English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 218 (36 milliseconds)
English Persian
sensitised حساس کردن
sensitises حساس کردن
sensitising حساس کردن
sensitize حساس کردن
sensitized حساس کردن
sensitizes حساس کردن
sensitizing حساس کردن
tenderised حساس کردن
tenderises حساس کردن
tenderising حساس کردن
tenderize حساس کردن
tenderized حساس کردن
tenderizes حساس کردن
tenderizing حساس کردن
sensitization حساس کردن
Search result with all words
antihandling fuze ماسوره ضد دستکاری ماسوره غیر حساس به جابجا کردن و دستکاری
defect skipping روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
intenerate لطیف کردن حساس کردن
Other Matches
tentacles شاخک حساس ریشه حساس
tentacle شاخک حساس ریشه حساس
sensitive to corrosion حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
tendered حساس
sensate حساس
sentimental حساس
supersensitive حساس
activator حساس گر
sensitive clay رس حساس
tender حساس
sensitive حساس
critical حساس
sharp nosed حساس
feisty حساس
key <adj.> حساس
elastic حساس
susceptive حساس
alive حساس
vigilant حساس
prominent حساس
elastic demand حساس
techy حساس
passible حساس
exquisite حساس
sensor حساس
thin skinned حساس
acute حساس
delicate حساس
tenderest حساس
ticklish حساس
tendering حساس
gleg حساس باهوش
vibrissa موی حساس
pixilated خیلی حساس
jumpy بیقرار حساس
sensitively بطور حساس
critical position پوزیسیون حساس
critical mass توده حساس
mimosa گیاه حساس
insensible غیر حساس
skinless خیلی حساس
sensitive plant گیاه حساس
sensitive zone منطقه حساس
palpi شاخک حساس
elastic supply عرضه حساس
sensitization حساس سازی
senseful خیلی حساس
overstrung خیلی حساس
sensitizer حساس کننده
sensory nerves پیهای حساس
sensitization حساس شدن
tendering حساس بودن
perceptive حساس و باهوش
sensitized حساس شدن
sensitizes حساس شدن
tender حساس بودن
stark حساس سفت
starker حساس سفت
it touched him on the raw بنقطه حساس
hygrosensitive حساس به رطوبت
starkest حساس سفت
starkly حساس سفت
supersensitive حساس شده
insensitivity غیر حساس
supersensitive فوق حساس
tendered حساس بودن
sensitizing حساس شدن
insensitive غیر حساس
tenderest حساس بودن
key points نقاط حساس
sensitize حساس شدن
sensitising حساس شدن
high strung بسیار حساس
critical item اماد حساس
critical facility تاسیسات حساس
key position شغل حساس
hyperaesthetic زیاده از حد حساس
a sensitive subject [topic] موضوعی حساس
keop soo نقاط حساس
sensitised حساس شدن
feelingly بطور حساس
kittle هوشیار حساس
sensitises حساس شدن
key terrain زمین حساس
touch sensitive panel صفحه حساس به تماس
touch panel صفحه حساس به تماس
pressure sensitive pen قلم حساس به فشار
touch sensitive tablet تابلو حساس به تماس
youch sensitive screen صفحه حساس به تماس
tender minded دارای فکر حساس
tentacular شبیه شاخک حساس
hypergolic fuel سوخت فوق حساس
tentacular دارای شاخک حساس
electrosensitive paper کاغذ حساس الکترونیکی
palpus شاخک حساس سبیل
inelastic demand تقاضای غیر حساس
dipneedle circuit مدار حساس مغناطیسی
sensitive to light حساس نسبت به روشنایی
context sensitive help کمک حساس به قرینه
key position موضع حساس و مهم
laminitis اماس لایههای حساس
key terrain features عوارض حساس زمین
sentient حساس دستخوش احساسات
kyusho نقاط حساس بدن
susceptible حساس مستعد پذیرش
vital points نقاط حساس بدن
soft boiled نیم بند حساس
tentacles موی حساس جانور
touchier نازک نارنجی حساس
tentacle موی حساس جانور
susceptible to pain حساس نسبت بدرد
touchy نازک نارنجی حساس
detecting circuit مدار حساس مین
touchiest نازک نارنجی حساس
sensitivities حساس بودن به چیزی
sensitivity حساس بودن به چیزی
supersensitive فوق العاده حساس
context sensitive حساس نسبت به متن
photoconductor هادی حساس نسبت به نور
detector paper کاغذ حساس دستگاه اکتشاف ش م ر
photodiode دیود حساس نسبت به نور
pressure sensitive keyboard صفحه کلید حساس به فشار
light sensitive layer لایه یا قشر حساس در برابرنور
touch sensitive display صفحه نمایش حساس لمسی
sensory وابسته به مرکز احساس حساس
dunnite نوعی ماده منفجر حساس
homing mine مین حساس به انعکاس امواج
electrosensitive چاپ با کاغذ حساس به الکترون
panchromatic حساس نسبت بهمه رنگها
hypergolic fuel سوخت خیلی حساس به اشتعال
otocyst عضو حساس شنوایی بی مهرگان
