English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English Persian
to copyright حق چاپ و تقلید را محفوظ کردن
Other Matches
it is copyright حق چاپ و تقلید محفوظ است
all right reserved هرگونه حقی محفوظ است اعم از چاپ یا تقلید یاترجمه
elate بالا بردن محفوظ کردن
emulates تقلید کردن
emulating <adj.> <pres-p.> تقلید کردن
emulated تقلید کردن
pantomiming <adj.> <pres-p.> تقلید کردن
fabricate تقلید کردن
simulafe تقلید کردن
fabricating تقلید کردن
fabricates تقلید کردن
emulate تقلید کردن
fabricated تقلید کردن
personate تقلید کردن از
mock up تقلید کردن
patterning تقلید کردن
mimic تقلید کردن
mimicking <adj.> <pres-p.> تقلید کردن
mimicked تقلید کردن
mimics تقلید کردن
immune مصون کردن محفوظ کردن
travesty تقلید مسخره امیز کردن
to go to school to یاد گرفتن یا تقلید کردن از
travesties تقلید مسخره امیز کردن
simulating تقلید نشان دادن وانمود کردن
simulate تقلید نشان دادن وانمود کردن
simulates تقلید نشان دادن وانمود کردن
assume تظاهر کردن تقلید کردن
assumes تظاهر کردن تقلید کردن
patent محفوظ
immundity محفوظ
secure محفوظ
safer محفوظ
safes محفوظ
patented محفوظ
guarded محفوظ
patents محفوظ
patenting محفوظ
favoured محفوظ
secures محفوظ
safe محفوظ
safest محفوظ
fireproof محفوظ از اتش
protected mode حالت محفوظ
protected field میدان محفوظ
secure محفوظ داشتن
foolproof محفوظ ازخطاوشکست
secures محفوظ داشتن
safe from danger محفوظ از خطر
protected storage انباره محفوظ
reserved word کلمه محفوظ
enclosed fuse فیوز محفوظ
lightproof محفوظ از نور
invulnerable محفوظ از خطر
airtight محفوظ از هوا
securely بطور محفوظ
assured امن محفوظ
piracy چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
conserves از صدمه محفوظ داشتن
conserving از صدمه محفوظ داشتن
conserved از صدمه محفوظ داشتن
potting در گلدان محفوظ داشتن
enclosed arc lamp لامپ قوسی محفوظ
pots در گلدان محفوظ داشتن
pot در گلدان محفوظ داشتن
conserve از صدمه محفوظ داشتن
jus postliminii حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
weather proof محفوظ از اثرهوا هوا نخور
encapsulated postscript file فایل محفوظ پست اسکریپت
copyright reserved حق طبع یا چاپ محفوظ است
unsaved محفوظ نشده نجات نیافته
can you pronounce him safe بگویید که اواز خطر محفوظ است
shellproof محفوظ در برابر بمباران وگلوله باران
weathertight محفوظ در برابر باد و باران عایق هوا
havelock روکلاهی سفیدی که پشت گردن را نیز از افتاب محفوظ میدارد
foolproof ادم ساده لوح و رک و راست محفوظ از حماقت وکارهای احمقانه
imitations تقلید
infringements تقلید
sequacity تقلید
infringement تقلید
imitation تقلید
apery تقلید
imitativeness تقلید
fake تقلید
mimesis تقلید
emulation تقلید
fakes تقلید
faked تقلید
mimicry تقلید
miming تقلید دراوردن
mimed تقلید دراوردن
mime تقلید دراوردن
copyright چاپ و تقلید
exemplary شایان تقلید
copyright حق چاپ و تقلید
copyrights چاپ و تقلید
copyrights حق چاپ و تقلید
simulation تقلید تمارض
farces تقلید لودگی
mimes تقلید دراوردن
farce تقلید لودگی
take for granted <idiom> تقلید از چیزی
mocks تقلید دراوردن
mocking تقلید دراوردن
simulations تقلید تمارض
mimetic وابسته به تقلید
monkeys تقلید دراوردن
imitability قابلیت تقلید
mimetism تقلید حفافتی
mimetism تقلید استتاری
imitativeness استعداد تقلید
imitatively از روی تقلید
impressionists تقلید درآور
impressionist تقلید درآور
imitable قابل تقلید
imitative of تقلید کننده از
burlesques تقلید و هجوکردن
monkey تقلید دراوردن
mock تقلید دراوردن
stereotyped تقلید شده
pantomimes تقلید در اوردن
mimesis تقلید واگیری
mocked تقلید دراوردن
hokeypokey تقلید واداواصول
burlesque تقلید و هجوکردن
terminal emulation تقلید ترمینالی
pantomime تقلید در اوردن
gobo نوعی پرده پارچهای سیاه رنگ که در تلویزیون و سینمادوربین را از نور زائد محفوظ نگه میدارد
burlesques تقلید رقص لخت
parodies تقلید مسخره امیزکردن
parody تقلید مسخره امیزکردن
mimesis تقلید هنر از واقعیات
burlesque تقلید رقص لخت
birdcall تقلید صدای پرنده
inimitable غیر قابل تقلید
sequacious اهل تقلید تابع
copycat <idiom> تقلید از شخص دیگری
adopting the opinion تقلید در مسائل شرعی
pastiche تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
pastiches تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
mimes تقلید نمایش بدون گفتگو
miming تقلید نمایش بدون گفتگو
mimed تقلید نمایش بدون گفتگو
mime تقلید نمایش بدون گفتگو
inimitably چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
onomatopoeic به تقلید صدغا درست شده تقلیدی
transvestism تقلید از روش و طرز لباس جنس مخالف
parodies نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
parody نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
cult هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
cults هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
emulation نرم افزار یا سخت افزاری که از سیستم دیگر تقلید میکند
transvestites کسی که در لباس ورفتار ازجنس مخالف خود تقلید میکند
transvestite کسی که در لباس ورفتار ازجنس مخالف خود تقلید میکند
echolalia تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
extracode توابع کوتاه در سیستم عامل که یک تابع سخت افزاری را تقلید میکند
machine یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
mocking bird یکجور پرنده درامریکای شمالی که صدای مرغان دیگر رابخوبی تقلید میکند
machined یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machines یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
Biomimicry تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
simulations عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulation عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
positive که متن و گرافیک به رنگ سیاه ری زمینه سفید نشان داده میشود تا از صفحه چاپ شده تقلید کند
in circuit emulator ای که وسیله یا مدار مجتمع را تقلید میکند و وارد یک سیستم جدید یا خطادار میشود برای بررسی صحت کار ان
frostwork نقشی که به تقلید ان درست کنند طراحی شبیه شبنم یخ زده طراحی گردی
plotter چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند
plotters چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند
imit ative deception فریب ایستگاههای گیرنده دشمن با تقلید امواج ایستگاههای ان
AI طراحی و پیشبرد برنامههای کامپیوتری که از هوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید می کنند و شامل دلایل ابتدایی و سایر خصوصیات بشری هستند
intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com