Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
farm price supports
حمایت از قیمت کالاهای کشاورزی
Other Matches
agricultural support policy
سیاست حمایت از کشاورزی
price support
حمایت قیمت
agricultural price policy
سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
index of consumer prices
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
consumer price index
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
price support
قیمت حمایت شده از طرف دولت
demand factors
جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
price support
تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
abc analysis
طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
agribusiness
تجارت محصولات کشاورزی کار و کسب کشاورزی
farm technology
روش فنی کشاورزی تکنولوژی کشاورزی
consolidation container
کانتینر کالاهای عمومی جعبه حمل کالاهای مشترک
branded goods
کالاهای دارای علامت تجاری کالاهای مارکدار
kinked demand curve
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
protective duty
حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
producer's goods
کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
elevator
انبار غله |
[کشاورزی]
| جای غله خیز
[کشاورزی]
collective goods
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
reserve price
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
perishable goods
کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
cost plus pricing
تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
current standard cost
مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
unbundled software
نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
underprice
قیمت پایین تراز قیمت بازار
value added
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
list price
فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
paasche price index
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
last price
اخرین قیمت حداقل قیمت
normal price
قیمت عادی قیمت معمولی
shadow price
شبه قیمت قیمت ضمنی
quantum valebat
در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
husbandry
کشاورزی
farming
کشاورزی
agronomic
کشاورزی
arboretum
کشاورزی
agronomy
کشاورزی
agricultural
کشاورزی
plantership
کشاورزی
rural
کشاورزی
agriculture
کشاورزی
tillage
کشاورزی
spiral of wages and prices
حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
farm labors
کارگران کشاورزی
extensive agriculture
کشاورزی سطحی
extensive agriculture
کشاورزی وسیع
to follow the plough
کشاورزی کردن
farm surplus
مازاد کشاورزی
farm yields
بازده کشاورزی
vegetable soil
خاک کشاورزی
farming
کشاورزی برزیگری
agricultral waste
پسماند کشاورزی
agricultural revolution
انقلاب کشاورزی
agricultural projects
طرحهای کشاورزی
agricultural products
محصولات کشاورزی
agricultural pollution
الودگی کشاورزی
agricultural cooperatives
تعاونیهای کشاورزی
agricultural credit
اعتبار کشاورزی
agricultural economics
اقتصاد کشاورزی
agricultural implements
الات کشاورزی
agricultural fluctuations
نوسانهای کشاورزی
manure
کود کشاورزی
agriculture
کشاورزی برزگری
agricultural investigation
تجسسات کشاورزی
agricultural sector
بخش کشاورزی
hay loader
لودر یونجه
[کشاورزی]
ageicultural
مربوطبه کشاورزی یاکشتکاری
extensive agricultuse
کشاورزی غیر محدود
outturn
محصول کشاورزی یاصنعتی
sovkhoz
موسسه کشاورزی وروستایی
elevator
انبار دانه
[کشاورزی]
agricultural extension services
خدمات ترویج کشاورزی
agriculturist
دانشجوی دانشکدهء کشاورزی
agriculturalist
دانشجوی دانشکدهء کشاورزی
agroecosystem
بوم سازگان کشاورزی
anticrop agent
عامل ضدمحصولات کشاورزی
geoponic
مربوط به کشاورزی یاکشتکاری
agricultural planning
برنامه ریزی کشاورزی
georgic
وابسته به کشاورزی روستایی
agricultural mechanization
ماشینی کردن کشاورزی
raw produce
محصول طبیعی یا کشاورزی
hacienda
بنگاه کشاورزی یا معدن ومانند ان
agricultural labor productivity
بهره دهی کارگر کشاورزی
He reanimated the Iranian agriculture.