light sensitive resistor مقاومت حساس در برابر نور
fluxgate وسیله حساس به مین مغناطیسی
light sensitive cell سلول حساس در برابر نور
sensitive حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
influence mine مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
dermis قسمت حساس وعروقی میان پوست
jelly bean ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
supersensitive ماسوره یا مین فوق العاده حساس
photocell یاخته حساس نسبت به نور فتوسل
case sensitive حساس نسبت به بزرگ یاکوچک بودن حرف
tag line جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
spicule سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
hypersensitive دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس
spicula سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
heliogravure گراورسازی بوسیله نور برروی صفحه حساس
epicritic تمیز دهنده گرما وسرما حساس بسرماوگرما
vital point حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
detector گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
detectors گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
forms حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
form حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
formed حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
emulsion laser storage روش ذخیره سازی دیجیتال با استفاده ازلیزر در مقابل ماده حساس به نور
privilege حساب کامپیوتری که امکان دستیابی به برنامههای خاص یا داده سیستم حساس را میدهد
lasers روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
laser روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
computer output microfilm recorder دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
digitize سطح حساس که موقعیت قلم را به حالت عددی تبدیل میکند تا رسم ها وارد کامپیوتر شوند
phototypesetter وسیلهای که میتواند متن با rendution بالا روی کاغذ یا فیلم حساس به نور ایجاد کند
sense switch سوئیچ حساس کنسول کامپیوتری که ممکن است یک برنامه برای پاسخ گیری به ان سیگنال بفرستد
wet bulb termometere ترمومتری که در ان جزء حساس توسط پارچهای که همواره با اب مرطوب نگاه داشته میشود احاطه شده است
antistatic mat پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
sense probe مکانیسم ورودی که نقاط حساس روی یک صفحه نمایش را فعال کرده و درنتیجه برای یک کامپیوترورودی تهیه کند
lighted امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
surged وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
light امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
lightest امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
surge وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
surges وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
implosion weapon جنگ افزار اتمی حساس قابل انفجار با تجزیه اتمی
Faraday cage صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
electrothermal printer چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود
electrostatic محفظه فلزی که با ماده حساس پوشیده شده است . و متصل به زمین است که آن را از واسط ها حفظ میکند
it is insensitive to light روشنایی را حس نمیکند نسبت به روشنایی حساس نیست
crystals صفحه چاپ شده که از یک چراغ قوی کنترل شده توسط کریستال مایع برای تولید تصویر در طبل حساس به عکس استفاده میشود
crystal صفحه چاپ شده که از یک چراغ قوی کنترل شده توسط کریستال مایع برای تولید تصویر در طبل حساس به عکس استفاده میشود
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
pen نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
pens نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
penning نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
penned نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
antidisturbance fuze ماسوره ضد دستکاری ماسوره غیر حساس به دستکاری
photoconductive هادی حساس نسبت به نور هادی نور
electrosensitive printer چاپگر حساس الکترونیکی چاپگر با حساسیت الکترونیکی
LCD چاپگر کاغذ که از تابلوی CCD در مقابل نور روشن استفاده میکند تا تصاویری را روی رسانه حساس به عکس نشان دهد. تابلوی CCD عبور نور را متوقف میکند بجز در پیکس هایی که تصور را شرح می دهند
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com