Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
attendance of a doctor
حضور پزشک روی رینگ بوکس
Other Matches
boxing ring
رینگ بوکس
ring
رینگ بوکس
rope
طناب رینگ بوکس
roped
طناب رینگ بوکس
ropes
طناب رینگ بوکس
canvases
پرده نقاشی کف رینگ بوکس یا کشتی
canvas
پرده نقاشی کف رینگ بوکس یا کشتی
neutral corner
گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
put away
ابشار پرتاب به خارج رینگ بوکس
aprons
چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
apron
چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
slip ring induction motor
موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
compression ring
رینگ
packing ring
رینگ
piston ring
رینگ پیستون
brake collar
رینگ ترمز
base ring
رینگ پایه
slip ring
اسلیپ رینگ
corners
گوشههای رینگ
cornering
گوشههای رینگ
oil seal ring
رینگ روغن
oil retaining ring
رینگ روغن
corner
گوشههای رینگ
ring spanner
اچار رینگ
flatten
نقش رینگ کردن
flattens
نقش رینگ کردن
ornamental wheel ring
رینگ چرخ تزئینی
support roller
رینگ وطوقه دوار
brake piston cup
رینگ پیستون ترمز
brake shoe ring
رینگ کفشک ترمز
oil control ring
رینگ کنترل روغن
skate mount
رینگ و پایه مسلسل
race ring
رینگ و پایه مسلسل
Lantern ring
رینگ مشبک یا پنجره ای
racers
رینگ لغزنده برجک توپ
racer
رینگ لغزنده برجک توپ
ringside
در کنارتشک کشتی یا رینگ مشت بازی
choke ring
رینگ مانع فرار گاز در تفنگهای بدون عقب نشینی
pugilism
بوکس
box
بوکس
boxing
بوکس
boxes
بوکس
straight left
چپ مستقیم در بوکس
boxer
بوکس باز
boxing gloves
دستکش بوکس
boxing glove
دستکش بوکس
box wrench
اچار بوکس
stablemate
هم تیمی بوکس
box spanner
اچار بوکس
pugilism
بوکس بازی
bouts
مسابقه بوکس
knuckle-dusters
بوکس باز
knuckle-dusters
پنجه بوکس
knuckle duster
پنجه بوکس
knuckle-duster
بوکس باز
knuckle-duster
پنجه بوکس
knuckle duster
بوکس باز
bout
مسابقه بوکس
brass knuckles
پنجه بوکس
attendance
حضور
in the presence of ...
در حضور ...
tendance
حضور
presence
حضور
attendances
حضور
big bag
کیسه شن تمرین بوکس
manager
مدیر مسابقه بوکس
speedbag
گلابی تمرین بوکس
heavy bag
کیسه شن تمرین بوکس
straight right
راست مستقیم در بوکس
managers
مدیر مسابقه بوکس
stop
استوپ داور بوکس
stopped
استوپ داور بوکس
stopping
استوپ داور بوکس
stops
استوپ داور بوکس
sparring match
مبارزه تمرینی بوکس
sparring partner
یار تمرینی بوکس
straight blow
ضربه مستقیم در بوکس
headguard
کلاه تمرین بوکس
sunday punch
کاراترین ضربه در بوکس
knock out
با مشت یا بوکس ازپادراوردن
savate
بوکس همراه با لگد
kick boxing
بوکس همراه با لگد
headharness
کلاه تمرین بوکس
head gear
کلاه تمرین بوکس
punch ball
گلابی تمرین بوکس
punching bag
کیسه شن تمرین بوکس
gyms
محل تمرین بوکس
punching bags
کیسه شن تمرین بوکس
gym
محل تمرین بوکس
in my presence
در حضور من
[حقوق]
before the jvdges
در حضور قاضی
non attandance
عدم حضور
savoir faire
حضور ذهن
non appearance
عدم حضور در
non attendance
عدم حضور
audience
اجازه حضور
audiences
اجازه حضور
presence of mind
حضور ذهن
in your presence
در حضور شما
immanency
حضور درهمه جا
immanence
حضور درهمه جا
attending
حضور داشتن
attends
حضور داشتن
common sense
حضور ذهن
roll call
حضور و غیاب
presentment
بیان حضور
attend
حضور داشتن
