Dictiornary-Farsi | حساسیت نسبت بچیزی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
allergies	حساسیت نسبت بچیزی
allergy	حساسیت نسبت بچیزی


Other Matches

prenotion	احساس قبلی نسبت بچیزی
sensitivity ratio	نسبت حساسیت
thermotropism	حساسیت نسبت به گرما
sensibility to praise	حساسیت نسبت به ستایش
photosensitive	دارای حساسیت نسبت به نور
photosensitize	نسبت بنور حساسیت پیداکردن
diathesis	تمایل یا حساسیت نسبت به چیزی
allergy	حساسیت نسبت به چیزی [پزشکی]
color blind	فاقد حساسیت نسبت برنگ
tone-deaf	فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
tone deaf	فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
hyposensitize	کم شدن حساسیت نسبت به بعضی مواد موجدحساسیت
mantoux test	ازمایش درجه حساسیت شخص نسبت به میکرب سل
stenotopic	دارای حساسیت اندک نسبت به تغییر محیط
class-consciousness	دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
class conscious	دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
class-conscious	دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
presentiment	عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiments	عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
case sensitive search	جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
look	زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
looks	زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
looked	زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
hyperalgesis	حساسیت زیاد نسبت به درد درد بسیار سخت
leverage	نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan	توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law	جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
liftjet	توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
to fall across anything	بچیزی برخوردن
to fool with anything	بچیزی ور رفتن
to follow up the scent	بچیزی پی بردن
to hang on to anything	بچیزی چسبیدن
get wind of something	پی بچیزی بردن
hang on to something	بچیزی چسبیدن
tolaugh.atany thing	بچیزی خندیدن
to take a pride in any thing	بچیزی فخرکردن
to take a pride in any thing	بچیزی بالیدن
to run the hazard	بچیزی تن دردادن
to havealiking for anything	میل بچیزی داشتن
the ship was snagged	کشتی بچیزی خورد
to lay stress on something	بچیزی اهمیت دادن
to wish for something	میل بچیزی داشتن
rigid adherence to a thing	سفت چسبیدن بچیزی
to have a look at something	بچیزی نگاه کردن
inclination for any thing	تمایل یا میل بچیزی
attributable	قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata	برحسب نسبت معین بهمان نسبت
to have views upon somthing	چشم یاطمع بچیزی داشتن
to have a thing at heart	بچیزی زیاد دلبستگی داشتن
to get used to anything	بچیزی خوگرفتن یاعادت کردن
to hang on to anything	بچیزی خوب گوش دادن
to play with something	چیزیرا بازیچه پنداشتن بچیزی ور رفتن
to be ill towardsany thing	روی مساعدنسبت بچیزی نشان ندادن
to set one's mind on anything	ارزوی رسیدن بچیزی یا انجام کاری را داشتن
nationallism	مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
object glass	عدسی دوربین یاریزبین که نزدیک تراست بچیزی که میخواهندببند
to prick at something	بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
to catch at something	برای رسیدن بچیزی وگرفتن ان کوشش کردن وبدان نزدیک شدن
to freshen rope	جای طنابی راکه بواسطه خوردن بچیزی ساییده میشودعوض کردن
lobes	اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
lobe	اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
impressibility	حساسیت
sensitiveness	حساسیت
elasticity	حساسیت
susceptivity	حساسیت
sinsitivity	حساسیت
sensitometer	حساسیت
frictions	حساسیت
friction	حساسیت
liking	حساسیت
allergies	حساسیت
sensitivity	حساسیت
sensitivities	حساسیت
sensibilities	حساسیت
allergy	حساسیت
sensibility	حساسیت
measuring sensitivity	حساسیت سنجش
dynamic sensitivity	حساسیت دینامیک
differential sensitivity	حساسیت افتراقی
sentience	حساسیت جسمانی
increase in sensitivity	افزایش حساسیت
static sensitivity	حساسیت استاتیک
coloring sensitive	حساسیت رنگ
