Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 96 (5 milliseconds)
English
Persian
right of self preservation
حق محافظت از سرحدات خود
Other Matches
bamboo curtain
سرحدات چین کمونیست
preservation
محافظت
protection
محافظت
conservation
محافظت
cares
محافظت
cared
محافظت
care
محافظت
protects
محافظت کردن
protecting
محافظت کردن
protect
محافظت کردن
guards
محافظت کردن
normal maintenance
محافظت عادی
preserve wood
محافظت چوب
shelters
محافظت کردن
shelters
محافظت حمایت
sheltering
محافظت کردن
sheltered
محافظت کردن
shelter
محافظت کردن
shelter
محافظت حمایت
sheltered
محافظت حمایت
stickability
قابلیت محافظت
copy protection
محافظت از کپی
guarding
محافظت کردن
shield
محافظت کردن
shields
محافظت کردن
sheltering
محافظت حمایت
preservation
محافظت جلوگیری
guard
محافظت کردن
thermal protection
محافظت حرارتی
care
محافظت کردن مراقبت
cares
محافظت کردن مراقبت
protected storage
حافظه محافظت شده
security
محافظت شده یا رمزدار
protected storage
انباره محافظت شده
cared
محافظت کردن مراقبت
reserved words
کلمههای محافظت شده
The Physics of Radiation Protection
فیزیک محافظت از پرتو
to screen
[from]
[با پرده]
محافظت کردن
[از]
Health physics
فیزیک محافظت از پرتو
protected passed pawn
پیاده رونده محافظت شده
protective
زره حفافتی محافظت کننده
unprotected
که قابل تغییرات و محافظت شده نیست
to screen one's eyes from the sun
از چشمهای خود از خورشید محافظت کردن
preserve
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserves
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserving
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
parkas
نوعی کت برای محافظت از باد و باران
breakers
وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
breaker
وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
cladding
ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
cassettes
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
variable
داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
variables
داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
cassette
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
automatic reset circuit breaker
محافظت کننده مدر که باافزایش بیش از حد مجازمدار را قطع میکند
blockhouse
ساختمان محکمی نزدیک سکوی پرتاب برای محافظت پرسنل
encipher
تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
coverings
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
cover
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
goggles
عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
covers
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
write protect
شیوهای برای محافظت ازنوشته شدن اطلاعات روی دیسک یا نوار
circuits
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
circuit
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
cassettes
چرخ باریک نوار مغناطیسی که در یک پوشش محکم برای محافظت قرار دارد
cassette
چرخ باریک نوار مغناطیسی که در یک پوشش محکم برای محافظت قرار دارد
dou
[در معماری چین و ژاپن بلوک چوبی شکاف دار که از طاقچه دیوارکوب محافظت می کند.]
fuse
وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
fused
وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
optical
شیشه یا پلاستیک محافظت شده با مواد محافظ برای ارسال پیاپی سیگنالهای نوری
fibre optics
لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
privilege
ساخت پردازنده Intel که در حالت محافظت شده است و به برنامه امکان افزودن بخشهای حیاتی محیط عملیات را میدهد
counter fert
دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
fettling
شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
screens
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screen
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screened
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screening, screenings
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
guards
چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guarding
چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guard
چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guard bit
یک بیت در کلمه ذخیره شده که بیان میکند آیا میتواند تغییر کند یا محافظت شده است
enhanced
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد
enhance
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد
enhancing
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد
enhances
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد
safety net
وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که فایل ها وسیستم را از خطاهای موجود در صورت خرابی سیستم محافظت میکند
safety nets
وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که فایل ها وسیستم را از خطاهای موجود در صورت خرابی سیستم محافظت میکند
formats
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
format
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
keeps
اداره کردن محافظت کردن
guards
محافظت کردن نگهبانی کردن
guarding
محافظت کردن نگهبانی کردن
guard
محافظت کردن نگهبانی کردن
keep
اداره کردن محافظت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com