English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (3 milliseconds)
English Persian
business law حقوق تجارت
commercial law حقوق تجارت
law merchant حقوق تجارت
law of the staple حقوق تجارت
Search result with all words
lawmerchant حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
Other Matches
common low سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
custom of a trade عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
public international law حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
postliminum قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
detention of pay ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
protective duty حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
harbour dues حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
attainder سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
allotment advice پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
advalorem duty حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
authorized stoppage برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
furriery تجارت خز
graphics, business تجارت
traffic تجارت
business تجارت
trafficked تجارت
trafficking تجارت
traffics تجارت
commerce تجارت
traded تجارت
trade تجارت
businesses تجارت
mystery تجارت
mysteries تجارت
unfavorable trade تجارت نامطلوب
businesses موضوع تجارت
floating trade تجارت دریایی
unfavorable trade تجارت نامساعد
commercial code قانون تجارت
enterprises تعهد تجارت
fair trade تجارت مشروع
enterprise تعهد تجارت
business موضوع تجارت
flax trade تجارت کتان
chamber of trade اتاق تجارت
fair trade تجارت عادلانه
fair trade تجارت منصفانه
merchandise تجارت کردن
joint adventure تجارت مشترک
refinanced از نو تجارت کردن
refinance از نو تجارت کردن
counter trade تجارت متقابل
commercial law قانون تجارت
trade barrier مانع تجارت
trade deficit کسری تجارت
commercialism تجارت گرائی
regional trade تجارت منطقهای
commercial مربوط به تجارت
refinancing از نو تجارت کردن
merchandies تجارت کردن
refinances از نو تجارت کردن
traditional trade تجارت سنتی
freedom of enterprise ازادی تجارت
internal trade تجارت داخلی
freedom of trade ازادی تجارت
mercantile law قانون تجارت
maritime trade تجارت دریایی
traffics تجارت غیرقانونی
trafficking تجارت غیرقانونی
trafficked تجارت غیرقانونی
restraint of trade محدودیت تجارت
law merchant قانون تجارت
traffic تجارت غیرقانونی
internal commerce تجارت داخلی
home trade تجارت داخلی
laissez-faire ازادی تجارت
free trader تجارت ازاد
open trade تجارت ازاد
carring trade تجارت داخله
chamber of commerce اتاق تجارت
free in trade تجارت ازاد
foreign trade تجارت خارجی
cabotage تجارت ساحلی
free trade تجارت ازاد
bilateral trade تجارت دوجانبه
chamber of commerce اطاق تجارت
balance of foreign trade تراز تجارت خارجی
adventures تجارت مخاطره امیز
automobile trade صنعت یا تجارت اتومبیل
It is both pilgrimage and commerce. <proverb> هم زیارت است هم تجارت .
visibles اقلام مرئی تجارت
adventure تجارت مخاطره آمیز
contraband تجارت قاچاق یاممنوع
free trade area منطقه تجارت ازاد
free trade area حوزه تجارت ازاد
gains from trade منافع حاصل از تجارت
traffics تجارت هدایت شده
trafficking تجارت هدایت شده
trafficked تجارت هدایت شده
traffic تجارت هدایت شده
commerce معاشرت تجارت کردن
traded تجارت داد و ستد
international trade تجارت بین الملل
traded تجارت داد وستد
trade تجارت داد و ستد
international trade تجارت بین المللی
trade تجارت داد وستد
invisible items of trade اقلام نامرئی تجارت
invisible trade تجارت غیرقابل رویت
transport trade تجارت حمل و نقل
transport industry تجارت حمل و نقل
free enterprise تجارت ومعامله ازاد
transport business تجارت حمل و نقل
mentoring مرشدی [تجارت و بازرگانی]
carrying business تجارت حمل و نقل
downtown مرکز تجارت شهر
free enterprise system نظام تجارت ازاد
trade magazine مجله تخصصی تجارت
multilateral trade تجارت چند جانبه
shipping trade تجارت حمل و نقل
carrying-trade تجارت حمل و نقل
carrying trade تجارت حمل و نقل
shopping center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
copartner سهیم وشریک در تجارت وغیره
Free pree (trade,port). مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
multilateral trade تجارت باچند کشور در ان واحد
take a bath <idiom> ویرانی تجارت ،ورشکست شدن
I am here on business. برای تجارت اینجا آمدم.
aids to trade خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
restrictive trade practices روشهای محدود کردن تجارت
interstate commerce commission کمیسیون تجارت بین ایالات
barter away تجارت یا معامله پایاپای کردن
commercial center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
micro-economics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
microeconomics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
mentoring مربی بودن [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
(not) have anything to do with someone <idiom> نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
business که باعث میشود یک تجارت کار باشد
wool stapler کسیکه تجارت پشم خام میکند
businesses که باعث میشود یک تجارت کار باشد
white slave استفاده از زن برای فحشاء تجارت ناموس
trade follows the flag تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
vent for surplus theory of trade نظریه تجارت "درباره استفاده از مازاد "
mail order house تجارت خرده فروشی بوسیله مکاتبات پستی
dumping سیاست تبعیض قیمت در تجارت بین الملل
Trade ( business ) is slack this week . این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
technologies قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technology قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
stock control program نرم افزاری که برای کمک به مدیریت انبار در تجارت طراحی شده است
restraint of trade قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
salaries حقوق
pay حقوق
paying حقوق
pays حقوق
salary حقوق
pay check چک حقوق
laws حق حقوق
jus حقوق
stipend حقوق
law حقوق
stipends حقوق
duties حقوق
law حق حقوق
rights حقوق
laws حقوق
jurisprudence حقوق
civil حقوق
silicon valley محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
fair trade laws قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
jus cipile حقوق مدنی رم
jus cipile حقوق مدنی
jurisprudent حقوق دان
pay roll لیست حقوق
money list لیست حقوق
money income مزد و حقوق
matrimonial rights حقوق زناشویی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com