English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
rowel حلقه دهانه اسب هر چیزی شبیه مهمیز وسیخک
Other Matches
spurrey شبیه مهمیز یاسیخک
spurry شبیه مهمیز یاسیخک
gooseneck هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
jumbling کیک کوچک شبیه حلقه
jumbles کیک کوچک شبیه حلقه
husk [تزئینات کلاسیک شبیه حلقه گل]
jumble کیک کوچک شبیه حلقه
jumbled کیک کوچک شبیه حلقه
rowel چرخک مهمیز مهمیز
lute گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
waterish هر چیزی شبیه اب
asterism هر چیزی شبیه ستاره
k هر چیزی شبیه K کیلو
pencils هر چیزی شبیه مداد
staff of life نان یا چیزی شبیه ان
pencil هر چیزی شبیه مداد
cream هر چیزی شبیه سرشیر
pencilling هر چیزی شبیه مداد
creams هر چیزی شبیه سرشیر
creaming هر چیزی شبیه سرشیر
creamed هر چیزی شبیه سرشیر
lobular شبیه قطعه کوچکی از چیزی
windmills هر چیزی شبیه اسیاب بادی
windmill هر چیزی شبیه اسیاب بادی
stalk پایه چیزی شبیه ساقه
stalks پایه چیزی شبیه ساقه
skewering هر چیزی شبیه سیخ کباب
stalking پایه چیزی شبیه ساقه
stalked پایه چیزی شبیه ساقه
pap هر چیزی شبیه نوک پستان
skewered هر چیزی شبیه سیخ کباب
skewer هر چیزی شبیه سیخ کباب
skewers هر چیزی شبیه سیخ کباب
base ring حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
pes پای جانور هر عضو یا چیزی شبیه پا
looped بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loops بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
muzzle energy انرژی جنبشی پرتابه درلحظه خروج از دهانه که نسبت به دهانه اندازه گیری میشود
stalking horse اسب یا چیزی شبیه به ان که شکارچی در پشت ان پنهان است
to feel like something احساس که شبیه به چیزی باشد کردن [مثال پارچه]
fraise نرده دار کردن دهانه چیزی را گشادتر کردن
bays دهانه خلیج دهانه گشاد
bay دهانه خلیج دهانه گشاد
baying دهانه خلیج دهانه گشاد
bayed دهانه خلیج دهانه گشاد
persuaders مهمیز
spurring مهمیز
heel مهمیز
spurs مهمیز
heels مهمیز
spur مهمیز
gaffle مهمیز
goads مهمیز
goading مهمیز
goaded مهمیز
goad مهمیز
t بیستمین حرف الفبای انگلیسی هر چیزی شبیه حرف T
write enable ring حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
goad مهمیز انگیزه
spur مهمیز زدن
spurring مهمیز زدن
goads مهمیز انگیزه
goaded مهمیز انگیزه
rowel مهمیز زدن
spurs مهمیز زدن
spur gall زخم مهمیز
goading مهمیز انگیزه
loriner مهمیز ساز
spurrier مهمیز ساز
positioning band حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
brussels دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند [شبیه دار کرمانی] و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
to clap in the persuaders مهمیز به اسپ زدن
nest حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
nests حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
ferrule حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
ferrules حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
handride اسبدوانی بدون کمک مهمیز یاشلاق
tompion دهانه بند لوله توپ دهانه بند
crisp موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisper موجدارکردن حلقه حلقه کردن
loop حلقه درون حلقه دیگر
crispest موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisps موجدارکردن حلقه حلقه کردن
looped حلقه درون حلقه دیگر
loops حلقه درون حلقه دیگر
flash defilade پنهان کردن برق دهانه توپ استتار برق دهانه توپ
pinnulated شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulate شبیه برگچه شبیه بالچه
bight حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
purled حلقه حلقه شدن
quoit حلقه پرتاب حلقه
convolute حلقه حلقه کردن
purl حلقه حلقه شدن
purls حلقه حلقه شدن
eye bolt حلقه حلقه اتصال
purling حلقه حلقه شدن
wreathy حلقه حلقه شده
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
outfall دهانه
port دهانه
muzzling دهانه
waterways دهانه
muzzles دهانه
muzzled دهانه
muzzle دهانه
spout دهانه
spouted دهانه
spouting دهانه
spouts دهانه
span دهانه
spans دهانه
opening دهانه
yoke دهانه
branching bay دهانه
drowned river mouth دهانه
waterway دهانه
inlets دهانه
inlet دهانه
head دهانه
openings دهانه
spanning دهانه
drift loading دهانه
mouthpieces دهانه
jet دهانه
mouthpiece دهانه
jets دهانه
jetted دهانه
jetting دهانه
mouthless بی دهانه
mouthed دهانه
bay دهانه
bayed دهانه
mouthing دهانه
triforium سه دهانه
nozzles دهانه
nozzle دهانه
bays دهانه
orifices دهانه
orifice دهانه
baying دهانه
mouths دهانه
nose دهانه
estuaries دهانه
embouchure دهانه
firth دهانه
throat دهانه
throats دهانه
orifice of the stomack دهانه
spanned دهانه
estuary دهانه
noses دهانه
mouth دهانه
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
theoretical span دهانه نظری
bottleneck دهانه بطری
river mouth دهانه رودخانه
muzzle دهانه توپ
shutter دهانه بند
shutters دهانه بند
muzzles دهانه لوله
muzzle دهانه لوله
muzzled دهانه لوله
spanned دهانه نظری
intakes دهانه ابگیر
intake دهانه ابگیر
muzzled دهانه توپ
outward opening دهانه خارجی
multi span bridge پل چند دهانه
three necked flask بالن سه دهانه
bottlenecks دهانه بطری
carburetor jet دهانه کاربراتور
bay دهانه انتن
crater دهانه اتشفشانی
insets دهانه وصله
outlets دهانه ابگیر
inset دهانه وصله
spanning دهانه نظری
outlet دهانه ابگیر
mouth of the furnace دهانه کوره
bayed دهانه انتن
span دهانه نظری
craters دهانه اتشفشانی
central angle of arch دهانه کمان
the span of a bridge چشمه یا دهانه پل
bays دهانه انتن
turnout دهانه ابگیر
effective span دهانه موثر
turnouts دهانه ابگیر
included angle of arch دهانه کمان
baying دهانه انتن
spans دهانه نظری
ostium مدخل دهانه
cups دهانه اتشفشان
drop manhole دهانه ریزش
spark gap دهانه جرقه
point bland از دهانه لوله
tuyere دهانه دم اهنگری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com