Dictiornary-Farsi | حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
armor protection	حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی


Other Matches

armor protection	حفافت زرهی
shelling	زرهی پوشش
shell	زرهی پوشش
shells	زرهی پوشش
armor plate	حفاظ یا پوشش زرهی
armored	زرهی
armoring	زرهی
armorial	زرهی
antitank	ضد زرهی
rmour	زرهی
armor	زرهی
armour	زرهی کردن
armor	زرهی کردن
armor	رسته زرهی
armor group	گروه زرهی
sheathed cable	کابل زرهی
armored artillery	توپخانه زرهی
mechanized	پیاده زرهی
armored cavalry	سوار زرهی
armored infantry	پیاده زرهی
armored vehicle	خودروی زرهی
cavalry	سوار زرهی
armor plate	ورق زرهی
armor sweep	عملیات پاکسازی زرهی
panzer	لشگر زرهی المانی
light armor	وسایل زرهی سبک
armored reconnaissance vehicle	خودروی شناسایی زرهی
composite armor	نیروی زرهی مرکب
coil up	جمع شدن ستون زرهی
achievement of arms	مجموعه ای از نشان های زرهی
armor plate rolling mill	دستگاه نورد ورق زرهی
armor plate planer	ماشین رنده ورق زرهی
dome	کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
tank recovery vehicle	خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
domes	کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
composite squadron	گردان سوار زرهی یا هلی کوپتر مختلط
shields	حفافت کردن درمقابل
shield	حفافت کردن درمقابل
scout car	خودروی دیده وری خودروی شناسایی زرهی
bank protection	حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
robustness	قدرت پوشش یک سیستم وتوانایی آن درمقابل ضربه وافتادن
scalper	پوشش روی پا و سم عقبی برای حفافت از ضربه پای جلو
splash proof enclosure	حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
nickel clad sheet	ورقه پوشش شده نیکلی ورق با پوشش نیکل
bezel	پوشش مقابل یک پوشش کامپیوتر یا واحد دیسک درایو
geared	ادوات
gear	ادوات
fixture	ادوات
instrument	ادوات
gears	ادوات
weapon troops	یکانها ادوات
privative particles	ادوات نفی
privative particles	ادوات سلب
hollow ware	ادوات فلزی
weapon platoon	دسته ادوات
agricultural implements	ادوات فلاحتی
weapon troops	قسمتهای ادوات
instruments of percussion	ادوات ضربی
screening, screenings	پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screen	پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screens	پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screened	پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
stringed instruments	سیمدار ادوات الضرب
lighting equipments	الات و ادوات روشنایی
interrogatives	ادوات استفهام پرسشی
debug aids	ادوات اشکال زدایی
interrogative	ادوات استفهام پرسشی
programming aids	ادوات برنامه نویسی
debugging aids	ادوات اشکال زدایی
pulsatile instruments	ادوات ضربی یا زدنی
brass band	ادوات انها از برنج باشد
brass bands	ادوات انها از برنج باشد
tumbrel or bril	ارابه دو چرخه برای بردن مهمات و ادوات
phonoscope	التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
paleolithic age	روزگاری که مردم ازسنگهای تراشیده ادوات وافزار میساختند
comparative cover	پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
on the other hand <adv.>	درمقابل
on the other side <adv.>	درمقابل
by the same token <adv.>	درمقابل
at the same time [on the other hand] <adv.>	درمقابل
cut it with a knife	درمقابل
apart from that <adv.>	درمقابل
against	درمقابل
in contrast with	درمقابل
in d. from	درمقابل
on the other hand <idiom>	درمقابل
alternatively <adv.>	درمقابل
otherwise <adv.>	درمقابل
for	درمقابل برله
against payment	درمقابل وجه
gainst	برعلیه درمقابل
in security for	یعنوان وثیقه درمقابل
vis-a-vis	شخص روبرو درمقابل
vis a vis	شخص روبرو درمقابل
braced	درمقابل فشارمقاومت کردن
bays	دفاع کردن درمقابل
to keep at bay	دفاع کردن درمقابل
brace	درمقابل فشارمقاومت کردن
bayed	دفاع کردن درمقابل
baying	دفاع کردن درمقابل
bay	دفاع کردن درمقابل