کشاورزی ایران رازنده کرد
basic crops
محصولات کشاورزی اساسی مانند گندم
granger
عضو انجمن پشتی بانان کشاورزی
protectorship
حمایت
belay
حمایت
advocation
حمایت
abetment
حمایت
aid
حمایت
vindication
حمایت
in suppotrtof
به حمایت
protection
حمایت
patronage
حمایت
sponsorship
حمایت
aiding
حمایت
support
حمایت
lee
حمایت
auspices
حمایت
aided
حمایت
egis
حمایت
vindicated
حمایت کردن از
sustained
حمایت کردن از
sustains
حمایت کردن از
vindicable
حمایت کردنی
vindicative
حمایت امیز
belayer
حمایت کننده
vindicating
حمایت کردن از
vindicates
حمایت کردن از
vindicate
حمایت کردن از
self support
حمایت از خود
protection
حراست حمایت
to agitate
[for]
حمایت کردن
shelters
محافظت حمایت
sheltering
محافظت حمایت
shelter
محافظت حمایت
sheltered
محافظت حمایت
propugn
حمایت کردن از
maintenance of membership
حمایت از عضویت
maintrain
حمایت کردن از
aided
حمایت کردن
partisanship
هواخواهی حمایت
to defend
[from]
حمایت کردن
[از]
overprotection
حمایت مفرط
price support
حمایت قیمتی
sustain
حمایت کردن از
covering a man
حمایت فوروارد
aid
حمایت کردن
to take under one's wing
حمایت کردن
protecting
حمایت کردن
emotional support
حمایت عاطفی
aiding
حمایت کردن
defending
حمایت کردن
defended
حمایت کردن
defend
حمایت کردن
protects
حمایت کردن
defends
حمایت کردن
dynamic balay
حمایت متحرک
maintenance
حمایت خرجی
upholds
حمایت کردن از
uphold
حمایت کردن از
support
حمایت کردن
protect
حمایت کردن
merit goods
کالاهای ایده ال
proprietary goods
کالاهای اختصاصی
differentiated products
کالاهای ناهمگن
public goods
کالاهای عمومی
producer goods
کالاهای تولیدی
nondurable goods
کالاهای بی دوام
consumer goods
کالاهای مصرفی
substitute goods
کالاهای جانشین
producer goods
کالاهای سرمایهای
Consumer ( consrmers ) goods .
کالاهای مصرفی
producer's goods
کالاهای مولد
durables
کالاهای بادوام
mixed goods
کالاهای مختلط
prohibited goods
کالاهای ممنوعه
durable goods
کالاهای بادوام
supporting goods
کالاهای حمایتی
merit goods
کالاهای مطلوب
goods on consignment
کالاهای امانی
goods receiving
کالاهای دریافتی
goods inwards
کالاهای دریافتی
goods intake
کالاهای دریافتی
goods in transit
کالاهای عبوری
capital goods
کالاهای سرمایهای
collective goods
کالاهای جمعی
consumables
کالاهای مصرفی
visibles
کالاهای مرئی
commercial items
کالاهای تجارتی
social good
کالاهای عمومی
social good
کالاهای اجتماعی
available goods
کالاهای موجود
attractive goods
کالاهای جذاب
consumption goods
کالاهای مصرفی
purpose made
کالاهای خاص
labor intensive goods
کالاهای کاربر
inwards goods
کالاهای وارداتی
investment goods
کالاهای سرمایهای
intermediate goods
کالاهای واسطه
intermediate goods
کالاهای واسطهای
spot goods
کالاهای موجود
expendable supplies
کالاهای مصرفی
heavy goods
کالاهای سنگین
soft goods
کالاهای بی دوام
fancy goods
کالاهای تجملی
differentiated products
کالاهای متفاوت
hazardous goods
کالاهای خطرناک
complementary goods
کالاهای مکمل
necessities
کالاهای ضروری
imports
کالاهای وارداتی
exports
کالاهای صادراتی
luxury goods
کالاهای تشریفاتی
luxury goods
کالاهای تجملی
combine
[combine harvester]
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
harvester
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combined harvester
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
harvester-thresher
[rare]
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com