Dictiornary-Farsi | خارج از حدود معمولی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
outre	خارج از حدود معمولی


Other Matches

outed	خارج از حدود
out	خارج از حدود
out-	خارج از حدود
ultra vires	خارج از حدود اختیارات قانونی
offshore	در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
mysticism	مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
extrasensory	ماورای احساس معمولی خارج از احساس عادی
ocant altitude	ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
upper memory	کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
out of bounds	خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hooked medallion	ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
module	حدود
realms	حدود
perambulation	حدود
delimiting	حدود
confine	حدود
confining	حدود
ranges	حدود
tethers	حدود
realm	حدود
limit	حدود
about	در حدود
purview	حدود
delimits	حدود
scantling	حدود
roughly <adv.>	حدود
delimit	حدود
scope	حدود
range	حدود
ranged	حدود
ambit	حدود
neiggourhood	حدود
modules	حدود
tethering	حدود
delimited	حدود
precincts	حدود
neighbourhoods	حدود
neighbourhood	حدود
neighborhoods	حدود
in the neighbourhood	در حدود
compass	حدود
definition	حدود
definitions	حدود
tether	حدود
tethered	حدود
well-nigh	در حدود
precinct	حدود
about <adv.>	حدود
well nigh	در حدود
vicinity	حدود
thereabouts	در آن حدود
delimitation	تعیین حدود
yaw	تجاوز از حدود
purview of an occupation	حدود کاری
confidence limits	حدود اعتماد
confidence limits	حدود اطمینان
purview	حدود میدان
confinement	تحدید حدود
reaching	وسعت حدود
reaches	وسعت حدود
reached	وسعت حدود
delimitation	تحدید حدود
probability limits	حدود احتمالی
reach	وسعت حدود
whereabouts	درچه حدود
limit of fire	حدود اتش
limits of confidence	حدود اطمینان
coextensive	هم حدود وثغور
gamut	حدود حیطه
class limits	حدود طبقه
coastal frontier	حدود ساحلی
boundaries	حدود یکان
boundaries	حدود چیزی
limit check	مقابله حدود
class interval	حدود طبقه
vicinity	در حدود در اطراف
yawed	تجاوز از حدود
boundary	حدود چیزی
graphic limits	حدود گرافیکی
verge	نزدیکی حدود
verges	نزدیکی حدود
hereabout	دراین حدود
in round numbers 00	در حدود 001 عد د
boundary	حدود یکان
within cry	در حدود صد ارس
with in ear shot	در حدود صدا رس
line	حدود رویه
lines	حدود رویه
run	ردپا حدود
runs	ردپا حدود
peripheries	محیط حدود
periphery	محیط حدود
trimester	در حدود سه ماه
ranges	حدود وسعت
ranges	حدود محدوده
thereabout	دران حدود
range	حدود وسعت
ranged	حدود محدوده
ranged	حدود وسعت
therabout	دران حدود
demarcation	تعیین حدود
range	حدود محدوده
in the neighborhood of	در حدود [ریاضی]
frontiers	حدود و ثغور
thereabouts	در حدود آن وقت
normal	معمولی
ferial	معمولی
standard	معمولی
faceless	معمولی
copybook	معمولی
light water	اب معمولی
usu	معمولی
received	معمولی
wonted	معمولی
open cheque	چک معمولی
longhand	خط معمولی
run-of-the-mill <idiom>	معمولی
standards	معمولی
routine	معمولی
conventional	معمولی
routinely	معمولی
ordinary	معمولی
routines	معمولی
demarcating	تعیین حدود کردن
format	حدود و مشخصات فرش
inbound	محصور در حدود معینی
demarcates	تعیین حدود کردن
demarcated	تعیین حدود کردن
orbits	دور حدود فعالیت
orbit	دور حدود فعالیت
tolerances	حدود قابل تحمل
tolerance	حدود قابل تحمل
pegs	تعیین حدود کردن
compass	حدود وثغور حوزه
peg	تعیین حدود کردن
demarcate	تعیین حدود کردن
orbited	دور حدود فعالیت
limitation clause	عبارت تعیین حدود
limitation clause	ماده تعیین حدود
thereabouts	در حدود آن میزان یا تعداد
spheres	مرتبه حدود فعالیت
delimit	تعیین کردن حدود
scope	میدان و برد و حدود
delimit	تحدید حدود کردن
ultra vires	تجاوز از حدود اختیارات
delimited	تعیین کردن حدود
delimited	تحدید حدود کردن
whereabout	حدود تقریبی مکان
delimits	تحدید حدود کردن
abound	تعیین حدود کردن
mark out a ground	تحدید حدود زمین
delimits	تعیین کردن حدود
sphere	مرتبه حدود فعالیت
delimiting	تعیین کردن حدود
delimiting	تحدید حدود کردن
commonplace	معمولی مبتذل
ap seogi	ایستادن معمولی
standard	طبیعی یا معمولی
workaday	معمولی عادی
wrought iron	اهن معمولی
common whipping	بست معمولی
ambient	پس زمینه معمولی
common link	حلقه معمولی
normal	عادی معمولی
everyday	معمولی مبتذل
banal	مبتذل معمولی
civil time	ساعت معمولی
procedure message	پیام معمولی
ranko	سرباز معمولی
rock brake	بسفایج معمولی
rudas	پست معمولی
single precision	با دقت معمولی
standard bar	میله معمولی
standard brick	اجر معمولی
standard motor	موتور معمولی
plain concrete	بتن معمولی
piper nigrum	فلفل معمولی
ornery	عادی معمولی
generals	معمولی و نه مخصوص
generals	کلی معمولی
general	معمولی و نه مخصوص
general	کلی معمولی
commonest	معمولی متعارفی
commoners	معمولی متعارفی
common	معمولی متعارفی
mulberry	توت معمولی
mulberries	توت معمولی
white mulatto	توت معمولی
meanest	پست معمولی
mean	پست معمولی
charge hand	کارگر معمولی
typical <adj.>	بافت معمولی
American bond	آجرچینی معمولی
complement	تعارفات معمولی
complemented	تعارفات معمولی
standard trench	سنگر معمولی
street virus	ویروس معمولی
the a merchant	سوداگر معمولی
undressing	جامه معمولی
undresses	جامه معمولی