Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
elegit
حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
Other Matches
foreign
توقیف اموال مدیون خارجی
foreign
توقیف اموال مدیون غایب
distraint
توقیف اموال
sequestration
حکم توقیف اموال
praemunire
حکم توقیف وضبط اموال یاغیان ومتمردین
garnishment
اخطاری که به شخصی که اموال دیگری در ید او توقیف شده است
pounded
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounds
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounding
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pound
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
imprescriptible
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
conscription of wealth
مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
community property
اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
conversion
استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
conversions
استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
habeas corpus
حکم توقیف از طرف دادگاه باذکر دلایل توقیف
under restraint
در توقیف تحت توقیف د ربند
debtors
مدیون
beholden
مدیون
we owe him for his services
مدیون
debtor
مدیون
indebted
مدیون
novation
تبدیل تعهد یا مدیون
acquittal
واریز
settle
واریز
settles
واریز
landslide
واریز
landslides
واریز
settlement
واریز
settlements
واریز
outstandingly
واریز نشده
outstanding
واریز نشده
opens
واریز نشده
acquittals
تبرئه واریز
settles
واریز کردن
even
واریز کردن
opened
واریز نشده
open
بی دفاع واریز نش
open
واریز نشده
quits
واریز شده
squaring
واریز کردن
squares
واریز کردن
squared
واریز کردن
square
واریز کردن
opens
بی دفاع واریز نش
settle
واریز کردن
landslide
واریز زمین
opened
بی دفاع واریز نش
debt limit
حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
petitioning creditor
بستانکاری که به دادگاه اعلام میکند که ممکن است مدیون ورشکسته باشد
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
liquidator
حساب واریز کننده
liquidators
حساب واریز کننده
split the difference
<idiom>
واریز اختلاف پول
solvable
واریز شدنی قابل پرداخت
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
budget account
حسابی در فروشگاه که وجه خرید اجناس و...به آن واریز می شود
realtime
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
novatio non presumiter
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
things
اموال
cattles
اموال
chattels
اموال
state property
اموال عمومی
distrain
ضبط اموال
class ii property
اموال طبقه 2
assets
مال و اموال
installation property
اموال قسمت
inventory
صورت اموال
paraphernalia
اموال شخصی زن
financial property
اموال پولی
fungible
اموال مثلی
separate estate
اموال شخصی زن
class i property
اموال طبقه 1
post property
اموال پادگانی
personal property
اموال شخصی
things in action
اموال دینی
capital assets
اموال سرمایهای
users
انتفاع از اموال
stolen goods
اموال مسروقه
things in possession
اموال عینی
property officer
افسر اموال
real property
اموال غیرمنقول
post property
اموال پادگان
property voucher
سند اموال
tangible property
اموال عینی
user
انتفاع از اموال
personalty
اموال شخصی
tangible property
اموال ملموس
property book
دفتر اموال
chattel
اموال منقول
priceable things
اموال یا اشیا قیمتی
jus disponendi
حق واگذار کردن اموال
property of unknown ownership
اموال مجهول المالک
article of roup
اموال مورد حراج
appropriation bill
صورت ضبط اموال
replaceable thing
اموال یا اشیا مثلی
fixed property
اموال غیر منقول
grand larceny
سرقت اموال پرقیمت
goods and chattels
اموال و دارائیهای منقول
goods of perishable nature
اموال سریع الفساد
real estate broker
دلال اموال غیرمنقول
property officer
افسر ذیحساب اموال
offences against property
جرائم بر علیه اموال
contrabanded goods
اموال و اشیا قاچاق
fisc
اموال ضبط شده
inventory
فهرست اموال سیاهه
salvaging
اموال نجات یافته از خطر
safeguards
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguard
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarded
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarding
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
accountable property officer's bond
دفتر افسر ذیحساب اموال
conclearer of stolen goods
مخفی کننده اموال مسروقه
jus postliminii
حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
salvage
اموال نجات یافته از خطر
salvaged
اموال نجات یافته از خطر
salvages
اموال نجات یافته از خطر
letters of marque
حکم ضبط اموال بیگانگان
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
seek time
زمان جستجو زمان طلب
arrivals
زمان حضور زمان رسیدن
arrival
زمان حضور زمان رسیدن
present
زمان حاضر زمان حال
presented
زمان حاضر زمان حال
presenting
زمان حاضر زمان حال
presents
زمان حاضر زمان حال
response time
زمان جواب زمان پاسخگویی
occupancy
تملک اموال بلا صاحب متصرف
misappropriation of public property
تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
wear and tear
از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
real action
دعوی راجع به اموال غیر منقول
waveson
اموال اب اورده بعد از غرق کشتی
proponent
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
proponents
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
read time
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
liabilities
بدهی
liability to disease
بدهی
debiting
بدهی
debits
بدهی
liability
بدهی
debited
بدهی
debt
بدهی
due
بدهی
indebtedness
بدهی
debts
بدهی
debit
بدهی
hotchpot
سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
angary
حق کشور متحارب برای استفاده از اموال کشوربیطرف
property disposition
ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
owe
مدیون بودن مرهون بودن
owed
مدیون بودن مرهون بودن
owes
مدیون بودن مرهون بودن
private debt
بدهی خصوصی
the d. of a debt
پرداخت بدهی
public debt
بدهی دولت
liabilities and assets
بدهی و دارایی
admission of liability
قبول بدهی
to be in debt
بدهی داشتن
bank overdraft
بدهی به بانک
acknowladgement of debt
قبول بدهی
an active debt
بدهی با ربح
debt perpetrator
مرتکب بدهی
acknowledgement of debt
اقرار به بدهی
arrear
بدهی معوق
backs
بدهی پس افتاده
back
بدهی پس افتاده
promissory note
سند بدهی
promissory note
برگه بدهی
floating debt
بدهی متغیر
arrear
بدهی پس افتاده
legal liability
بدهی قانونی
debt perpetrator
خطاکار در بدهی
absolute liability
بدهی مطلق
promissory notes
برگه بدهی
promissory notes
سند بدهی
due bill
سند بدهی
debt
بدهی داشتن
net debt
بدهی خالص
oxygen debt
بدهی اکسیژن
capital liability
بدهی سرمایه
debits
ستون بدهی
collective liability
بدهی جمعی
book debts
بدهی دفتری
debiting
ستون بدهی
national debt
بدهی ملی
liquidation
پرداخت بدهی
debit card
کارت بدهی
debit note
صورتحساب بدهی
debt burden
بار بدهی
current liability
بدهی جاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com