Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
princedom
حوزه حکومت شاهزاده
Other Matches
period of concentration
در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
czarism
حکومت استبدادی ومطلقه حکومت تزاری
hagiarchy
حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
technocracies
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracy
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
theocracies
حکومت خدا حکومت روحانیون
autocracy
حکومت مطلق حکومت استبدادی
theocracy
حکومت خدا حکومت روحانیون
civicism
اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
seigneur
شاهزاده
prince
شاهزاده
princes
شاهزاده
home rule
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
prince of the blood
شاهزاده اصیل
princess
شاهزاده خانم
princelike
شاهزاده وار
princesses
شاهزاده خانم
princeling
شاهزاده کوچک
principalities
قلمرو شاهزاده
principality
قلمرو شاهزاده
prince bishop
شاهزاده اسقف
prince
شاهزاده بودن
lord
لرد شاهزاده
lords
لرد شاهزاده
princely
شاهزاده وار
prince consort
همسر شاهزاده
princes
شاهزاده بودن
princesse
شاهدخت شاهزاده خانم
princess regent
زن شاهزاده بایب السلطنه
princekin
شاهزاده کم اهمیت وگمنام
psyche
شاهزاده زیبایی که " کوپید"
princelet
شاهزاده کم اهمیت وگمنام
princesses
شاهدخت شاهزاده خانم
princeling
شاهزاده پایین رتبه
prince regent
شاهزاده نایب السلطنه
princess
شاهدخت شاهزاده خانم
princeliness
رفتار شاهزاده وار یاشاهوار
princesse
مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
princess
مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
princesses
مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
andromeda
شاهزاده خانم حبشهای که بوسیله پرسوس
whipping boy
بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
princess regent
شاهزاده خانمیکه نیابت سلطنت راعهده دارباشد
heptarchical
دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
heptarchic
دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
martial law
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
scope
حوزه
precinct
حوزه
district
حوزه
basin
حوزه
basins
حوزه
range
حوزه
zero field
بی حوزه
ranged
حوزه
ambit
حوزه
ranges
حوزه
precincts
حوزه
districts
حوزه
zones
حوزه
field
حوزه
circuity
حوزه
areas
حوزه
area
حوزه
fielded
حوزه
fields
حوزه
domain
حوزه
domains
حوزه
jurisdication
حوزه
aquifer
حوزه
zone
حوزه
department
حوزه
realms
حوزه
realm
حوزه
presidency
حوزه
departments
حوزه
spheres
حوزه
sphere
حوزه
extent
حوزه
kingdom
حوزه اقتدار
constituencies
حوزه انتخابیه
constituencies
حوزه انتخاباتی
constituency
حوزه انتخاباتی
seepage area
حوزه تراوش
ground water basin
حوزه اب زیرزمینی
modules
حوزه گنجایش
module
حوزه گنجایش
induction field
حوزه القائی
image field
حوزه تصویر
prefecture
حوزه اداری
judicature
حوزه قضایی
scope of coverage
حوزه عمل
span of control
حوزه نظارت
domain
حوزه دایره
departments
حوزه کمیته
department
حوزه کمیته
scope
قلمرو حوزه
precinct
بخش حوزه
precincts
بخش حوزه
apanage
حوزه درامداتفاقی
circuits
حوزه قضائی
domains
حوزه دایره
chapelry
حوزه کلیسا
circuit
جریان حوزه
circuit
حوزه قضائی
circuits
جریان حوزه
drainage area
حوزه ابخیز
drainage basin
حوزه زهکش
test bay
حوزه ازمایش
electorates
حوزه انتخابیه
catchment area
حوزه ابریز
catchment areas
حوزه ابریز
electorate
حوزه انتخابیه
constituency
حوزه انتخابیه
circled
محفل حوزه
free field
حوزه ازاد
circling
محفل حوزه
magnetic fields
حوزه مغناطیسی
circle
محفل حوزه
drainge area
حوزه زهکشی
circles
محفل حوزه
f.of operations
حوزه عملیات
magnetic field
حوزه مغناطیسی
catchment
حوزه ابریز مرزی
intersplere
در حوزه یکدیگر امدن
active zone of well
حوزه فعال چاه
venue
حوزه صلاحیت دادگاه
magnetic deflection
انحراف در حوزه مغناطیسی
intendancy
مدیریت حوزه مباشرت
bolson
حوزه ابریز بسته
blind drainage area
حوزه ابریز بسته
constituencies
هیات موکلان یک حوزه
basin area
حوزه ابریز رودخانه
free trade area
حوزه تجارت ازاد
constituency
هیات موکلان یک حوزه
flooding area
حوزه سیل گیر
coil field
حوزه سیم پیچ
military area
حوزه جغرافیایی نظامی
circuit
حوزه صلاحیت دادگاه
catchment areas
حوزه ابخیز ابگیر
flashing
کاهش حوزه مغناطیسی
compass
حدود وثغور حوزه
venues
حوزه صلاحیت دادگاه
see
مقر یا حوزه اسقفی
sees
مقر یا حوزه اسقفی
basin
حوزه رودخانه ابگیر
basins
حوزه رودخانه ابگیر
catchment area
حوزه ابخیز ابگیر
circuits
حوزه صلاحیت دادگاه
poll
حوزه رای گیری
polls
حوزه رای گیری
polled
حوزه رای گیری
princes
مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
prince
مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
well field
حوزه تغذیه کننده چاه
to come within the scope of the law
در حوزه عمل قانون بودن
circuits
حوزه قضایی یک قاضی دور
plural vote
رای یک تن در چند حوزه انتخابی
circuit
حوزه قضایی یک قاضی دور
runoff
جریان اب حاصل ازبارندگی در حوزه ابریز
degaussing
تعدیل حوزه میدان مغناطیسی ناو دیگازینگ
pocket borough
حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
vicarate
قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
vicariate
قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
administrations
حکومت
administration
حکومت
dominion
حکومت
gynocracy
حکومت زن
governments
حکومت
raj
حکومت
gynarchy
حکومت زن
government
حکومت
despotic rule
حکومت استبدادی
despotic rule
حکومت مطلقه
coalition government
حکومت ائتلافی
central government
حکومت مرکزی
caesarism
حکومت مطلقه
democratic government
حکومت ملی
stratocracy
حکومت نظامیان
constitutionalism
حکومت مشروطه
czarisme
حکومت قیصری
czarisme
حکومت تزاری
constitutional government
حکومت مشروطه
duumvirate
حکومت دو نفری
dyarchy
حکومت دوپادشاه
martial rule
حکومت نظامی
home rule
حکومت داخلی
home rule
حکومت ملی
hierocracy
حکومت روحانیون
presidential government
حکومت جمهوری
prelacy
حکومت روحانی
hagiocrasy
حکومت مقدسان
gynocracy
حکومت زنان
puppet government
حکومت پوشالی
gynecocracy
حکومت نسوان
quirinal
حکومت ایتالیا
military government
حکومت نظامی
plutocratic goverment
حکومت دولتمندان
plutartchy
حکومت دولتمندان
mixed government
حکومت مختلط
local government
حکومت محلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com