Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
freeboard
حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
Other Matches
prior possession
تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
denationalization
تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
his right of ownership lapsed
حق مالکیت از او سلب شد حق مالکیت او ساقط شد
joint ownership
اشتراک در مالکیت مالکیت مشاع
public domain
خالصه
crown land
خالصه
public d.
زمین خالصه
public domain
خالصه دولتی
public domain
ملک خالصه
domains
املاک خالصه
public domain
زمین خالصه
public domain
خالصه دولتی
public ownership
خالصه دولتی
public domain
ملک خالصه
public ownership
ملک خالصه
domain
املاک خالصه
background program
برنامه پس زمینهای
arable lands
زمینهای زراعی
background program
برنامه زمینهای
background processing
پردازش زمینهای
background reflection
بازتاب زمینهای
tidal flats
زمینهای ابگیر
utilized and unutilized lands
زمینهای دائروبائر
undulating terrains
زمینهای موج دار
continuous background radiation
تابش زمینهای پیوسته
outland
زمینهای خارج از محوطه ملک
solon chak
خاک شوره زار زمینهای بایر
separation of ownership and control
جدائی مالکیت از کنترل جدائی مالکیت از مدیریت
off road racing
مسابقه موتورسیکلت رانی در زمینهای ناهمواربطول چند صد مایل
off roader
شرکت کننده در مسابقه مخصوص در مسیر طولانی در زمینهای ناهموار
robotics
زمینهای در هوش مصنوعی که مورد طراحی تولید و کاربردادم ماشینی است
talk up
<idiom>
صحبت درمورد
hold forth
<idiom>
صحبت کردن درمورد
in on
<idiom>
اطلاعاتی داشتن درمورد
what about
<idiom>
چطور(درمورد چیزی)
claim of compensation
ادعای خسارت
arrogation
ادعای بیجا
jactitation
ادعای پوچ
jactation
ادعای پوچ
waived
رد ادعای باشگاه
assumpsit
ادعای خسارت
counterclaim
ادعای متقابل
waive
رد ادعای باشگاه
insolence
ادعای بیخود
protestation of frienship
ادعای دوستی
waives
رد ادعای باشگاه
pretentiously
با ادعای زیاد
get the goods on someone
<idiom>
فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
get wise to something/somebody
<idiom>
درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
use one's head/bean/noodle/noggin
<idiom>
عمیقا فکر کردن درمورد
smoke out
<idiom>
درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
To be biased (prejudiced).
درمورد چیزی تعصب داشتن
to pretend to wisdom
ادعای خرد کردن
who claims the succession ?
چه کسی ادعای جانشینی
arrogate
ادعای بیجا کردن
claim of insurance
ادعای اخذ بیمه
objection
ادعای خطا در مسابقه
objections
ادعای خطا در مسابقه
sued
ادعای خسارت کردن
counterclaim
جواب به ادعای شاکی
suing
ادعای خسارت کردن
sues
ادعای خسارت کردن
sue
ادعای خسارت کردن
professed love
ادعای عشق یا محبت
monomaia
جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
give someone the benefit of the doubt
<idiom>
همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
search one's soul
<idiom>
کنکاش کردن درمورد بی گناهی کسی
bark up the wrong tree
<idiom>
[درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
cross a bridge before one comes to it
<idiom>
درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
food for thought
<idiom>
درمورد چیز باارزش فکر کردن
claims
طلب ادعای خسارت کردن
claim
طلب ادعای خسارت کردن
claiming
طلب ادعای خسارت کردن
waive one's claim
از ادعای خود صرفنظر کردن
To claim against (sue) someone.
از کسی ادعای خسارت کردن
He lays claim to learning.
ادعای علم وفضل می کند
claimed
طلب ادعای خسارت کردن
tie up
<idiom>
تمام مدت درمورد کسی حرف زدن
To be patient with someone .
درمورد کسی صبر وشکیبائی نشان دادن
We must inquire into this matter.
درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
perverse verdict
درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
plea
دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
pleas
دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
I have been deceived in you .
درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
achloropsia
نوعی نابینایی درمورد رنگها مخصوصا رنگ سبز
context sensitive help key
کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
leg to stand on
<idiom>
(گفتهای)حقیقتی که ادعای کسی را ثابت کند
aerostatics
علمی که درمورد گازها درحالت سکون و تعادل بحث میکند
demarche
عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
target dossiers
پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
ignisfatuus
روشنایی شبانه بر روی زمینهای باتلاقی که تصور میرفت ازاحتراق گازهای باتلاقی بوجودمیاید
wiseacre
کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
wise acre
کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
aeolist
انسانی غلط انداز که ادعای روشن فکری دارد
let go
<idiom>
به حال خود گذاشتن ،هیچ کاری درمورد چیزی انجام ندادن
frozen assets
دارائی که بعلت ادعای فرد یا افرادی قابل فروش نمیباشد
referendum
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendums
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referenda
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
cw system
سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
coroners
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroner
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
full power
اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
pan-
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pans
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
immunity
به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
support
حق مالکیت
proprietorial right
حق مالکیت
right of ownership
حق مالکیت
ownership right
حق مالکیت
dominion
حق مالکیت
proprietorship
مالکیت
propritorship
مالکیت
acquisitions
مالکیت
acquisition
مالکیت
ownership
مالکیت
ownership
حق مالکیت
dominium
مالکیت
possession
مالکیت
public ownership
مالکیت عمومی
title deeds
سند مالکیت
public ownership
مالکیت دولتی
qualified property
مالکیت محدود
reconversion
اعاده مالکیت
condominium
مالکیت مشترک
condominiums
مالکیت مشترک
joint ownership
مالکیت مشترک
get hold of (something)
<idiom>
به مالکیت رسیدن
expropriation
سلب مالکیت
special property
مالکیت خاص
property rights
حقوق مالکیت
retention of title
حفظ مالکیت
retention of title
ضبط مالکیت
root of title
منشاء مالکیت
title deed
قباله مالکیت
title deed
سند مالکیت
title deed
اسناد مالکیت
title of territory
مالکیت اقلیم
state ownership
مالکیت دولتی
state enterprise
مالکیت دولتی
documents of title
سند مالکیت
slaveholding
مالکیت برده
villeinage
مالکیت رعیت
document of title
سند مالکیت
dispossession
سلب مالکیت
estate in common
مالکیت مشاع
seisin
مالکیت اراضی
gen
حالت مالکیت
titles
مستند مالکیت
title
مستند مالکیت
private property
مالکیت خصوصی
public domain
مالکیت دولتی
confusion
مالکیت ما فی الذمه
alienation
انتقال مالکیت
ownership and management
مالکیت و مدیریت
muniment of title
دلیل مالکیت
individual ownership
مالکیت فردی
asset ownership
مالکیت دارائی
literary property
حق مالکیت ادبی
joint ownership
مالکیت اشتراکی
ascription
تصدیق مالکیت
joint ownership
مالکیت مشاع
accession
شرکت در مالکیت
personal ownership
مالکیت شخصی
praivate ownership
مالکیت خصوصی
possessory title
سمت مالکیت
collective ownership
مالکیت جمعی
collective ownership
مالکیت مشاع
possessory right
حق تصرف یا مالکیت
possessory action
دعوی مالکیت
public ownership
مالکیت دولتی
private ownership
مالکیت خصوصی
possessory title
عنوان مالکیت
garnishment
میشود دائر براینکه حق تحویل اشیا یا نقودوی را به نامبرده ندارد وباید در محضر دادگاه حاضرشود و به ادعای خواهان پاسخ دهد
title of territory
مالکیت قلمرو کشور
white elephant
<idiom>
ثروت یا مالکیت بیفایده
beneficial ownership
مالکیت به نسبت منافع
expropriating
سلب مالکیت کردن از
collectivity
مالکیت اشتراکی جمع
expropriates
سلب مالکیت کردن از
title-holders
صاحب سند مالکیت
title-holder
صاحب سند مالکیت
possessory action
دعوی اعاده مالکیت
replevin
دعوی اعاده مالکیت
mere right
حق مالکیت بدون تصرف
prescriptive right
حق مالکیت از طریق مرورزمان
expropriate
سلب مالکیت کردن از
passing the ownership
مالکیت مافی الذمه
expropriated
سلب مالکیت کردن از
prescriptive right or title
حق مالکیت از راه مرورزمان
possession by title of ownership
تصرف به عنوان مالکیت
repossessing
مالکیت مجدد یافتن
estate in common
اشتراک در مالکیت زمین
repossessed
مالکیت مجدد یافتن
share certificate
گواهی مالکیت سهام
repossess
مالکیت مجدد یافتن
entitled to owver ship
دارای حق مالکیت است
defense
دفاع مدعی علیه در مقابل ادعای مدعی
to put in possession
مالکیت دادن متصدی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com