stress testing	تست حساسیت
terminal sensitivity	حد بیشینه حساسیت
desensitization	حساسیت زدایی
sensitivity training	حساسیت اموزی
inelasticity	عدم حساسیت
hyperesthesia	فزونی حساسیت
absolute sensitivity	حساسیت مطلق
responsively	با تاثر یا حساسیت
protopathic sensitivity	حساسیت ابتدایی
price elasticity	حساسیت قیمت
keenness	ذکاوت حساسیت
photosensitivity	حساسیت به نور
light sensitive	با حساسیت نوری
impassibility	عدم حساسیت
luminous sensitivity	حساسیت نوری
hyposensitize	عدم حساسیت
hypersensitivity	حساسیت شدید
hyperesthesia	ازدیاد حساسیت
hyperaesthesia	ازدیاد حساسیت
coefficient of elasticity	ضریب حساسیت
allergic	دارای حساسیت به
allergic	وابسته به حساسیت
allergy	حساسیت [پزشکی]
sensitivity	میزان حساسیت
sensitive	دارای حساسیت
sensitivities	میزان حساسیت
to press against any thing	بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jumpiness	حالت بیقراری حساسیت
intermediate frequency sensitivity	حساسیت فرکانس میانی
k tungsten sensitivity	حساسیت تنگستن در 4582کلوین
pollenosis [med.]	حساسیت فصلی [پزشکی]
pollinosis [med.]	حساسیت فصلی [پزشکی]
allergic rhinitis [med.]	حساسیت فصلی [پزشکی]
hay fever [med.]	حساسیت فصلی [پزشکی]
hyperirritable	دارای حساسیت شدید
hayfever [med.]	حساسیت فصلی [پزشکی]
gravimeter	حساسیت سنج وزن
sensitivity training group	گروه حساسیت اموزی
dynamic luminous sensitivity	حساسیت نوری دینامیک
neurasthenia	سر درد و حساسیت بی مورد
t group	گروه حساسیت اموزی
systematic desensitization	حساسیت زدایی منظم
mouses	مقابل حساسیت Mouse
mouse	مقابل حساسیت Mouse
current sensitivity of a crystal rectifi	حساسیت یکسوکننده بلورین
anti-histamine	داروی ضد حساسیت یا آلرژی
static luminous sensitivity	حساسیت نوری استاتیک
spectral sensitivity characteristic	مشخصه حساسیت مرئی
somesthesis	حساسیت به حسهای بدنی
measuring sensitivity	حساسیت اندازه گیری
anti-histamines	داروی ضد حساسیت یا آلرژی
exquisiteness	حساسیت نازکی طبع
antihistamines	داروی ضد حساسیت یا آلرژی
actinautographic	دارای حساسیت در مقابل نور
notche sensitivity index	ضریب حساسیت در مقابل شیار
look	زمان حساسیت مدار مین
looked	زمان حساسیت مدار مین
looks	زمان حساسیت مدار مین
acroesthesia	افزایش حساسیت اعضای انتهایی
allergen	مادهای که باعث حساسیت میشود
atmosphere related syndrome [ARS]	حساسیت به تغییرات هوا [پزشکی]
coarse mine	نوعی مین دریایی با حساسیت کم
esthesia	فرفیت احساس و ادراک حساسیت
meteoropathy	حساسیت به تغییرات هوا [پزشکی]
hyperesthesia	حساسیت شدید در یک ناحیه بدن
sensitometry	اندازه گیری حساسیت چشم
pence for any thing	میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
hyperirritability	حساسیت واستعداد تحریک فوق العاده
sensitivity analysis	تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
photosensitize	بوسیله نور به چیزی حساسیت دادن
tinged with cnvy	حساسیت امیز توام بارشک یاحسادت
hypersensitive	دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس
adaptations	توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
adaptation	توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
antihistamine	موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
anti servo tab	بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
bearing	نسبت
cognation	نسبت
proportional	به نسبت
with respect to	نسبت به
to	تا نسبت به
In the ration lf one to ten .	به نسبت یک به ده
in proprotion to	نسبت به
in regard of	نسبت به
apropos of	نسبت به
rates	نسبت
as compared to	نسبت به
in relation to	نسبت به
in regard to	نسبت به
in respect of	به نسبت
in respect of	نسبت به
in the ratio of	به نسبت
rate	نسبت
relation	نسبت
kinship	نسبت
In what proportion ?	به چه نسبت ؟
in connexion with	نسبت به
relational	نسبت
ratio	نسبت
rapport	نسبت
respects	نسبت
formats	نسبت
quotient	نسبت
the rat of to	نسبت دو به سه
quotients	نسبت
proportion	نسبت
towards	نسبت به
proportions	نسبت
than	نسبت به
format	نسبت
respect	نسبت
t ratio	نسبت تی
ratios	نسبت
uncross	نسبت
concentration ratio	نسبت تمرکز
gyromagnetic ratio	نسبت ژیرومغناطیسی
compression ratio	نسبت تراکم