Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (7 milliseconds)
English
Persian
in point of fact
حقیقت امر اینست که
Search result with all words
as a matter of fact
حقیقت امر اینست که خوب بخواهید بدانید
The fact of the matter is. . . . . . .
حقیقت امر اینست که ...
Other Matches
pragmatism
مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
here it is
اینست
it is habitual with me to....
خویاعادت من اینست
it is my wish that
میل من اینست که
it is because
برای اینست که
iam of the opinion that
نظر من اینست که
strange to say
یک چیزغریب اینست
the remedy lies in this
چاره ان اینست
it is our pleasure to
اراده ما اینست که
it is my wish that
خواهش من اینست که
it is only his way
حالش اینست
here is my book
اینست کتاب من
the mischief of it is that'
خرابی ان اینست که
The fact is that…
قدر مسلم اینست که ...
he thinks to deceive you
قصدش اینست شمارابفریبد
This is mainly because ...
دلیل اصلی آن اینست که ...
She loves to have a lot of doges .
عاشق اینست که سگ نگاهدارد
we make it a rule to
قانون ما اینست که ...قانونی داریم که .....
i am nat my last shifts
اخرین وسیله یا تدبیر من اینست
my recollectio of it is
انچه من بیادمی اورم اینست
Every one is supposed to know to read and write .
فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
The moral of the story is that …
نتیجه اخلاقی این داستان اینست که ...
imeant that he is kind
مقصودم اینست که ادم مهربانی است
The moral point of this story is that…
مقصود از این کتاب داستان درواقع اینست که ...
If this is your problem , it is no problem , it is no problem .
اگر گرفتاریت فقط اینست که اصلا" گرفتاری نیست
pop goes the weasel
یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
judy
در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
yea
در حقیقت
in reality
در حقیقت
in sooth
در حقیقت
admittedly
<adv.>
در حقیقت
indeed
[admittedly]
<adv.>
در حقیقت
to be sure
<adv.>
در حقیقت
in truth
در حقیقت
acted
حقیقت
facts
حقیقت
act
حقیقت
realities
حقیقت
truth
حقیقت
truths
حقیقت
fact
حقیقت
actually
در حقیقت
reality
حقیقت
matter of fact
حقیقت امر
suppressio veri
کتمان حقیقت
reserve
کتمان حقیقت
truthless
عاری از حقیقت
tao
حقیقت طریقت
tell the truth
حقیقت را گفتن
oversoul
حقیقت مطلق
the f.of the matter
حقیقت امر
the face remains
حقیقت همانست
hold up
<idiom>
اثبات حقیقت
unreality
عدم حقیقت
shoe is on the other foot
<idiom>
برخلاف حقیقت
To speak the truth.
حقیقت را گفتن
verism
حقیقت گرایی
thing in itself
حقیقت غایی
truthful
<adj.>
راست
[با حقیقت]
erroneousness
عدم حقیقت
matter-of-fact
حقیقت امر
factual
حقیقت امری
half truth
حقیقت ناقص
approving truth
حقیقت مسلم
verity
صحت حقیقت
verities
صحت حقیقت
understatements
کتمان حقیقت
understatement
کتمان حقیقت
reserves
کتمان حقیقت
reserving
کتمان حقیقت
factually
حقیقت امری
axioms
حقیقت اشکار
axiom
حقیقت اشکار
untruthful
خلاف حقیقت
in the wrong
<idiom>
اشتباه ،درستی حقیقت
Nothing hurts like the truth.
حقیقت تلخ است
That's not so!
این حقیقت ندارد!
principle
حقیقت مبادی واصول
lowdown
<idiom>
لپ مطلب ،حقیقت موضوع
veritable
قابل اثبات حقیقت
veridical
از روی حقیقت گویی
falsi crimen
مخفی کردن حقیقت
understate
حقیقت را افهار نکردن
untruths
خلاف حقیقت کذب
that is about the size of it
حقیقت امراین است
understated
حقیقت را افهار نکردن
understates
حقیقت را افهار نکردن
understating
حقیقت را افهار نکردن
disabuse
از حقیقت اگاه کردن
disabused
از حقیقت اگاه کردن
disabuses
از حقیقت اگاه کردن
disabusing
از حقیقت اگاه کردن
truth drug
داروی کشف حقیقت
untruth
خلاف حقیقت کذب
smoke out
<idiom>
درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
realism
مشرب اصالت واقعیت یا حقیقت
axiom
قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
axioms
قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
action
در حقیقت آن منو انتخاب میشود
actions
در حقیقت آن منو انتخاب میشود
apodictic
شامل یا مستلزم بیان حقیقت
low dwon
حقایق امر اصل حقیقت
mincingly
با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
apodeictic
شامل یا مستلزم بیان حقیقت
I know it for a fact.
این یک حقیقت مسلم است
to raise a dust
اب راگل الودکردن حقیقت راپنهان کردن
He tried to conceal the facts.
سعی داشت حقیقت را پنهان کند
like hell
<idiom>
با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
to thrash out the truth
حقیقت امری را بزحمت وباازمایشهای پی درپی دریافتن
The truth was known to no one other than himself.
هیچ کس به غیر از خود او
[مرد]
حقیقت را نمی دانست.
systematic theology
بخشی از علوم الهی که مذاهب مختلفه را جزئی ازیک حقیقت کل میداند
abram's law
این قانون حاکی از اینست که مقاومت یک ملات یا بتن بستگی به وزن اب وبه وزن سیمان در مخلوط ملات دارد
individualism
اعتقاد به اینکه حقیقت ازجوهرهای منفردی تشکیل یافته است خصوصیات فردی
power function
این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
rationalism
سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
pareto distribution
در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
phillips curve
شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
united nations organization
سازمان جهانی که در تاریخ 42 اکتبر5491 در واقع به عنوان نتیجه قهری جنگ وکنفرانسهای راجع به ان به وجود امده است و در حقیقت جانشین جامعه ملل میباشد
lool
لول
[تارهای نامتقارن]
[این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
poisson distribution
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
quantity equation
معادله مقداری . منظورمعادله مقداری پول است که در حقیقت نشان دهنده انگیزه معاملاتی برای پول است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com