English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
out of doors خارج ازمنزل
out of door خارج ازمنزل
Other Matches
It is not very far from our house. خیلی ازمنزل ما دورنیست
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hooked medallion ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
off side خارج از خط
outed خارج
non combatant خارج از صف
outwith [Scotish E] <adv.> خارج [از]
aroint خارج شو
outside خارج
outside در خارج
off خارج از
outsides خارج
outside [of] <adv.> خارج [از]
non-combatants خارج از صف
out-of- خارج از
outsides در خارج
abroad خارج
out- خارج
out خارج
external خارج
per خارج از
forth of خارج از
out of خارج از
externals خارج
out [of] <adv.> خارج [از]
out of tune خارج
non-combatant خارج از صف
externally از خارج
issues خارج شدن
To fall out. از صف خارج شدن
abroad خارج از کشور
issued خارج شدن
quotients خارج قسمت
issue خارج شدن
foreign market بازار خارج
out خارج بیرون
out of turn خارج از نوبت
off key خارج از مایه
out- خارج بیرون
out- خارج از حدود
outed خارج بیرون
outed خارج از حدود
out خارج از حدود
quotient خارج قسمت
fescennine خارج ازاخلاق
ejected خارج کردن
out of phase خارج از فاز
popping خارج شدن
to fall out خارج شدن
to pass off خارج شدن
derails از خط خارج کردن
derails از خط خارج شدن
derailing از خط خارج شدن
derailed از خط خارج کردن
derailed از خط خارج شدن
out of proportion خارج از اندازه
outboard bearing یاتاقان خارج
submultiple خارج قسمت
eject خارج کردن
ejects خارج کردن
ouyby خارج از دور از
over the side خارج از ناو
oversea خارج از کشور
phase out خارج کردن
soto uke دفاع از خارج
standaway خارج از بدن
outbye خارج از دور از
derail از خط خارج کردن
derail از خط خارج شدن
eccentrics خارج از مرکز
overseas خارج ازکشور
extra-marital خارج از زناشویی
off season خارج از فصل
neither here nor there خارج ازموضوع
extraneous خارج از قلمروچیزی
alfresco خارج از منزل
out of در خارج بواسطه
out-of- در خارج بواسطه
irrelevant خارج از موضوع
not to the point خارج از موضوع
out of question خارج از موضوع
off center خارج از مرکز
eccentric خارج از مرکز
out of line خارج از خط جبهه
to rule out خارج کردن
without بطرف خارج
out of action خارج ازنبرد
outdoors خارج از منزل
unship خارج کردن
torts خارج از قرارداد
tort خارج از قرارداد
The train ran off the rails. قطار از خط خارج شد
inaccessible <adj.> خارج از دسترس
derailing از خط خارج کردن
from outside از خارج [از شهر]
void خارج شدن
emigration مهاجرت به خارج
ejecting خارج کردن
anieoro از داخل به خارج
expulse خارج کردن
from the outside از خارج [از جایی]
acentric خارج از مرکز
abaxile خارج از مرکز
exterritorial خارج الملکتی
begone خارج شو عزیمت کن
beside the mark خارج ازموضوع
cross country خارج از جاده
double out 081 خارج
bring out خارج کردن
egress خارج شدن
emissive خارج شونده
exit خارج شدن
exits خارج شدن
endarch متشکل در خارج
ungracious خارج از نزاکت
extraction خارج کردن
blow out به خارج دمیدن
from out of town از خارج [از شهر]
beside the question خارج از موضوع
outbound خارج ازمحدوده
outbound مربوط به خارج
extra regular خارج ازقاعده
extracellular خارج سلولی
extramundane خارج دنیایی
nonsense خارج از منطق
inaccessible خارج از دسترس
outside به سمت خارج
off duty خارج از خدمت
extramarital خارج ازدواجی
discharges خارج کردن
discharge خارج کردن
outsides به سمت خارج
away دوراز خارج
extra cosmical خارج ازعالم
extra spectral خارج طیفی
extravascular خارج رگی
extra professional خارج حرفهای
extragalactic خارج کهکشانی
extrauterine خارج رحمی
extraterritorial خارج الارضی
extramarital خارج از زناشویی
off duty خارج از نگهبانی
disarmed از ضامن خارج کردن
endarchy امتداد از مرکز به خارج
disarms از ضامن خارج کردن
dead ball توپ خارج ازبازی
belched بازور خارج شدن
laymen خارج از حرفه یا فن خاصی
disarm از ضامن خارج کردن
derailment از خط خارج شدن ترن
bow out باتعظیم خارج شدن
out of range که خارج از حد سیستم باشد
decivilize از تمدن خارج کردن
outwards بطرف خارج بیرونی
defenestration پرتاب به خارج پنجره
outside grasp گرفتن میله از خارج
outre خارج از حدود معمولی
deviate from the main subject از موضوع خارج شدن
disseise ازتصرف خارج کردن
outrange خارج ازتیررس بودن
outcaste شخص خارج ازمذهب
extramural مربوط به خارج از دانشگاه
outbound cargo بار خارج از کشور
extramural خارج از حصار شهر
outwork سفارش به خارج از شرکت
eversion پیچش کف پا به طرف خارج
derailments از خط خارج شدن ترن
subliminally خارج ازمرحله اگاهی
subliminal خارج ازمرحله اگاهی
exurbanite ساکن خارج شهر
misifit لباس خارج از اندازه
lie on the table از دستور خارج شدن
lay on the table از دستور خارج کردن
ration خارج قسمت سهمیه
rationed خارج قسمت سهمیه
rations خارج قسمت سهمیه
indelicate language سخن خارج از نزاکت
obsolescent از رده خارج شده
ablate بریدن و خارج کردن
inbound traffic مسیر خارج از کشور
immusical خارج ازقواعد موسیقی
extern فاهری واقع در خارج
external operation عملیات خارج از مملکت
anomalous خارج از رسم بیمورد
layman خارج از حرفه یا فن خاصی
obiter dictum خارج از موضوع دعوی
expellent خارج کننده دافع
exfiltration خارج کردن از میدان
outward بطرف خارج بیرونی
table از دستور خارج کردن
tabled از دستور خارج کردن
tables از دستور خارج کردن
tabling از دستور خارج کردن
exoenzyme انزیم خارج سلولی
out of action از نبرد خارج شده
expectorate ازشش خارج کردن
on side در داخل خط خارج نشده
belch بازور خارج شدن
belches بازور خارج شدن
belching بازور خارج شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com