Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English
Persian
exfiltration
خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
Other Matches
liberated
مناطق ازاد شده ازاشغال دشمن
submarine sanctuaries
مناطق مخصوص تمرینات غیررزمی زیردریایی مناطق تمرین اموزشی ضدزیردریایی
reserved area
مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
engagement control
کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
espionage
جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
to triumph over the enemy
برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
hits
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
rejects
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejected
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
moving havens
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
summary areas
مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
squawks
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawked
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawk
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
out flank
دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
maritime aircraft
هواپیمایی برای عمل کردن روی مناطق دریایی
gall
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
radio countermeasures
اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio deception
گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
enemy alien
طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
arid erosion
فرسایش مناطق خشک فرسایش مناطق کم اب
close up
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-ups
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with
اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
private automatic branch exchange
یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
cascade control
چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
penetration
نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
roll back
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
breaching
رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
neutralizes
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
letter of marque
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
gain ground
خاک دشمن راتصرف کردن تجاوز و تعدی کردن
antagonizing
دشمن کردن
enemy
دشمن کردن
enemies
دشمن کردن
antagonised
دشمن کردن
antagonises
دشمن کردن
antagonising
دشمن کردن
antagonized
دشمن کردن
antagonize
دشمن کردن
antagonizes
دشمن کردن
close in security
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
shadower
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
distract
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
distracts
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
betraying
تسلیم دشمن کردن
betray
تسلیم دشمن کردن
betrayed
تسلیم دشمن کردن
betrays
تسلیم دشمن کردن
to roll up the enemy line
بخط دشمن کردن
betrayment
تسلیم به دشمن کردن
harasses
ناراحت کردن دشمن
harasses
ایذا کردن دشمن
to pierce the enemy's line
دشمن رخنه کردن
threat
دشمن تهدید کردن
harass
ناراحت کردن دشمن
threats
دشمن تهدید کردن
harass
ایذا کردن دشمن
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
search and clear
جستجو و پاک کردن دشمن
infiltrates
در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrated
در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrating
در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrate
در خطوط دشمن نفوذ کردن
direct pressure
تعاقب کردن مستقیم دشمن
confusion agent
عامل گیج کردن دشمن
evasion
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasions
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
neutralised
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
crossing the t
قطع کردن راه ستون دشمن
neutralises
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralizes
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralize
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralizing
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
radio direction finding
پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
neutralising
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
follow up
رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
sniping
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniped
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipe
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
mopping up
پاک کردن منطقه ازوجود بقایای دشمن
snipes
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
shock action
غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
cultivated areas
مناطق مزروعی
hazardous locations
مناطق خطر
tropical
مناطق حاره
association areas
مناطق ارتباطی
arctic regions
مناطق قطبی
avernus
مناطق جهنمی
ejection
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
inactivate
غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
evading
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evade
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evaded
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evades
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
to sweep the seas
همه جای دریاراعبورکردن دریاهارا ازوجود دشمن پاک کردن
identification friendly or foe
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
pantropical
واقع در مناطق حاره
hinterlands
مناطق داخلی کشور
hinterland
مناطق داخلی کشور
humid tropics
مناطق حاره مرطوبی
color zones
مناطق گیرنده رنگ
cateran
اهل مناطق مرتفع
havens
مناطق امن دریایی
pantropic
واقع در مناطق حاره
disorganised
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganises
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganising
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track
تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganizing
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
discharge
خارج کردن
ejects
خارج کردن
unship
خارج کردن
eject
خارج کردن
extraction
خارج کردن
to rule out
خارج کردن
derails
از خط خارج کردن
ejected
خارج کردن
derailed
از خط خارج کردن
derailing
از خط خارج کردن
phase out
خارج کردن
ejecting
خارج کردن
expulse
خارج کردن
derail
از خط خارج کردن
discharges
خارج کردن
bring out
خارج کردن
out of bounds
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
blocking
سدکردن جاده دفاع غیر عامل مسدود کردن راه دشمن
culture
عوارض شهری مناطق شهرنشین
culturing
عوارض شهری مناطق شهرنشین
gap filler
رادارمخصوص پوشش مناطق باز
cultures
عوارض شهری مناطق شهرنشین
underdeveloped areas
مناطق عقب مانده و کم پیشرفت
table
از دستور خارج کردن
write-off
از دفتر خارج کردن
disarmed
از ضامن خارج کردن
ablate
بریدن و خارج کردن
disarms
از ضامن خارج کردن
write off
از دفتر خارج کردن
swap out
مبادله کردن به خارج
spewing
با فشار خارج کردن
write-offs
از دفتر خارج کردن
tabling
از دستور خارج کردن
to put out of court
از دستور خارج کردن
tables
از دستور خارج کردن
defecates
خارج کردن مدفوع
defecated
خارج کردن مدفوع
spew
با فشار خارج کردن
disarm
از ضامن خارج کردن
tabled
از دستور خارج کردن
defecate
خارج کردن مدفوع
defecating
خارج کردن مدفوع
spewed
با فشار خارج کردن
spews
با فشار خارج کردن
to expel
[from]
بزور خارج کردن
[از]
decivilize
از تمدن خارج کردن
lay on the table
از دستور خارج کردن
phase out
به ترتیب خارج کردن
disseise
ازتصرف خارج کردن
exfiltration
خارج کردن از میدان
expectorate
ازشش خارج کردن
squawking
در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
meaconing
گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
havens
مناطق امن از نظر عبور و مروردریایی
poach
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
zonation
طرز پخش و انتشارموجودات در مناطق جغرافیایی
poached
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
rain forest
جنگل انبوه مناطق گرم و پرباران
poaches
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
expels
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled
منفصل کردن بزور خارج کردن
expel
منفصل کردن بزور خارج کردن
unplug
خارج کردن دو شاخه از سوکت
evacuates
اخراج خارج کردن یا شدن
bail
عمل خارج کردن اب قایق
reek
بخار ازدهان خارج کردن
emancipated
از زیر سلطه خارج کردن
evacuating
اخراج خارج کردن یا شدن
to phase out something
به ترتیب خارج کردن چیزی
unplugged
خارج کردن دو شاخه از سوکت
uncouple
از حالت زوجی خارج کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com