English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (7 milliseconds)
English Persian
setting basin حوضچه رسوب
settling basin حوضچه رسوب
trap box حوضچه رسوب
Search result with all words
trap box حوضچه رسوب زهکشها
Other Matches
basin حوضچه
craters حوضچه
crater حوضچه
sedimentation basin حوضچه رسوبگیر
settling basin حوضچه تهنشینی
impact basin حوضچه ارامش
arctic basin حوضچه قطبی
boat pool حوضچه قایق
equalizing basin حوضچه توزیع اب
flush tank حوضچه شستشو
graving dock حوضچه تعمیرکشتی
laver اب انبار حوضچه
sedimentation pond حوضچه ته نشینی
receiving basin حوضچه ابگیر
recharge basin حوضچه تغذیه
resting pool حوضچه ارامش
dock حوضچه تعمیر ناو
cisterns حوضچه ارامش منبع
docked حوضچه تعمیر ناو
impact basin حوضچه بار شکن
stilling basin حوضچه ارام کننده
docks حوضچه تعمیر ناو
floating drydock حوضچه شناور خشک
cistern حوضچه ارامش منبع
dry docks کشتی را در حوضچه تعمیرگذاردن
dry dock کشتی را در حوضچه تعمیرگذاردن
ship کشتی را در حوضچه تعمیرگذاردن
brine pan حوضچه نمک گیری
docking report گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
sealing basin حوضچه ایجاد هوابند ابی
floating dock حوضچه شناور تعمیر کشتی
hawsers طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
hawser طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
jet diffusion basin حوضچه ایکه در اثر پخش فورانی انرژی را کاهش میدهد
dreg رسوب
alluvium رسوب
alluvion رسوب
percipitate رسوب
deposit رسوب
sinter رسوب
deposits رسوب
sediment رسوب
illuviation رسوب
foulest رسوب
residual رسوب
precipitation رسوب
mud رسوب
sediments رسوب
fouler رسوب
foul رسوب
fouls رسوب
fouled رسوب
fouling رسوب
sediment لای رسوب
fouls رسوب کردن
deposits رسوب کردن
sedimentation رسوب گذاری
residuum پسمانده رسوب
sedimentation رسوب سازی
sediment رسوب کردن
precipitation رسوب کردن
precipitation رسوب دادن
deposit ذخیره رسوب
silt pit چاله رسوب
foul رسوب کردن
fouled رسوب کردن
accretion of silt رسوب زدایی
deposits ذخیره رسوب
fouler رسوب کردن
deposit رسوب کردن
foulest رسوب کردن
silting رسوب ته نشینی
silt sump چاهک رسوب
precipitant عامل رسوب
tartars ته نشین رسوب
bosh رسوب کوارتس
precipitating رسوب کردن
precipitate رسوب کردن
glacial deposit رسوب یخچالی
precipitates رسوب کردن
precipitating رسوب شیمیایی
precipitated رسوب شیمیایی
precipitated رسوب کردن
precipitate رسوب شیمیایی
precipitates رسوب شیمیایی
accretionof silt رسوب زدائی
percipitate رسوب کردن
tartar ته نشین رسوب
fouling رسوب کردن
oil sludge رسوب روغن
fouling رسوب رسوبات
sediments رسوب کردن
mud valve دریجه رسوب
sediments لای رسوب
vapor deposition رسوب سازی با بخار
sludge رسوب گل و لای ضخیم
precipating agent عامل رسوب دهنده
silt ejector تخلیه کننده رسوب
precipitation reaction واکنش رسوب دهنده
reprecipitation رسوب دادن مجدد
reprecipitation رسوب کردن مجدد
alluvial ته نشینی مربوط به رسوب و ته نشین
eolian رسوب حاصل از جریان باد
tidal mud deposits گل رسوب شده حاصل از جزرو مد
laterization تبدیل سنگ به رسوب صخرههای قرمز
coppering مس گیری رفع رسوب مس از داخل لوله
sludge لجن غلیظ رسوب مخازن سوخت ناو
docking plan نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
scale ستون درجه رسوب جدار داخلی دیگ بخارناو
juck work کوبیدن میخ درکف و دیوارهای کانال به منظور ایجاد رسوب
illuviate در اثر نقل مکان از محلی درمحل دیگری رسوب شدن
age hardening سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
fractional precipitation رسوب گیری جزء به جزء
to tip something [British E] رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com