Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English
Persian
ejection
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
Other Matches
jets
بخارج پرتاب کردن
jetting
بخارج پرتاب کردن
jetted
بخارج پرتاب کردن
jet
بخارج پرتاب کردن
ejector
وسیله پرتاب کننده پوکه به خارج
withdrawal
خارج کردن عقب کشیدن
withdrawals
خارج کردن عقب کشیدن
external
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
externals
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
ejection seat
صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
labels
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labelled
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
label
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labeling
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
port
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
side sweep and over under
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
To smuggle in to ( out of ) a country .
جنسی را بداخل ( بخارج ) کشور قاچاق کردن
defenestration
پرتاب به خارج پنجره
ingross
تحریر کردن جمع اوری نیروها
jettisoning
پرتاب وسایل ازناو به خارج
jettison
پرتاب وسایل ازناو به خارج
jettisons
پرتاب وسایل ازناو به خارج
jettisoned
پرتاب وسایل ازناو به خارج
put away
ابشار پرتاب به خارج رینگ بوکس
waiver
بار قابل پرتاب به خارج ازهواپیما
bouse
بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
committed
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committing
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
commits
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
commit
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
shoots
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoot
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
inactivate
غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
launcher
وسیله پرتاب موشک
spear gun
وسیله پرتاب نیزه ماهیگیری
launcher
حمله کننده وسیله پرتاب
connectivity
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
simulates
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
throwing sector
نقطه فرود وسیله پرتاب شده
external
خارج یک برنامه یا وسیله
externals
خارج یک برنامه یا وسیله
expelled
منفصل کردن بزور خارج کردن
expel
منفصل کردن بزور خارج کردن
expels
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling
منفصل کردن بزور خارج کردن
para bomb
بمب قابل پرتاب به وسیله چتر نجات
to scrape down
تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
pegs
میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
peg
میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
remotest
وسیله ورودی- خروجی خارج از کامپیوتر
remoter
وسیله ورودی- خروجی خارج از کامپیوتر
remote
وسیله ورودی- خروجی خارج از کامپیوتر
hurled
پرتاب کردن پرت کردن
hurl
پرتاب کردن پرت کردن
hurls
پرتاب کردن پرت کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
deforesting
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforests
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
externals
ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
external
ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
bull
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bulls
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
calibrate
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
anneal
نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
fanning
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
add insult to the injury
<idiom>
[بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره کردن]
disassembly order
دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
evicted
خارج کردن خلع ید کردن
evict
خارج کردن خلع ید کردن
evicts
خارج کردن خلع ید کردن
evicting
خارج کردن خلع ید کردن
arm
1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
wide
توپ خارج از خط کناری توپ اوت شده پرتاب دورازمیلههای کریکت و دورازدسترس توپزن
wider
توپ خارج از خط کناری توپ اوت شده پرتاب دورازمیلههای کریکت و دورازدسترس توپزن
widest
توپ خارج از خط کناری توپ اوت شده پرتاب دورازمیلههای کریکت و دورازدسترس توپزن
jettisons
پرتاب کردن
thrusts
پرتاب کردن
jettison
پرتاب کردن
project
پرتاب کردن
shoots
پرتاب کردن
pelts
پرتاب کردن
pelted
پرتاب کردن
pelt
پرتاب کردن
shoot
پرتاب کردن
foin
پرتاب کردن
jettisoned
پرتاب کردن
skeet
پرتاب کردن
pitch
پرتاب کردن
jaculate
پرتاب کردن
pitches
پرتاب کردن
projected
پرتاب کردن
jettisoning
پرتاب کردن
thrusting
پرتاب کردن
projects
پرتاب کردن
unsling
پرتاب کردن
let fly
پرتاب کردن
thrust
پرتاب کردن
communication
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
cartridge actuated device
وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
denationalising
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
force tabs
نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
castaways
پرتاب کردن وزنه
unsling
از فلاخن پرتاب کردن
triggers
پرتاب کردن فشنگ
spits
اب دهان پرتاب کردن
to launch a torpedo
اژدری پرتاب کردن
to fire a torpedo
اژدری پرتاب کردن
jettisoned
پرتاب کردن به بیرون
launch a missile
موشک پرتاب کردن
shoots
پرتاب کردن گلوله
jettison
پرتاب کردن به بیرون
jettisoning
پرتاب کردن به بیرون
castaway
پرتاب کردن وزنه
spit
اب دهان پرتاب کردن
lobbing
باهستگی پرتاب کردن
sling
زنجیردار پرتاب کردن
jettisons
پرتاب کردن به بیرون
triggered
پرتاب کردن فشنگ
projectable
قابل پرتاب کردن
lobbed
باهستگی پرتاب کردن
lob
باهستگی پرتاب کردن
trigger
پرتاب کردن فشنگ
slinging
زنجیردار پرتاب کردن
slings
زنجیردار پرتاب کردن
shoot
پرتاب کردن گلوله
lobs
باهستگی پرتاب کردن
star drag
وسیله کشیدن نخ روی قرقره ماهیگیری
touches
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
upthrust
بطرف بالا پرتاب کردن
pash
بازور پرتاب کردن کوبیدن
bring out
خارج کردن
derailed
از خط خارج کردن
to rule out
خارج کردن
extraction
خارج کردن
derail
از خط خارج کردن
phase out
خارج کردن
expulse
خارج کردن
ejects
خارج کردن
ejected
خارج کردن
eject
خارج کردن
discharge
خارج کردن
derails
از خط خارج کردن
unship
خارج کردن
discharges
خارج کردن
derailing
از خط خارج کردن
ejecting
خارج کردن
weapon delivery
پرتاب جنگ افزار یا وسیله پرتاب جنگ افزار
squish
صدای شکستن یا پرتاب چیزی له کردن
skyrockets
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
slogging
ضربت سخت زدن پرتاب کردن
slog
ضربت سخت زدن پرتاب کردن
slogged
ضربت سخت زدن پرتاب کردن
slogs
ضربت سخت زدن پرتاب کردن
skyrocket
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
skyrocketing
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
shoved
با زور پیش بردن پرتاب کردن
shoving
با زور پیش بردن پرتاب کردن
skyrocketed
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
shove
با زور پیش بردن پرتاب کردن
shoves
با زور پیش بردن پرتاب کردن
antiwithdrawal device
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
tabling
از دستور خارج کردن
defecated
خارج کردن مدفوع
disarm
از ضامن خارج کردن
spewing
با فشار خارج کردن
tables
از دستور خارج کردن
tabled
از دستور خارج کردن
disarmed
از ضامن خارج کردن
spew
با فشار خارج کردن
defecates
خارج کردن مدفوع
spewed
با فشار خارج کردن
ablate
بریدن و خارج کردن
lay on the table
از دستور خارج کردن
defecating
خارج کردن مدفوع
spews
با فشار خارج کردن
disarms
از ضامن خارج کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com