Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English
Persian
quadrangle
حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
quadrangles
حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
Other Matches
Alhambra
تزئینات الحمرا
[در ساختمان غربی اسپانیا استفاده می شود که شامل مجموعه ای از غرفه های به هم متصل شده با دو حیاط بزرگ در هر گوشه می شود.]
gigantic building
ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
Safavid period
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
enterprise network
شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
propylaeum
در بزرگ ساختمان
edifices
ساختمان بزرگ
edifice
ساختمان بزرگ
probation officers
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officer
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
edifice
ساختمان بزرگ مانندکلیسا
edifices
ساختمان بزرگ مانندکلیسا
facility
ساختمان بزرگ مجزا
karachoph design
لچک ترنج کاراچف
[این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
an idiomatic experssion
عبارتی که دارای ساختمان ویژهای باشد
mezzanines
نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
mezzanine
نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
Funstionalism
[عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
dump
جابه جایی داده از یک وسیله یافضای ذخیره سازی به چاپگر
nog
میخ بزرگ چوبی زرده تخم مرغ که بامشروب مخلوط شده باشد
building system
اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
grand larceny
سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
infinity
حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
duodecimo
کتابی که یک ورق ان یک دوازدهم ورق بزرگ چاپی باشد
twelvemo
کتابی که یک ورق ان یک دوازدهم ورق بزرگ چاپی باشد
business cycle
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
outline assembly drawing
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
virtual
حافظه اصلی خیالی بزرگ که با بارکردن صفخات کوچک تر از حافظه پشتیبان به حافظه موجود ایجاد میشود فقط وقتی که نیاز باشد
Mamluk Carpets
فرش مملوک
[ریشه این نام مربوط به سربازان و درباریان مصر و سوریه قدیم می باشد. طرح های اولیه آن بصورت نقوش هندسی پیچیده به همراه ترنجی بزرگ بافته شده اند.]
angle-post
[تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
building material dealer
فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
dependency
[قسمتی از ساختمان های جدا از ساختمان اصلی]
coach-house
ساختمان خدمه
[در کنار ساختمان اصلی]
civil engineering contractor
مقاطعه کار ساختمان پیمانکار ساختمان
building enterprise
مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
curtilage
حیاط
garth
حیاط
compounds
حیاط
compounded
حیاط
compound
حیاط
patios
حیاط
patio
حیاط
grounds
حیاط
close
حیاط
courtyard
حیاط
court
حیاط
yard
حیاط
yards
حیاط
court yard
حیاط
courtyards
حیاط
My grandparents are six feet under.
<idiom>
پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania
مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
block structure
ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
constructional feature
ترکیب ساختمان کیفیت ساختمان
rotonda
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
rotundas
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
rotunda
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
double shell constraction
ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
foundation soil
شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
quirk
حیاط تغییرفکر
compounded
عرصه حیاط
compound
عرصه حیاط
farm yard
حیاط مزرعه
compounds
عرصه حیاط
aula
پیش حیاط
churchyards
حیاط کلیسا
dooryard
حیاط منزلdoorjamb
back yards
حیاط خلوت
aula
حیاط درونی
backhouse
حیاط پشت
innyard
حیاط مسافرخانه
stock yard
حیاط طویله
light ventilation area
حیاط خلوت
quirks
حیاط تغییرفکر
back house
حیاط خلوت
back yard
حیاط خلوت
atrium
حیاط اصلی
yards
حیاط محوطه
patios
حیاط خلوت
schoolyards
حیاط مدرسه
cour d'honneur
حیاط اصلی
farm-yard
حیاط مزرعه
hypaethron
حیاط باز
churchyard
حیاط کلیسا
light ventilation area
حیاط خلوت
patio
حیاط خلوت
barnyard
حیاط انبار
cortile
حیاط اندرونی
schoolyard
حیاط مدرسه
barnyard
حیاط رعیتی
barnyards
حیاط انبار
barnyards
حیاط رعیتی
yard
حیاط محوطه
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
museum piece
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
big game
صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
macropterous
دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
fossil
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
farm yard
حیاط کشت زار
parvis
حیاط یا دیوارجلو کلیسا
wards
حیاط محوطه زندان
base court
حیاط بیرونی یاعقبی
ward
حیاط محوطه زندان
base shear
نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
barton
حیاط رعیتی صاحب ملک
outhouses
منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
woodyard
حیاط یا انبار الوار و هیزم
outhouse
منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
peristyle
ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
light-well
[حیاط کوچک برای عبور نور]
cavaedium
[پیش حیاط در خانه های رومی]
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
bailey
دیوار با حیاط خارجی قلعه ملوک الطوایفی
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
grandam
مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparent
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparents
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large
چندان بزرگ بقدری بزرگ
death-lantern
[ستون های احاطه شده با فانوس در حیاط یا قبرستان کلیسا]
rashwan medallion
ترنج رشوان
[این شهر در استان کردستان قرار داشته و به بافت قالیچه های خورجینی، گلیم و فرش های هندسی با ترنج مخصوص به این ناحیه شهرت دارد. ترنج این فرش ها بصورت لوزی بزرگ به همراه اشکال هندسی می باشد.]
cray
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
lapheld
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
era
دوران
gyration
دوران
cycles
دوران
cycle
دوران
gyrations
دوران
circulation
دوران
eras
دوران
vertigo
دوران
circulations
دوران
period
دوران
periods
دوران
cycled
دوران
rotation
دوران
swimming
دوران
Zel-i Sultan vase
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
axis of rotation
محور دوران
fulcrum
نقطه دوران
rotation about a line
دوران دور یک خط
circulations
دوران خون
aftertime
دوران پیری
rotated
دوران کردن
qyaternary
دوران چهارم
rotates
دوران کردن
space age
دوران کیهان
lucid interval
دوران افاقه
sense of rotation
جهت دوران
plane of rotation
سطح دوران
rotate
دوران کردن
rotation
چرخش دوران
circulation
دوران خون
wartime
دوران جنگ
revolution
چرخش دوران
revolution
دوران شورش
raced
دوران مسیر
race
دوران مسیر
paleozoic
دوران اول
revolutions
چرخش دوران
till in old
[great]
age
تا در دوران سالمندی
revolutions
دوران شورش
distance between centers
طول دوران
angle of rotation
زاویه دوران
lives
دوران زندگی
peacetime
دوران صلح
stound
دوران درد
dizzy
دچار دوران سر
off season
در دوران کسادی
wifehood
دوران زوجیت
off season
در دوران کم کاری
races
دوران مسیر
the whirligig of fashion
دوران دایمی مد
climacteric
دوران یائسگی زن
life
دوران زندگی
season
دوران چاشنی زدن
instantaneous center of rotation
مرکز دوران لحظهای
seasoned
دوران چاشنی زدن
geriatrician
امراض دوران پیریgyrfalcon
golden age
دوران رونق و رفاه
spinning
چرخش
[گردش]
[دوران ]
seasons
دوران چاشنی زدن
iceman
یخی بستر دوران یخ
rotation
دوران گردش بدور
vertiginous
سرگیجهای دوران کننده
golden ages
دوران رونق و رفاه
azoic
دوران ماقبل تاریخ
rotational
دوران گردش بدور
rotation about a point
دوران دور یک نقطه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com