English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
gasteropod حیوانات ناعمه خانواده راب یاحلزون
Other Matches
acephalan ناعمه بیسر
rule the roost <idiom> عزیز خانواده بودن ،سوگلی خانواده
lore حیوانات
buggery with animals جماع با حیوانات
rodentia حیوانات قراضه
fauna حیوانات یک اقلیم
domestic animals حیوانات اهلی
foal توله حیوانات
foals توله حیوانات
bestiality جماع با حیوانات
home range جایگاه حیوانات
zootomy تشریح حیوانات
venery حیوانات شکارشونده
put away <idiom> کشتن حیوانات
stray animals حیوانات ضاله
zoolatry پرستش حیوانات
chits توله حیوانات
chit توله حیوانات
breeding پرورش حیوانات
dung مدفوع حیوانات
feedstuff خوراک حیوانات
wildlife حیوانات وحشی
big game شکار حیوانات بزرگ
forepaw پنجه دست حیوانات
damage feasant خسارت ناشی از حیوانات
farm پرورشگاه حیوانات اهلی
zootechnical وابسته به فن تربیت حیوانات
bulls حیوانات نر بزرگ فرمان
bull حیوانات نر بزرگ فرمان
farms پرورشگاه حیوانات اهلی
farmed پرورشگاه حیوانات اهلی
pedication عمل جنسی با حیوانات
make friends <idiom> رفاقت با حیوانات ومردم
woodnote صدای حیوانات جنگل
zoomorphic [استفاده از نقوش حیوانات در فرش]
squamation پوشش فلسی شکل حیوانات
soilage علف تازه علوفه حیوانات
penned حیوانات اغل خانه ییلاقی
warrens محل نگهداری حیوانات وحشی
parkas نیم تنه پوست حیوانات
acron قسمت قدامی حیوانات بنددار
sweetbread تیموس حیوانات جوان دنبلان
warren محل نگهداری حیوانات وحشی
beaver سگ آبی [حیوانات و جانور شناسی]
privilegium حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
crest یال [حیوانات و جانور شناسی]
pen حیوانات اغل خانه ییلاقی
pens حیوانات اغل خانه ییلاقی
mane یال [حیوانات و جانور شناسی]
reclaim animal حیوانات وحشی تربیت شده
penning حیوانات اغل خانه ییلاقی
blasetocyst جنین تکامل یافته حیوانات پستاندار
home range جای محدود برای فعالیت حیوانات
zoon هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
taxidermy پرکردن پوست حیوانات با کاه وغیره
upland game پرندگان و حیوانات کوچم شکاری در ارتفاعات
exuviae پوشش یا پوست حیوانات پس از انداخته شدن
diana الههء ماه وشکار حیوانات وحشی
zoomorphism استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
veterinarian پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
veterinarians پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
vivary جای نگهداری حیوانات یا محل صید ماهی
dicker مبادله کردن پوست حیوانات معامله جنسی
animalist مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
zoomorphism تجسم خدا یا خدایان بشکل حیوانات پست
taxidermist ویژه گر پر کردن پوست حیوانات باکاه وغیره
forequarter ربع قدامی خارجی بدن یالاشه حیوانات
fluor مایعات بدن حیوانات مواد فلورین دار
zootechnician کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
small game پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند
poundage وزن چیزی برحسب پوند یا رطل محصور سازی حیوانات
biomorph [فرم پایه در موضوعات زنده مانند طراحی حیوانات، انسانها یا جانورشناسی]
fish meal ماهی خشک وخورد شده که بمصرف کود وغذای حیوانات میرسد
fish story ماهی خشک وخورد شده که بمصرف کود وغذای حیوانات میرسد
clans خانواده
clan خانواده
households خانواده
families خانواده
ilk خانواده
menage خانواده
gens خانواده
household خانواده
wife خانواده
family خانواده
biogeography رشتهای از زیست شناسی که درباره طرزانتشار و پخش حیوانات ونباتات بحث میکند
royalty از خانواده سلطنتی
royalties از خانواده سلطنتی
matronymic family خانواده مادرنامی
lanthanide series خانواده لانتانیدها
font family خانواده فونت
gas family خانواده گاز
goodman بزرگ خانواده
home visit بازدید خانواده
member of a family عضو خانواده