little frog in a big pond <idiom>	قطرهای درمقابل دریا
To make a stand against injustice.	درمقابل ستم ایستادگی کردن
earthquake proof foundation	غیر مقاوم درمقابل زلزله
defendant	مقاوم درمقابل زور و فشار
To stand up to someone . To assert oneself.	درمقابل کسی قد علم کردن
v	مخفف versus به معنی درمقابل
to defend oneself [against]	از خود دفاع کردن [درمقابل]
defendants	مقاوم درمقابل زور و فشار
thermistor	الت مقاوم درمقابل برق
thermolabile	بی ثبات یا ناپایدار درمقابل حرارت
cuticle	پوشش مو پوشش شاخی
It sinds into insignificance beside his invention .	این درمقابل اختراع اوهیچ است
counterpose	درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
buck fever	هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
guidance	هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
roof covering material	مصالح پوشش شیروانی مصالح پوشش بام
d/a	acceptance documentagainst تحویل اسناد درمقابل قبولی نویسی
best ball	بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
plene administravit	دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
stiffest	مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffer	مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiff	مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
private decument	درمقابل عقد رسمی یا سند که در CL اسناد مصدق یا عقودمهمور به مهر نامیده میشود
knee brace	پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
parliamentarism	سیستمی که در ان قوه مجریه درمقابل پارلمان جوابگو ومسئول اعمال خود باشد
creditor's bill	رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
cell protection	حفافت سل
egis	حفافت
conservation	حفافت
security	حفافت
custody	حفافت
safekeeping	حفافت
safe guard	حفافت
protection	حفافت
preservation	حفافت
storage protection	حفافت انباره
system security	حفافت سیستم
safe keeping	حفافت توجه
block protection	حفافت بلوک
safety gap	دهانه حفافت
self protection	حفافت از خود
shields	حفافت کردن
storage protection	حفافت حافظه
shield	حفافت کردن
protect by fuse	حفافت با فیوز
soil conservation	حفافت خاک
data protection	حفافت داده ها
cathode protection	حفافت کاتدی
protect	حفافت کردن
protection level	سطح حفافت
protection ring	حلقه حفافت
conservable	قابل حفافت
protects	حفافت کردن
protection key	کلید حفافت
collective protection	حفافت جمعی
protecting	حفافت کردن
collective protection	حفافت گروهی
data encryption	حفافت داده
format	حفافت حافظه و..
formats	حفافت حافظه و..
protection	عمل حفافت
guards	حفافت کردن
guarding	حفافت کردن
guard	حفافت کردن
memory protection	حفافت حافظه
line differential protection	حفافت دیفرانسیلی خط
safeguard	حفافت کردن
maintenance	حفافت کردن
safeguards	حفافت کردن
safeguarding	حفافت کردن
shielded	حفافت شده
safeguarded	حفافت کردن
overcurrent device	دستگاه حفافت
x ray protection	حفافت رونتگن
file protection	حفافت فایل
degree of protection	میزان حفافت
physical security	حفافت تاسیسات
file protection	حفافت پرونده
anti skid protection	حفافت از لغزش
anodic protection	حفافت اندی
impedance protection	حفافت امپدانس
antisubmarine screen	پرده پوشش ضد زیردریایی پوشش ضد زیردریایی
software protection	حفافت نرم افزاری
to keep watch and ward	حفافت یادفاع کردن
protective fire	اتشهای حفافت کننده
copy protection	حفافت دربرابر کپی
write protect ring	حلقه حفافت از نوشتن
conservation programs	برنامههای حفافت منابع
ward	محجور حفافت بخش
shielding region	ناحیه حفافت کننده
anticorrosive protection	حفافت در برابر خوردگی
unprotected field	میدان حفافت نشده
wards	محجور حفافت بخش
protecting ring	حلقه حفافت کننده
file protect ring	حلقه حفافت پرونده
data encyption standard	استاندارد حفافت داده
protected location	مکان حفافت شده
protected field	میدان حفافت شده
environmental conservation	حفافت محیط زیست