom>
روانه کردن یا مرخص شدن (ازکلاس)
lincense or cence
مرخص کردن اجازه استفاده از چیزی
After his discharge from the army, he came to Tehran .
پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
account
حساب صورت حساب
no year oppropriation
حساب تامین اعتبار باز حساب باز
he calcn lates with a
اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
discharge
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
to dismiss
[remove]
the board of managers
مرخص کردن
[معاف کردن]
هیئت مدیره
say no more
بس کنید
ease off
شل کنید
dele
پاک کنید
suppose
فرض کنید
leontief table
نگاه کنید به :
keep at it
مداومت کنید
vide infara
را نگاه کنید
give it a wipe
انراخشک کنید
repeat
تکرار کنید
into a ball
نخ راگلوله کنید
cautions
توجه کنید
supposes
فرض کنید
oyez
گوش کنید
move out
حرکت کنید
oyez
توجه کنید
make a hurry
عجله کنید
caution
توجه کنید
cautioned
توجه کنید
cautioning
توجه کنید
push the door to
در راپیش کنید
Turn (let) the dog loose.
سگ راباز کنید
repeats
تکرار کنید
hurry up
عجله کنید
wait a second
تامل کنید
hold hard
صبر کنید
i say
نگاه کنید
deleting
حذف کنید
have patience with me
با من حوصله کنید
accelerando
کم کم تند کنید
delete
حذف کنید
deleted
حذف کنید
recive
مصرف کنید
attention to orders
توجه کنید
supposing
فرض کنید
deletes
حذف کنید
off with his head
سرش را از تن جدا کنید
chain
مراجعه کنید به CATENA
chains
مراجعه کنید به CATENA
open
مروحه را باز کنید
trails
هدف را تعقیب کنید
trailing
هدف را تعقیب کنید
do good to others
بدیگران نیکی کنید
drop track
تعقیب را قطع کنید
infile
به ستون دو حرکت کنید
Please check the ...
لطفا ... را کنترل کنید.
Please check the water.
لطفا آب را کنترل کنید.
Full tank, please.
لطفا باک را پر کنید.
I won't be talked into it!
من را نمیتوانید متقاعد کنید!
opens
مروحه را باز کنید
opened
مروحه را باز کنید
KEEP LEFT
از سمت چپ حرکت کنید.
wait a minute
اندکی صبر کنید
Please behave yourself . Please be courteous.
ادب را رعایت کنید
Turn the water tap on .
شیر آب را باز کنید
Do you agree that …
آیا تصدیق می کنید که …
Notice the details!
توجه کنید به جزییات !
supra
ببالا نگاه کنید
stack arms
تفنگها راچاتمه کنید
single file
به ستون یک حرکت کنید
shift colors
پرچم را تعویض کنید
she your profit with him
سودخودرابا اوتقسیم کنید
avast
ایست توقف کنید
wait a second
یک خرده صبر کنید
wait a second
اندکی صبر کنید
observe silence
سکوت را رعایت کنید
wait a minute
یک دقیقه صبر کنید
wait a little
کمی صبر کنید
you do me injustice
در باره من بی عدالتی می کنید
NB
خوب دقت کنید
When will you depart?
کی شما حرکت می کنید؟
try and came
کوشش کنید که بیائید
sus.per coll
حلق اویزش کنید
cease engagement
درگیری را قطع کنید
out with him
اورا بیرون کنید
Cash is in short supply these days .
از حقوق ماهانه ام کم کنید
maydays
خطر کمک کنید
check firing
عناصرتیر را بررسی کنید
record as target
اماج را ثبت کنید
trail
هدف را تعقیب کنید
Refer (turn over) to page 110.
به صفحه 110مراجعه کنید
continue your studies
تحصیلات خودرادنبال کنید
trailed
هدف را تعقیب کنید
mayday
خطر کمک کنید
Please check the battery.
لطفا باطری را کنترل کنید.
strangle
یاد شده را خاموش کنید
clear and hold
منطقه را پاک و حفظ کنید
up with it!
بلندش کنید بگذاریدش بالا
Can you help me?
ممکن است کمکم کنید؟
Please sign here.
لطفا اینجا را امضا کنید.
Please have my bill ready.
لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
record firing
عناصر تیر را ثبت کنید
Please call the police.
لطفا پلیس را خبر کنید.
Call an ambulance quickly.
فورا یک آمبولانس خبر کنید.
plead for the widow
در حق بیوه زنان دادخواهی کنید
associated document
وقتی فایل را انتخاب می کنید
associated file
وقتی فایل را انتخاب می کنید
negative altitude
ارتفاع هواپیما را تصحیح کنید
He helped me for my fathers sake.
بخاطر پدرم به من کمک کنید
Please heat up my food.
لطفا" غذایم را داغ کنید
Wont you have sweets (candies)
شیرینی میل نمی کنید ؟
Please consider my suggestion.
لطفا" به پیشنهاد من توجه کنید
Offer him some chocolates.
به ایشان شکلات تعارف کنید
o bey your parents
والدین خودرا اطاعت کنید
large spread
فاصله گلوله ها راکم کنید
Can you find your way out?
راهتان را به خارج می توانیدپیدا کنید ؟
Line up the children in order of height.
بچه ها رابترتیب قد بخط کنید
Act according to the previous procedure.
بترتیب گذشته عمل کنید
Drop me just before you get to the turning.
مرانرسیده ره سر پیچ پیاده کنید
Erase ( clean ) the blackboard.
تخته سیاه راپاک کنید
Enter it in the books .
آنرا دردفاتر وارد کنید
repeat range
با همین مسافت تیراندازی کنید
Please check the oil.
لطفا روغن را کنترل کنید.
Call a doctor quickly.
فورا پزشک خبر کنید.
adjusting
میزان کردن تنظیم کنید
identifying
مشاهده کردن شناسایی کنید
identify
مشاهده کردن شناسایی کنید
identifies
مشاهده کردن شناسایی کنید
identified
مشاهده کردن شناسایی کنید
Do you feel hungry?
شما احساس گرسنگی می کنید؟
drops
قطره سقوط کردن کم کنید
drop
قطره سقوط کردن کم کنید
Please get it off !
[Please clean it up !]
لطفا این را پاک کنید !
dropping
قطره سقوط کردن کم کنید
dropped
قطره سقوط کردن کم کنید
adjusts
میزان کردن تنظیم کنید
Please don't wake me until 9 o'clock!
لطفا من را ساعت ۹ بیدار کنید!
Which bank do you bank with?
با کدام بانک کار می کنید؟
KEEP RIGHT
از سمت راست حرکت کنید.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com