Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
English
Persian
leave a bad taste in one's mouth
<idiom>
حس تنفر وانزجار ایجاد کردن
Other Matches
thumb one's nose
<idiom>
با تنفر نگاه کردن
revolt
شورش یا طغیان کردن افهار تنفر کردن
revolts
شورش یا طغیان کردن افهار تنفر کردن
booed
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
boh
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
booing
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
boos
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
boo
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
ActiveX
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
precluded
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precludes
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
preclude
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precluding
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
yowls
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowl
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowled
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowling
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
develops
ایجاد کردن
develop
ایجاد کردن
screech
ایجاد کردن
screeched
ایجاد کردن
engenders
ایجاد کردن
create
ایجاد کردن
creating
ایجاد کردن
creates
ایجاد کردن
screeches
ایجاد کردن
screeching
ایجاد کردن
engendering
ایجاد کردن
engendered
ایجاد کردن
engender
ایجاد کردن
execration
تنفر
abhorrently
با تنفر
repellence
تنفر
resentment
تنفر
hatred
تنفر
disrelish
تنفر
indignantly
با تنفر
abhorrence
تنفر
loathing
تنفر
teen
تنفر
disgusts
تنفر
disgust
تنفر
detestation
تنفر
misogyny
تنفر از زن
distaste
تنفر
reflectorize
ایجاد انعکاس کردن
punch
سوراخ ایجاد کردن
reflate
تورم ایجاد کردن
reflecterize
ایجاد انعکاس کردن
reflates
تورم ایجاد کردن
inbreed
از یک نژاد ایجاد کردن
set off
<idiom>
بالانس ایجاد کردن
tempest
توفان ایجاد کردن
To set(create,establish)a precedent.
ایجاد سابقه کردن
construct
ایجاد کردن ساخت
constructing
ایجاد کردن ساخت
constructs
ایجاد کردن ساخت
mushroom
بسرعت ایجاد کردن
punched
سوراخ ایجاد کردن
mushroomed
بسرعت ایجاد کردن
punches
سوراخ ایجاد کردن
discomfits
ایجاد اشکال کردن
mushrooming
بسرعت ایجاد کردن
discomfiting
ایجاد اشکال کردن
discomfited
ایجاد اشکال کردن
mushrooms
بسرعت ایجاد کردن
reflating
تورم ایجاد کردن
discomfit
ایجاد اشکال کردن
reflated
تورم ایجاد کردن
constructed
ایجاد کردن ساخت
obstructing
ایجاد مانع کردن
breached
ایجاد شکاف کردن
obstruct
ایجاد مانع کردن
tide
جزرومد ایجاد کردن
obstructed
ایجاد مانع کردن
breaches
ایجاد شکاف کردن
obstructs
ایجاد مانع کردن
put out
منتشرساختن ایجاد کردن
canalize
ایجاد ابراه کردن
tempests
توفان ایجاد کردن
breach
ایجاد شکاف کردن
abhors
تنفر داشتن از
abhorrer
تنفر کننده
abominated
تنفر داشتن
abominates
تنفر داشتن
abominating
تنفر داشتن
mislike
تنفر داشتن از
dislikable
قابل تنفر
dislikeable
قابل تنفر
abominate
تنفر داشتن
abhorring
تنفر داشتن از
abhor
تنفر داشتن از
revulsion
تنفر شدید
Finifugal
<adj.>
تنفر از پایان
hate
نفرت تنفر
hated
نفرت تنفر
hates
نفرت تنفر
hating
نفرت تنفر
revulsive
تنفر اور
abhorred
تنفر داشتن از
deluges
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluging
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluge
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluged
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
knock about
سرو صدا ایجاد کردن
revolutionising
در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionize
در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionized
در کشور ایجاد شورش کردن
obsessing
ایجاد عقده روحی کردن
revolutionizing
در کشور ایجاد شورش کردن
delay
خیری ایجاد کردن در چیزی
beget
بوجود اوردن ایجاد کردن
obsess
ایجاد عقده روحی کردن
obsessed
ایجاد عقده روحی کردن
begets
بوجود اوردن ایجاد کردن
wham
باتصادم ایجاد صدا کردن
delaying
خیری ایجاد کردن در چیزی
revolutionises
در کشور ایجاد شورش کردن
work out
در اثرزحمت وکار ایجاد کردن
screeck
صدای گوشخراش ایجاد کردن
screak
صدای گوشخراش ایجاد کردن
clunk
این صدا را ایجاد کردن
revolutionizes
در کشور ایجاد شورش کردن
clunks
این صدا را ایجاد کردن
revolutionised
در کشور ایجاد شورش کردن
obsesses
ایجاد عقده روحی کردن
procreant
وابسته به ایجاد کردن یا زادن
delays
خیری ایجاد کردن در چیزی
begetting
بوجود اوردن ایجاد کردن
the public
[popular]
odium
تنفر مردم عمومی
twitter
صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
whish
: صدای حرف "سین " ایجاد کردن
vesiculate
حفره ایجاد کردن ابدانک دارکردن
twitters
صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
speeches
صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
twittering
صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
twittered
صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
plash
صدای چلپ چلوپ ایجاد کردن
loopholes
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
speech
صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
loophole
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
nettles
ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
blows
در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
blow
در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
stave
شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
strangulate
خفقان ایجاد کردن گلو را فشردن
nettle
ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
detesting
تنفر داشتن از بیزار بودن از
detest
تنفر داشتن از بیزار بودن از
prejudice agaiast a person
بیزاری و تنفر بی جهت از کسی
detests
تنفر داشتن از بیزار بودن از
calenture
تب نواحی حاره که دراثرگرمازدگی ایجاد میشود تب کردن
stipple
با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
(the) creeps
<idiom>
احساس تنفر ویا ترس شدید
we abhor a traitor
از شخص خائن تنفر و بیم داریم
nurse a grudge
<idiom>
احساس تنفر از بعضی مردم را داشتن
counter shed
پودکشی
[عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
dislikes
بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
disliking
بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
disliked
بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
dislike
بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
poop
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poops
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
not give someone the time of day
<idiom>
تنفر به اندازهای که از دیدن آنها چشم پوشی کنید
document
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documented
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documenting
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
satiety of life
بیزاری یا سیری از عمر
[چندانکه بیزار کند یا تنفر آورد.]
jingled
جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingling
جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingles
جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingle
جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
lifted
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
to upset the applecart
<idiom>
مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی
[اصطلاح مجازی]
dithers
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithered
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dither
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
thermal wax
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal wax transfer printer
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal transfer
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
AT command set
مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
algebra
ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
smoke test
بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
piracy
کپی از چیز تازه ایجاد شده یا کپی کردن کارها
perforation
عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
service
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
documenting
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documented
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
document
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
serviced
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
graphics
پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
deletion
روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
twanged
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twang
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanging
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twangs
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com