English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
simple attack حمله ساده
Search result with all words
staight thrust حمله ساده مستقیم
Other Matches
simple design طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
basics یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basic یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
hysterics حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
velimirovic attack حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
counter riposte حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
vortex breakdown/brust جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
mirror carpet طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
rio treaty اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
hysterogenic حمله تشنجی شبیه حمله
ond shot بیک حمله دریک حمله
hysteroid حمله تشنجی شبیه حمله
structuring با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
front line خط حمله خط حمله یادفاع
target date زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
post attack بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
fanciless ساده
unaadorned ساده
fructose ساده
free spoken ساده گو
freestanding ساده
fraudless ساده
unmeaning ساده
daff ساده دل
downright ساده
simplistic ساده
unassuming ساده
homespun ساده
unsophisticated ساده
idiot ساده
charmless ساده
inexpensive ساده
idiots ساده
taffetized ساده
cleans ساده
plainer ساده
plainest ساده
plains ساده
semplice ساده
explicit ساده
plain ساده
simpleminded ساده دل
incomplex ساده
simple minded ساده دل
untutored ساده
naif ساده
unceremonious ساده
unceremoniously ساده
cleanest ساده
cleaned ساده
clean ساده
incomposite ساده
plain hearted ساده دل
simple hearted ساده دل
simplex ساده
naive ساده
simple ساده
innocent <adj.> ساده دل
simplest ساده
simplest ساده دل
slick ساده
seemly <adj.> ساده دل
good-humored ساده دل
frugal ساده
clodhopper ساده
expansive <adj.> ساده دل
conversable <adj.> ساده دل
clodhoppers ساده
slickest ساده
simple ساده دل
sheepishly ساده دل
simple-hearted <adj.> ساده دل
simpler ساده
simpler ساده دل
bald ساده
balder ساده
baldest ساده
baldly ساده
unaffected ساده
artless ساده
sheepish ساده دل
positive ساده
pick wickian ساده بی تکلف
plain flap فلپ ساده
simple parry دفاع ساده
naive ساده لوح
simpleton ساده لوح
phonemes صداهای ساده
simplification ساده سازی
open and shut ساده واضح
perfect gazes گازهای ساده
simplifications ساده سازی
sketch طرح ساده
oafs ساده لوح
phoneme صدای ساده
open-and-shut ساده واضح
candid صاف و ساده
sketched طرح ساده
simplifies ساده کردن
plain weave بافت ساده
reducible ساده شدنی
primitive شکل ساده
sketched نقشه ساده
primary cell پیل ساده
sketches طرح ساده
plain-clothes ساده پوش
plain clothes ساده پوش
simplifies ساده سازی
plain rib تیغه ساده
simple oscillator نوسانگر ساده
simplifying ساده سازی
sementem معنی ساده
simplifying ساده کردن
simplify ساده سازی
plain paper کاغذ ساده
simplify ساده کردن
sketches نقشه ساده
goofed ادم ساده
credulousness ساده لوحی
basic circuit مدار ساده
booby ساده لوح
book keeping by single e. دفترداری ساده
cats paw ساده لوح
credulity ساده لوحی
clean bill برات ساده
clean bill of lading بارنامه ساده
clean collection وصولی ساده
penny whistles نی لبک ساده
penny whistle نی لبک ساده
dupable ساده لوح
nincompoop ساده لوح
simple interest سود ساده
goof ادم ساده
goofing ادم ساده
goofs ادم ساده
dupe ساده لوح
duped ساده لوح
simplistic ساده طبع
dupes ساده لوح
lamb ادم ساده
duping ساده لوح
lambs ادم ساده
nincompoops ساده لوح
simplified ساده شده
empirical formula فرمول ساده
reductions ساده سازی
ingenue دختر ساده
king post truss خرپای ساده
lamblike ساده لوح
lamblkin ساده لوح
martin ساده لوح
credulous ساده لوح
navvies کارگر ساده
fall guys ساده لوح
fall guy ساده لوح
naivete ساده لوحی
natively بطور ساده
simpletons ساده لوح
infrugal غیر ساده
in plain english به انگلیسی ساده
reduction ساده سازی
ingenuous صاف و ساده
flat rate نرخ ساده
sketch نقشه ساده
free spokenness ساده گویی
frugal food خوراک ساده
gaby ساده لوح
galah ساده لوح
gobemouche ساده لوح
gowk ساده لوح
gullibility ساده لوحی
navvy کارگر ساده
overhand knot گره ساده
oaf ساده لوح
underhand service سرویس ساده
bared ساده اشکار
bares ساده اشکار
barest ساده اشکار
simple mean میانگین ساده
simple magnet مغناطیس ساده
two time دو حرکت ساده
simple fraction کسر ساده
simple eye چشم ساده
simple distillation تقطیر ساده
liquidation ساده سازی
simple correlation همبستگی ساده
simple compression فشار ساده
simple bending خمش ساده
simple beam تیر ساده
simple beam تیره ساده
simple average میانگین ساده
barer ساده اشکار
bare ساده اشکار
simple minded ساده لوح
simplex transmission مخابره ساده
unfigured بی صورت ساده
unskilled worker کارگر ساده
plainly بطور ساده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com