English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
reclaim animal حیوانات وحشی تربیت شده
Other Matches
zootechnical وابسته به فن تربیت حیوانات
wildlife حیوانات وحشی
warrens محل نگهداری حیوانات وحشی
warren محل نگهداری حیوانات وحشی
diana الههء ماه وشکار حیوانات وحشی
zootechnician کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
brutify وحشی یا حیوان صفت کردن وحشی شدن
wild fowl مرغان وحشی پرندگان وحشی
well-bred با تربیت تربیت شده
ferae naturae وحشی ذاتا وحشی
lore حیوانات
zootomy تشریح حیوانات
stray animals حیوانات ضاله
put away <idiom> کشتن حیوانات
chit توله حیوانات
fauna حیوانات یک اقلیم
bestiality جماع با حیوانات
home range جایگاه حیوانات
buggery with animals جماع با حیوانات
domestic animals حیوانات اهلی
feedstuff خوراک حیوانات
foal توله حیوانات
venery حیوانات شکارشونده
rodentia حیوانات قراضه
foals توله حیوانات
dung مدفوع حیوانات
chits توله حیوانات
zoolatry پرستش حیوانات
breeding پرورش حیوانات
big game شکار حیوانات بزرگ
make friends <idiom> رفاقت با حیوانات ومردم
bull حیوانات نر بزرگ فرمان
bulls حیوانات نر بزرگ فرمان
pedication عمل جنسی با حیوانات
farms پرورشگاه حیوانات اهلی
woodnote صدای حیوانات جنگل
forepaw پنجه دست حیوانات
damage feasant خسارت ناشی از حیوانات
farmed پرورشگاه حیوانات اهلی
farm پرورشگاه حیوانات اهلی
parkas نیم تنه پوست حیوانات
penning حیوانات اغل خانه ییلاقی
zoomorphic [استفاده از نقوش حیوانات در فرش]
pen حیوانات اغل خانه ییلاقی
squamation پوشش فلسی شکل حیوانات
pens حیوانات اغل خانه ییلاقی
soilage علف تازه علوفه حیوانات
acron قسمت قدامی حیوانات بنددار
penned حیوانات اغل خانه ییلاقی
sweetbread تیموس حیوانات جوان دنبلان
crest یال [حیوانات و جانور شناسی]
mane یال [حیوانات و جانور شناسی]
beaver سگ آبی [حیوانات و جانور شناسی]
privilegium حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
nurturing تربیت
gentler با تربیت
nurtured تربیت
unpolished بی تربیت
randy بی تربیت
nurtures تربیت
gentlest با تربیت
nurture تربیت
gentry تربیت
gentrice تربیت
uncivil بی تربیت
uncivilly بی تربیت
well bred با تربیت
genteelness تربیت
true bred با تربیت
grossing بی تربیت
cultivation تربیت
manner تربیت
caddish بی تربیت
impolite بی تربیت
mannerliness تربیت
lowbred بی تربیت
low bred بی تربیت
good breeding تربیت
gentle با تربیت
barbarous بی تربیت
grosses بی تربیت
unmannerly بی تربیت
pedagogy تربیت
education تربیت
grosser بی تربیت
ill bred بی تربیت
bearish بی تربیت
grossed بی تربیت
chuff بی تربیت
gross بی تربیت
ill mannered بی تربیت
blowzed بی تربیت
ill-bred بی تربیت
mannerless بی تربیت
grossest بی تربیت
churl بی تربیت
upbringing تربیت
half bred بی تربیت
blasetocyst جنین تکامل یافته حیوانات پستاندار
upland game پرندگان و حیوانات کوچم شکاری در ارتفاعات
gasteropod حیوانات ناعمه خانواده راب یاحلزون
taxidermy پرکردن پوست حیوانات با کاه وغیره
home range جای محدود برای فعالیت حیوانات
exuviae پوشش یا پوست حیوانات پس از انداخته شدن
zoon هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
physical education تربیت بدنی
hoyden روستایی بی تربیت
educative تربیت امیز
carl ادم بی تربیت
genteely از روی تربیت
reared تربیت کردن
rears تربیت کردن
cultured تربیت شده
made تربیت شده
an a woman زن تربیت شده
genteel تربیت شده
rearing تربیت کردن
fish culture تربیت ماهی
rear تربیت کردن
educating تربیت کردن
steerage اداره تربیت
educates تربیت کردن
cads ادم بی تربیت
give lessons تربیت کردن
instruct تربیت کردن
teach تربیت کردن
abetting تربیت کردن
educate تربیت کردن
train تربیت کردن
trains تربیت کردن
to bring up تربیت کردن
undisiplined تربیت نشده
trained تربیت کردن
cad ادم بی تربیت
accomplished تربیت شده
abetted تربیت کردن
abets تربیت کردن
rudesby ادم بی تربیت
schools تربیت اسب
boors ادم بی تربیت
teacher training تربیت معلم
educate تربیت کردن
school تربیت اسب
education تعلیم و تربیت
schooling تربیت اسب
abet تربیت کردن
train [teach] تربیت کردن
boor ادم بی تربیت
reeducation تربیت مجدد
trainable تربیت پذیر
fluor مایعات بدن حیوانات مواد فلورین دار
veterinarians پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
zoomorphism تجسم خدا یا خدایان بشکل حیوانات پست
taxidermist ویژه گر پر کردن پوست حیوانات باکاه وغیره
vivary جای نگهداری حیوانات یا محل صید ماهی
zoomorphism استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
animalist مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
forequarter ربع قدامی خارجی بدن یالاشه حیوانات
veterinarian پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
dicker مبادله کردن پوست حیوانات معامله جنسی
correctional institution کانون اصلاح و تربیت
aviculture تربیت مرغ مرغداری
ineducable غیر قابل تربیت
schools تادیب یا تربیت کردن
educationally از راه تعلیم و تربیت
motor education تعلیم و تربیت حرکتی
manege محل تربیت اسب
housebroken حیوان تربیت شده
computer based training تربیت مبتنی بر کامپیوتر
disciplinary تادیبی وابسته به تربیت
culture of bees پرورش یا تربیت زنبور
school تادیب یا تربیت کردن
underbred نااصل زاده بی تربیت
small game پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند
gris وحشی
wild وحشی
wildest وحشی
uncivilized وحشی
ferine وحشی
ungovernable وحشی
hare brained وحشی
wilds وحشی
sylvatic وحشی
rambunctious وحشی
unshaped وحشی
savaging وحشی
ruffian وحشی
ruffians وحشی
savaged وحشی
feral وحشی
unshapen وحشی
ruttish وحشی
Gothic وحشی
ferocious وحشی
boarish وحشی
barbarous وحشی
savage وحشی
anthropophagus وحشی
undaunted وحشی
savages وحشی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com