tact
حضور ذهن
jetevator
فلپ یا رینگ کوچکی روی نازل خروجی راکت برای کنترل بردار تراست
bells
زنگ در پایان هر روند بوکس
to burn rubber
بوکس و باد کردن چرخ
make-weights
سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
to peel off
[tires]
بوکس و باد کردن چرخ
make-weight
سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
bell
زنگ در پایان هر روند بوکس
make weight
سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
road work
دویدن جادهای در تمرین بوکس
blow with the open glove
ضربه با دستکش باز بوکس
slugfest
بوکس بدون تاکتیک صحیح
master physician
سر پزشک
medical officer
سر پزشک
interne
پزشک
medic
پزشک
chiropodist
پزشک پا
chiropodists
پزشک پا
medical man
پزشک
practitioners
پزشک
aesculapian
پزشک
physician
پزشک
practitioner
پزشک
physicians
پزشک
docs
پزشک
doc
پزشک
medical officer
پزشک
omnipresence
حضور در همه جا در ان واحد
ubiquity
حضور در همه جا در یک وقت
roll call
حضور و غیاب سازمانی
pluripresence
حضور در چند جا در یک زمان
locus standi
حق حضور در دادگاه یامجلس
presence
[of somebody]
حضور
[کسی]
[حقوق]
arrivals
حضور در خدمت فرستی
process
تکلیف به حضور کردن
coram judice
در حضور قاضی اصاع
arrival
حضور در خدمت فرستی
to request the company of:
حضور کسی را خواستن
to put in an appearance
حضور بهم رساندن
to make ones a
حضور بهم رساندن
immediacy
اگاهی حضور ذهن
processes
تکلیف به حضور کردن
absence of mind
عدم حضور ذهن
call the roll
حضور و غیاب کردن
peizefight
مسابقه حرفهای بوکس باجایزه نقدی
boxes
بوکس بازی کردن سیلی زدن
stances
طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
box
بوکس بازی کردن سیلی زدن
stance
طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
surgeon general
پزشک ارشد
a fake doctor
پزشک قلابی
doctor-to-be
پزشک آینده
certificate of a doctor
گواهی پزشک
family doctors
پزشک خانواده
oculist
چشم پزشک
mad doctor
پزشک دیوانگان
surgeons
پزشک جراح
aurist
پزشک گوش
oculists
چشم پزشک
surgeon
پزشک جراح
practitioner
دام پزشک
house physician
پزشک مقیم
general practitioner
پزشک عمومی
alienist
پزشک دیوانگان
practitioner
دندان پزشک
farriers
دام پزشک
practitioners
دندان پزشک
farrier
دام پزشک
practitioners
دام پزشک
doctor to the company
پزشک شرکت
medical examiner
پزشک قانونی
medicine man
پزشک قبیله
doctors
پزشک دکتر
doctoring
پزشک دکتر
physician in attendance
پزشک معالج
doctored
پزشک دکتر
doctor
پزشک دکتر
ophthalmologist
چشم پزشک
family doctor
پزشک خانواده
psychopathist
پزشک دیوانگان
medico
پزشک طبیب
medico legal examiner
پزشک قانونی
neuropathist
پزشک اعصاب
sit-in
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-ins
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
Is my presence absolutely necessary?
آیا حضور من لازم است؟
sit in
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
to bring the matter before a court
[the judge]
دعوایی را در حضور قاضی آوردن
bases boaded
ضربه با حضور بازیگران درپایگاههای 1 و 2 و 3
libation
تقدیم شراب به حضور خدایان
show up
حاضر شدن حضور یافتن
to bring somebody before the judge
کسی را در حضور قاضی آوردن
libations
تقدیم شراب به حضور خدایان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com