English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (8 milliseconds)
English Persian
self support حمایت از خود
Search result with all words
auspices حمایت
patronage حمایت
sponsorship حمایت
protection حراست حمایت
protection حمایت
vindication حمایت
lee حمایت
assist پیوستن به حمایت کردن از
assisted پیوستن به حمایت کردن از
assisting پیوستن به حمایت کردن از
assists پیوستن به حمایت کردن از
protectionism سیستم حمایت از تولیدات داخلی
protectionism مکتب طرفدار حمایت
protectionism دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
maintenance حمایت خرجی
support حمایت کردن
support حمایت
support حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
aid حمایت کردن
aid حمایت
aided حمایت کردن
aided حمایت
aiding حمایت کردن
aiding حمایت
defend حمایت کردن
defended حمایت کردن
defending حمایت کردن
defends حمایت کردن
protect حمایت کردن
protecting حمایت کردن
protects حمایت کردن
maintain حمایت کردن از مدعی بودن
maintained حمایت کردن از مدعی بودن
maintains حمایت کردن از مدعی بودن
stead گذاشتن حمایت کردن
assert حمایت کردن ازاد کردن
asserted حمایت کردن ازاد کردن
asserting حمایت کردن ازاد کردن
asserts حمایت کردن ازاد کردن
uphold حمایت کردن از
upholds حمایت کردن از
espouse شوهردادن حمایت کردن از
espoused شوهردادن حمایت کردن از
espouses شوهردادن حمایت کردن از
espousing شوهردادن حمایت کردن از
sustain حمایت کردن از
sustained حمایت کردن از
sustains حمایت کردن از
vindicate حمایت کردن از
vindicated حمایت کردن از
vindicates حمایت کردن از
vindicating حمایت کردن از
partisanship هواخواهی حمایت
protectionist طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
protectionist طرفدار حمایت از صنایع داخلی
protectionists طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
protectionists طرفدار حمایت از صنایع داخلی
shelter محافظت حمایت
sheltered محافظت حمایت
sheltering محافظت حمایت
shelters محافظت حمایت
abetment حمایت
advocation حمایت
agricultural support policy سیاست حمایت از کشاورزی
auspice سایه حمایت توجهات
belay حمایت
belay on علامت با طناب در حمایت
belayer حمایت کننده
bring up صعود با حمایت از بالا
consumer organization سازمان حمایت از مصرف کنندگان
consumer protection حمایت از مصرف کننده
covering a man حمایت فوروارد
dynamic balay حمایت متحرک
egis حمایت
emotional support حمایت عاطفی
environmetal protection حمایت محیط زیستی
farm price supports حمایت از قیمت کالاهای کشاورزی
in law کسی که تحت حمایت قانون است
in suppotrtof به حمایت
international labour organization سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
maintenance of membership حمایت از عضویت
maintrain حمایت کردن از
mercantilism روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
out law کسی که از حقوق و حمایت قانونی بهره مند نیست
overprotection حمایت مفرط
price support تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
price support حمایت قیمتی
price support قیمت حمایت شده از طرف دولت
price support حمایت قیمت
price support system نظام قیمتهای حمایت شده
prodos سیستم عامل II APPLE که برای حمایت دستگاههای ذخیره انبوه و دستگاههای ذخیره فلاپی دیسک طراحی شده است
property in action مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
propugn حمایت کردن از
protect home judustry حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
protective duty حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
protectorship حمایت
protege حمایت شده شاگرد
statolatry حمایت ازقدرت مرکزی
suporting cells یاختههای نگاهدارنده یاختههای حمایت کننده
supportable حمایت کردنی تاب اوردنی
Other Matches
to take under one's wing حمایت کردن
vindicable حمایت کردنی
vindicative حمایت امیز
to defend [from] حمایت کردن [از]
to agitate [for] حمایت کردن
vindicatory مربوط به دفاع و حمایت
consumerism حمایت از مصرف کننده
stand one's ground <idiom> حمایت از جایگاه شخص
Thank you for your support با تشکر برای حمایت شما.
stick one's neck out <idiom> مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
to stand by a person از کسی پشتی یا حمایت یانگهداری کردن
columnar and trabeated [نوعی از ساختار شامل ستون های عمدی یا تیرگهایی که از تیرهای افقی حمایت می کند.]
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support. سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او [مرد] باید از آنها حمایت بکند.
to stand up for پشتی یا حمایت کردن از طرفداری کردن از
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
stick up for <idiom> کمک کردن ،حمایت کردن
to give a knee to حمایت کردن تایید کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com