Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
out of
[outside]
office hours
خارج از ساعات اداری
Other Matches
office hours
ساعات اداری
workday
ایام کار اداری ساعات کار اداری
workdays
ایام کار اداری ساعات کار اداری
Outside office hours.
خارج از وقت اداری
bureaucreacy
رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
administrative wheeled vehicle fleet
کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
bureaucracy
تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucracies
تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucrasy
حکومت اداری تاسیسات اداری
dead hours
ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
thoughtful hours
ساعات تفکر
prime time
ساعات اوج
hours of labor
ساعات کار
visiting hours
ساعات ملاقات
duration of sunshine
ساعات افتابی
office hours
ساعات کار
off hours
ساعات فراغت
overtime
ساعات اضافی
prime time
ساعات پر شنونده
prime time
ساعات پر بیننده
off hours
ساعات بیکاری
waking hours
ساعات بیداری
silent hours
ساعات خواب
curfew period
ساعات خاموشی
dead hours
ساعات خاموشی در شب
thoughtful hours
ساعات فکر
workweek
ساعات کارهفته
small hours
ساعات عبادت صبحگاهی
timetabling
جدول ساعات کار
the small hours
ساعات بعد از نیمه شب
happy hour
<idiom>
ساعات تفریح وخوشی
hours of worship
ساعات پرستش یا نماز
impatient hours
ساعات نا شکیبایی یا بی صبری
schooltime
ساعات درس مدرسه
horoscope
جدول ساعات روز
vacant hours
ساعات بیکاری یا فراغت
timetable
جدول ساعات کار
commander's call
ساعات در اختیار فرماندهی
timetabled
جدول ساعات کار
quantity of leisure
مقدار ساعات بیکاری
timetables
جدول ساعات کار
horoscopes
جدول ساعات روز
out of bounds
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
curfew period
ساعات منع عبور و مرور
daylight saving time
افزودن یک ساعت بر ساعات روز
man-hour
جمع تعداد ساعات کار
time sheet
ورقه ثبت ساعات کار
man-hours
جمع تعداد ساعات کار
time book
دفتر ثبت ساعات کار
horary
مربوط به ساعات دعایاکتاب دعا
canonical hours
ساعات رسمی نماز یا عقد
leisure hours
ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
keep regular hours
ساعات خواب و بیداری منظم داشتن
timetables
صورت اوقات برنامه ساعات کار
timetabled
صورت اوقات برنامه ساعات کار
timetabling
صورت اوقات برنامه ساعات کار
split shift
تقسیم ساعات کار بدو یا چندقسمت
timetable
صورت اوقات برنامه ساعات کار
full timer
بچهای که درهمه ساعات اموزشگاه دراموزشگاه میما
time chart
جدول تطبیق ساعات نصف النهارات مختلف
hooked medallion
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
executory
اداری
bureaucrats
اداری
bureaucrat
اداری
formal
اداری
official
اداری
administrative
اداری
administerial
اداری
departmental
اداری
administrative command
یکان اداری
administrative capacity
فرفیت اداری
administrative command
فرماندهی اداری
administrative channels
مجاری اداری
unofficial
غیر اداری
office chair
مبل اداری
administrative law
حقوق اداری
administrative law
قوانین اداری
administrative channels
طرق اداری
administrative flight
هواپیمای اداری
administrative flight
پرواز اداری
administrative escort
ناو اداری
administrative budget
بودجه اداری
administrative approval
موافقتنامه اداری
administration building
ساختمان اداری
bureaus
هیئت اداری
bureau
هیئت اداری
office chair
صندلی اداری
red tape
فرمالیته اداری
prefectorial
وابسته به اداری
prefectoral
وابسته به اداری
service element
عنصر اداری
officially
از طریق اداری
overhead gharges
هزینه اداری
officialdom
سیستم اداری
prefecture
حوزه اداری
a white collar job
کار اداری
administration building
قسمت اداری
malfeasance
خطای اداری
business hours
ساعت اداری
management expenses
مخارج اداری
paperwork
تشریفات اداری
officialism
سیستم اداری
official communications
مکاتبات اداری
office work
کار اداری
bureaucreat
گماشته اداری
office computer
کامپیوتر اداری
office building
ساختمان اداری
departmental intelligence
اطلاعات اداری
departmentally
ازلحاظ اداری
circular letter
بخشنامه اداری
circular letter
نامه اداری
administrative services
قسمتهای اداری
bureaucrat
مامور اداری
administrative tribunal
دادگاه اداری
administratively
بطور اداری
administrative services
خدمات اداری
bureaucrats
مامور اداری
administrative net
شبکه اداری
administrative publications
نشریات اداری
administrative movement
حرکت اداری
administrative march
راهپیمایی اداری
administrative order
دستور اداری
office swivel chair
صندلی گردان اداری
officer
مامور کارمند اداری
administrative landing
پیاده شدن اداری
general administration cost
هزینه عمومی اداری
administrative data processing
پردازش دادههای اداری
administrative escort
ناو اسکورت اداری
deck department
قسمت اداری ناو
officers
مامور کارمند اداری
bureaucratic
وابسته به امور اداری
extra official
بیرون ازوفایف اداری
key personnels
کادر اداری اصلی
placeman
صاحب منصب اداری
service echelon
رده اداری و خدماتی
officialism
رسمیت مقررات اداری
provisional order
دستور موقت اداری
office information system
سیستم اطلاعات اداری
bureaucrasy
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
superstructures
سازمانهای اداری ومدیریه کشور
superstructure
سازمانهای اداری ومدیریه کشور
red tapism
رعایت تشریفات اداری به حدافراط
genitourinary
وابسته به دستگاه اداری تناسلی
ministerial
وابسته به وزیر یا کشیش اداری
administrative lead time
زمان اداری دریافت اماد
formal
مقید به اداب ورسوم اداری
disciplinary court
دادگاه انتظامی محکمه اداری
administrative(financial,legal)process.
جریان اداری (مالی .حقوقی )
administrative storage
انبار کردن به طریق اداری
bureaucracy
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucracies
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
services
قسمتهای اداری ادارات نظامی
administrative shippings
ارسال اماد به طریق اداری
formally
مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
generals
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
general
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
bureaucrats
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
bureaucrat
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
administrative acceptees
پرسنل قبول شده از نظر اداری
administrative landing
پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
administrative segregation
زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
admin
تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
fiscal station
قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
capitulary
عضو دستهای درکلیسا مجموعه دستورهاوایین نامههای اداری وشرعی سرلوحه
nihilism
اعتقاد به تباهی وفساد دستگاههای اداری ولزوم از بین رفتن انها
workflow
نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری
federal government
دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
nepotism
انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
loom time
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
attache case
کیف اداری
[کیف جعبه ای دستی چرمی]
brief case
[briefcase]
کیف اداری
[کیف جعبه ای دستی چرمی]
abroad
خارج
out-of-
خارج از
out of
خارج از
off side
خارج از خط
aroint
خارج شو
outsides
خارج
per
خارج از
out
خارج
out-
خارج
outed
خارج
outside
در خارج
externals
خارج
outside
خارج
out of tune
خارج
outsides
در خارج
non-combatants
خارج از صف
external
خارج
non-combatant
خارج از صف
non combatant
خارج از صف
externally
از خارج
outwith
[Scotish E]
<adv.>
خارج
[از]
forth of
خارج از
out
[of]
<adv.>
خارج
[از]
off
خارج از
outside
[of]
<adv.>
خارج
[از]
begone
خارج شو عزیمت کن
cross country
خارج از جاده
extrauterine
خارج رحمی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com