English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (2 milliseconds)
English Persian
expiry خاتمه
closure خاتمه
closures خاتمه
ending خاتمه
endings خاتمه
sequel خاتمه
sequels خاتمه
termination خاتمه
end خاتمه
ended خاتمه
ends خاتمه
end all خاتمه
last a خاتمه
prorogation خاتمه
abrogation خاتمه
dismissal خاتمه
lay-off خاتمه
letter of dismissal خاتمه
notice of cancellation خاتمه
notice of determination خاتمه
notice of termination خاتمه
notice to quit خاتمه
quit خاتمه
quitting خاتمه
withdrawal خاتمه
Other Matches
burn out تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
ended خاتمه دادن خاتمه یافتن
end خاتمه دادن خاتمه یافتن
ends خاتمه دادن خاتمه یافتن
endings خاتمه پیام
terminative خاتمه دهنده
ending خاتمه پیام
ends خاتمه فرجام
terminated خاتمه یافتن
end خاتمه یافتن
due out خاتمه یافته
end خاتمه فرجام
ended خاتمه فرجام
end mark نشان خاتمه
ended خاتمه یافتن
closing خاتمه عملیات
general discharge خاتمه خدمت
ends خاتمه یافتن
terminates خاتمه یافتن
to break off خاتمه دادن
to bring to an end خاتمه دادن
terminate خاتمه یافتن
aborted خاتمه غیرعادی
aborting خاتمه غیرعادی
wrap up خاتمه یافتن
rise خاتمه یافتن
rises خاتمه یافتن
call off خاتمه دادن
abort خاتمه غیرعادی
expiration خاتمه بازدم
to knit up خاتمه دادن
to put an end to خاتمه دادن
expirations خاتمه بازدم
cessation خاتمه دادن
aborts خاتمه غیرعادی
termination خاتمه دادن یا توقف
post hostilities بعد از خاتمه درگیریها
end of transmission block خاتمه ارسال بلاک
complete خاتمه دادن به یک کار
completes خاتمه دادن به یک کار
completed خاتمه دادن به یک کار
end spell خاتمه هر کلمه رمز
abnormal end خاتمه غیر عادی
completing خاتمه دادن به یک کار
denunciations اعلان الغاء یا خاتمه
walking papers ورقه خاتمه خدمت
terminated خاتمه دادن منتهی
post hostilities بعداز خاتمه مخاصمات
terminate خاتمه دادن منتهی
abend خاتمه غیر عادی
to fight out باجنگ خاتمه دادن
pt down بزوربچیزی خاتمه دادن
denunciation اعلان الغاء یا خاتمه
terminates خاتمه دادن منتهی
walking ticket ورقه خاتمه خدمت
muster out بخدمت خاتمه دادن
end spell خاتمه کلمات رمز
lay off بخدمت خاتمه دادن
layoffs خاتمه دادن به خدمت
layoff خاتمه دادن به خدمت
to draw to a close به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
to get done with خاتمه دادن تمام کردن
to come to an end خاتمه یافتن تمام شدن
to wind up خاتمه دادن بپایان رساندن
post flight بعد از خاتمه پرواز هواپیما
disaffiliate به همکاری یا شراکت خاتمه دادن
completing خاتمه یافته یا کامل شده
completed خاتمه یافته یا کامل شده
ended تمام کردن خاتمه دادن
end تمام کردن خاتمه دادن
terminate محدود کردن خاتمه یافتن
terminated محدود کردن خاتمه یافتن
complete خاتمه یافته یا کامل شده
terminates محدود کردن خاتمه یافتن
ends تمام کردن خاتمه دادن
completes خاتمه یافته یا کامل شده
contract termination فسخ یا خاتمه تمام یا قسمتی از قرارداد
ends خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
end خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
logging عمل خاتمه دادن عملیات در یک سیستم
ended خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
static چاپ وضعیت سیستم پس از خاتمه فرآیند
abended خاتمه یافته بطور غیر عادی
presentation layer کدها و تقاضاهای شروع و خاتمه اتصال توافق می :ند
adjourns بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourn بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourning بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourned بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
reversing سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reverse سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reverses سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
hang-up ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
reversed سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
burnout velocity سرعت موشک در خاتمه سوختن خرج و تمام شدن ان
hang-ups ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
hang up ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
fields کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
fielded کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
group کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
interpleader محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند
field کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
groups کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
texts کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
text کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
interplead پیش از اقامه دعوا بر کسی باهم دعوای حقوقی را خاتمه دادن
multiphase program برنامهای که بیشتر از یک دستور بازیابی پیش از خاتمه اجرا نیاز دارد
ends کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ended کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
end کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
layer بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
layers بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
sequential خاتمه دادن یک کار در سیستم دستهای پیش از اینکه بعدی شروع شود
flag ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
flags ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
reach out with an olive branch [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch <idiom> [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
cycle تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
cargo outturn message پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
cycles تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
cycled تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
wiring جعبهای که سیم بندی شبکه یا بخشهای شبکه خاتمه می یابند و بهم وصل هستند
time زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
times زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
jump instruction دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
dynamically توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
dynamic توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
timed زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
future perfect شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
cycled زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycle زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycles زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
asynchronous transmission اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
swap توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopping توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swops توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
reverses روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
circular فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
subroutine تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
asynchronous 1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com