English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
English Persian
call of more حق تقاضای زیاد کردن مبیع
Other Matches
earnest مقداری از مبیع که پیش از قبض واقباض کل مبیع و ثمن به خریدار تسلیم میشود
caveator کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
blood chit تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
theory of effective demand determination نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
caveatemptor اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
carring over تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
surcharge زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
apply for a divorce تقاضای طلاق کردن
to request issuance تقاضای صدور کردن
toa for a job or position تقاضای شغل کردن
reclamation تقاضای جبران خسارت کردن
demur تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurring تقاضای درنگ یا مکث کردن
To seek political asylum. تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
To ask for political asylum. تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
demurs تقاضای درنگ یا مکث کردن
To demand prompt payment. تقاضای پرداخت فوری کردن
demurred تقاضای درنگ یا مکث کردن
ask for a lady's hand تقاضای ازدواج با بانویی کردن
put the bite on someone <idiom> از کسی تقاضای پول کردن
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
the thing sold مبیع
object of sale مبیع
particulars of sale اوصاف مبیع
to withdraw an application صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
statement of charge مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
buyer's option to duble مقداربیشتری از مبیع مطالبه کند
striking off the roll اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
seller's option to duble از مقدار مبیع کم یا ثمن بیشتری مطالبه کند
search بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
contango بهره دیرکرد تسلیم قرضه وسهام مهلت تحویل مبیع به مشتری
searchingly بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searches بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searched بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
buyer's option to duble خیار مشتری در این که درصورت ترقی ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
back wardation خسارت دیر کرد در تحویل سهام برقراری مدت برای تسلیم مبیع
seller's option to duble خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
duble option خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
put option خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep. زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
frequented مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequent مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequents مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequenting مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
overspend زیاد خرج یا مصرف کردن افراط کردن
overload زیاد پر کردن
increases زیاد کردن
propagates زیاد کردن
increased زیاد کردن
overloads زیاد پر کردن
increase زیاد کردن
add زیاد کردن
heighten زیاد کردن
intensification زیاد کردن
propagate زیاد کردن
overloaded زیاد پر کردن
propagated زیاد کردن
to run rup زیاد کردن
overstock زیاد پر کردن
grnish زیاد کردن
heightens زیاد کردن
heightened زیاد کردن
propagating زیاد کردن
heightening زیاد کردن
overloaded زیاد بار کردن
oversimplified زیاد ساده کردن
ransacked زیاد کاوش کردن
make much of استفاده زیاد کردن از
overworked کار زیاد کردن
oversimplifies زیاد ساده کردن
over excite زیاد تحریک کردن
strains کوشش زیاد کردن
oversimplify زیاد ساده کردن
elevation of security زیاد کردن تامین
overloads زیاد بار کردن
oversimplifying زیاد ساده کردن
to overexert تقلای زیاد کردن
overestimates زیاد براورد کردن
overcharge زیاد حساب کردن
overcharged زیاد حساب کردن
overestimate زیاد براورد کردن
overestimated زیاد براورد کردن
overload زیاد بار کردن
overworking کار زیاد کردن
strain کوشش زیاد کردن
overcharging زیاد حساب کردن
overcharges زیاد حساب کردن
propagating زیاد کردن پروردن
overrated زیاد براورد کردن
overestimating زیاد براورد کردن
propagates زیاد کردن پروردن
oversimplification زیاد ساده کردن
overpress زیاد پافشاری کردن در
ransack زیاد کاوش کردن
add زیاد کردن برد
raises پروراندن زیاد کردن
expanded , capacity زیاد کردن گنجایش
overrates زیاد براورد کردن
propagate زیاد کردن پروردن
overrate زیاد براورد کردن
ransacking زیاد کاوش کردن
superheat گرم کردن زیاد
overfreight زیاد بار کردن
overwork کار زیاد کردن
overheated زیاد گرم کردن
raise پروراندن زیاد کردن
to overwork oneself زیاد کار کردن
to overstrain oneself تقلای زیاد کردن
overrating زیاد براورد کردن
over refine زیاد موشکافی کردن
overheats زیاد گرم کردن
ransacks زیاد کاوش کردن
adds زیاد کردن برد
adding زیاد کردن برد
overworks کار زیاد کردن
overheat زیاد گرم کردن
propagated زیاد کردن پروردن
letter of recall نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
total demand تقاضای کل
at the request of تقاضای
aggregate demand تقاضای کل
at the instance of به تقاضای
give or take <idiom> از مقدار چیزی کم یا زیاد کردن
To live a long life . عمر طولانی (زیاد ) کردن
ingurgitate فرا گرفتن زیاد پر کردن
to lavisheffort زیاد تلاش یا کوشش کردن
to bolt با سرعت زیاد حرکت کردن
gap اختلاف زیاد شکافدار کردن
extort اخاذی کردن زیاد ستاندن
extorted اخاذی کردن زیاد ستاندن
extorting اخاذی کردن زیاد ستاندن
extorts اخاذی کردن زیاد ستاندن
to rummage out با جستجوی زیاد پیدا کردن
overpress زیاداصرار کردن در زیاد فشاراوردن بر
gaps اختلاف زیاد شکافدار کردن
tasks زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
haunts زیاد رفت وامد کردن در دیدارمکررکردن
to overrun oneself از دویدن زیاد خود را خسته کردن
slash تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
enlarges توسعه دادن زیاد بحث کردن
slashed تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
overbear مغلوب کردن زیاد میوه دادن
to overeach oneself زیاد جلو افتادن و خودراخسته کردن
haunt زیاد رفت وامد کردن در دیدارمکررکردن
task زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
slashes تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
overset زینت دادن زیاد بار کردن
enlarge توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarged توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarging توسعه دادن زیاد بحث کردن
aggregate market demand تقاضای کل بازار
joint demand تقاضای مشترک
aggregate demand function تابع تقاضای کل
excess demand تقاضای بیش از حد
at my request مطابق با تقاضای من
final demand تقاضای نهائی
complementary demand تقاضای مکمل
national demand تقاضای ملی
inelastic demand تقاضای بی کشش
composite demand تقاضای مرکب
application تقاضای کار
giving تقاضای رای
applications تقاضای کار
gives تقاضای رای
give تقاضای رای
factor demand تقاضای عوامل
complementary demand تقاضای تکمیلی
application for loan تقاضای وام
elastic demand تقاضای با کشش
market demand تقاضای بازار
at the instance of بر حسب تقاضای
pop the question <idiom> تقاضای ازدواج
request substitution تقاضای تعویض
maximum demand تقاضای بیشینه
re claim تقاضای مجدد
request to send تقاضای ارسال
effective demand تقاضای موثر
demand for payment تقاضای پرداخت
to hold somebody in great respect کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
overstays بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstaying بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overwind بیش از اندازه کوک کردن زیاد پیچیدن
to occupy much space فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
to dwell on زیاد وقت صرف کردن روی کشیدن
overstay بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstayed بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
perfectly inelastic demand تقاضای کاملا بی کشش
derived demand تقاضای مشتق شده
marginal demand price قیمت تقاضای نهائی
credit application تقاضای گشایش اعتبار
perfectly elastic demand تقاضای کاملا با کشش
individual demand schedule جدول تقاضای فردی
demand تقاضای خرید کالا
downward sloping demand curve منحنی تقاضای نزولی
inelastic demand تقاضای غیر حساس
elastic demand تقاضای کشش دار
elastic demand تقاضای انعطاف پذیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com