motorola 000 family خانواده موتورولا
mustelidea خانواده سمور
subfamily خانواده فرعی
nations خانواده طایفه
nation خانواده طایفه
the girls دخترهای یک خانواده
zinnia خانواده گل اهاری
to maintain one's family خانواده خود را
family doctors پزشک خانواده
family doctor پزشک خانواده
turnicidae خانواده بلدرچین
turnix خانواده بلدرچین
bring home the bacon <idiom> نانآور خانواده
patriarchate ریاست خانواده
patronymic family خانواده پدرنامی
penates خدایان خانواده
matriarchs رئیسه خانواده
matriarch رئیسه خانواده
schizogenic family خانواده اسکیزوفرنی زا
sheiks رئیس خانواده
sheik رئیس خانواده
sheikhs رئیس خانواده
sheikh رئیس خانواده
type font خانواده حروف
arachnida خانواده کارتنه
computer family خانواده کامپیوتر
conjugal family خانواده زن و شوهری
consanguine family خانواده هم خون
family planning تنظیم خانواده
patriarch رئیس خانواده
cruciferae خانواده چلیپاییان
crustacea خانواده خرچنگ
accipitres خانواده لاشخوران
clannishness خانواده پرستی
patriarchs رئیس خانواده
batrachia خانواده غوکان
nuclear families خانواده هستهای
apiaceae خانواده چتریان
broken homes خانواده گسیخته
circuit family خانواده مداری
actinide series خانواده اکتینیدها
nuclear family خانواده هستهای
citrus خانواده مرکبات
broken home خانواده گسیخته
crustaceous خانواده خرچنگ
paterfamilias سالار خانواده
strips موسس خانواده
family structure ساخت خانواده
paterfamilias بزرگ خانواده
familial مربوط به خانواده
family budget بودجه خانواده
family expenditure هزینه خانواده
clansman عضو خانواده
family law حقوق خانواده
family of computers خانواده کامپیوترها
family therapy خانواده درمانی
extended family خانواده گسترده
culex خانواده پشه
crustacean خانواده خرچنگ
culicidae خانواده پشه
crustaceans خانواده خرچنگ
horseflesh خانواده اسب
ecomania بیزاری از خانواده
Agricultural Order سرستون [سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
urticaceous وابسته به خانواده گزنه
mangroves خانواده شاه پسند
pyralidid خانواده بزرگی ازپروانه ها
patriarchs رئیس خانواده یا طایفه
acarina خانواده کرم جرب
canine وابسته به خانواده سگ سگ مانند
acalephe خانواده گزنه دریایی
family planning برنامه ریزی خانواده
patriarch رئیس خانواده یا طایفه
mangrove خانواده شاه پسند
viverrine خانواده گربه زباد
apiaceous وابسته به خانواده چتریان
saltbush خانواده گیاهان قازایاغی
salicaceous وابسته به خانواده بید
lobelia خانواده گیاهان لوبلیا
wear the pants in a family <idiom> رئیس خانواده بودن
lady bird سوسک خانواده Coccinellidae
lady beetle سوسک خانواده Coccinellidae
cycas گیاه از خانواده سیکاس
born in the purpule عضو خانواده سلطنتی
ganoidei خانواده سگ ماهی مینافلسان
family planning programs برنامههای تنظیم خانواده
family size تعداد افراد خانواده
royalties اعضای خانواده سلطنتی
royalty اعضای خانواده سلطنتی
materfamilas مادر خانواده کدبانو
cetaceous وابسته به خانواده بال
family man مرد خانواده - دوست
family men مرد خانواده - دوست
He left his family in Europe . خانواده اش را دراروپ؟ گذاشت
napoleonic وابسته به خانواده ناپلئون
nabidae خانواده کک و ساس و حشرات
nabid خانواده کک و ساس و حشرات
to return to the fold [family] به خانواده خود برگشتن
A curse has been laid on the family . خانواده لعنت شده یی است
pteridophyta گیاهان اوندی خانواده سرخس
leguminous وابسته به خانواده پروانه اسایان
habit family hierarchy سلسله مراتب عادتهای هم خانواده
plantagenet خانواده سلطنتی پلانتاژنت انگلیس
gadoid وابسته به خانواده ماهی روغن
clannishly مانند یک خانواده یاقبیله دراتحاد
pteridophyte گیاهان اوندی خانواده سرخس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com