English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (9 milliseconds)
English Persian
paramorphism خاصیت دگردیسی
Other Matches
pneumaticity خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
actinism خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
metamorphism دگردیسی
deformation دگردیسی
metastasis دگردیسی
strains دگردیسی
strain دگردیسی
metamorphosis دگردیسی
ametabolic بدون دگردیسی
ametabolous بدون دگردیسی
ametabolous فاقد دگردیسی
ametabolic فاقد دگردیسی
metamorphosed دگردیسی دگردیس کردن
metamorphose دگردیسی دگردیس کردن
metamorphosing دگردیسی دگردیس کردن
holometabolism دگردیسی کامل حشرات
heterometabolic دارای دگردیسی ناقص
heterometabolous دارای دگردیسی ناقص
metamorphoses دگردیسی دگردیس کردن
sound absorption خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
navigates خاصیت
propertyless بی خاصیت
quale خاصیت
reflectiveness خاصیت
navigating خاصیت
navigate خاصیت
navigated خاصیت
the five predicables خاصیت
neer do well or well بی خاصیت
affection خاصیت
inefficacious بی خاصیت
property خاصیت
virtues خاصیت
virtue خاصیت
alkalescence خاصیت قلیایی
extensive property خاصیت مقداری
fattiness خاصیت چربی
flakiness خاصیت فلسی
fluffiness خاصیت کرکی
gauziness خاصیت گارسی
fungosity خاصیت قارچی
powderiness خاصیت گردی
adhesive property خاصیت چسبندگی
non skid quality خاصیت ضد لغزش
gumminess خاصیت صمغی
ductility خاصیت کش امدن
milkiness خاصیت شیری
chemism خاصیت شیمیایی
chalkiness خاصیت تباشیری
carnosity خاصیت گوشتی
nutritiousness خاصیت غذائی
nutritiveness خاصیت غذایی
astingency خاصیت قبض
pitchiness خاصیت زفتی
anti knock property خاصیت ضدضربه
mechanicalness خاصیت مکانیکی
mealness خاصیت اردی
mealiness خاصیت اردی
ductility خاصیت انگمی
glassiness خاصیت شیشهای
deactivating بی خاصیت کردن
impoverished بی خاصیت کردن
impoverish بی خاصیت کردن
abnormalities خاصیت غیرطبیعی
steeliness خاصیت فولادی
the virtue of drugs خاصیت داروها
buoyancy خاصیت شناوری
elasticity خاصیت فنری
vitreosity خاصیت شیشهای
magnetism خاصیت مغناطیسی
functions خاصیت وجودی
functioned خاصیت وجودی
function خاصیت وجودی
impoverishes بی خاصیت کردن
impoverishing بی خاصیت کردن
deactivate بی خاصیت کردن
quantification تعیین خاصیت
absorption property خاصیت جذب
recursivity خاصیت بازگشت
unmake از خاصیت انداختن
nature نوع خاصیت
silkiness خاصیت ابریشمی
woodiness خاصیت چوبی
deactivated بی خاصیت کردن
deactivates بی خاصیت کردن
causality خاصیت سببی
sponginess خاصیت اسفنجی
abnormality خاصیت غیرطبیعی
natures نوع خاصیت
impenetrableness خاصیت عدم تداخل
isogametic دارای خاصیت هم گامیتی
illusion of space القاء خاصیت فضایی
soak up <idiom> خاصیت جنب کردنداشتن
commutative law خاصیت جابجایی [ریاضی]
commutative rule خاصیت جابجایی [ریاضی]
commutative property خاصیت جابجایی [ریاضی]
isogamous دارای خاصیت هم گامیتی
plasticity خاصیت شکل افرینی
sexed دارای خاصیت جنسی
sliminess خاصیت گلی یا لجنی
pulpiness خاصیت خمیری یاگوشتی
neer do well or well ادم بی وجود یا بی خاصیت
tonus خاصیت انقباض عضله
springiness خاصیت فنری ارتجاع
malleability خاصیت چکش خواری
low test دارای خاصیت فراری
prevenience خاصیت جلوگیری کننده
heat treating property خاصیت عملیات حرارتی
geomagnetic خاصیت مغناطیسی زمین
ductility خاصیت فتیله شدن
diathermacy خاصیت هدایت گرما
diastatic دارای خاصیت جوهربزاق
asexual فاقد خاصیت جنسی
alkaline دارای خاصیت قلیایی
corporeity خاصیت جسمی یامادی
corkiness خاصیت چوب پنبهای
acid base behavior خاصیت اسیدی- بازی
capillarity خاصیت موئی مویسانی
acid base catalysis خاصیت اسیدی- بازی
vitality قدرت یا خاصیت حیاتی
agglomerative دارای خاصیت تراکم
antidotal دارای خاصیت پادزهری
ductility خاصیت لوله شدن
alkalescent دارای خاصیت قلیایی
gamic دارای خاصیت جنسی
flexibility خاصیت خمش پذیری
osmosis خاصیت نفوذ وحلول
curative دارای خاصیت درمانی
erotization خاصیت شهوانی یافتن
elater خاصیت انبساط و گسترش
inductionless بدون خاصیت القائی
distributive law خاصیت توزیع پذیری [ریاضی]
distributive law خاصیت پخش پذیری [ریاضی]
active material موادی که خاصیت تجزیه دارند
acoustic vases [ظروف سفالین با خاصیت آکوستیک]
actescence نمایش شیر خاصیت شیری
adhesion of fibers خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
sourness is the p of vinegar ترشی خاصیت سرکه است
quale شیی دارای خاصیت هوشیاری
absorbency خاصیت درکشی یا دراشامی جذب
distributive rule خاصیت توزیع پذیری [ریاضی]
absorbant دارای خاصیت جذب درکش
absorbent دارای خاصیت جذب درکش
nervous nellie ادم محافظه کار و بی خاصیت
indiscerptibility خاصیت چیزی که در اثرتجزیه فنانپذیرد
ethereality خاصیت اتری یا اثیری روحانیت
male sterile گامتهای عقیم وبی خاصیت نر
paramorphic دارای خاصیت تغییر یابی
de energize از بین بردن خاصیت مغناطیسی
demagnetize خاصیت مغناطیسی را از بین بردن
paramorphous دارای خاصیت تغییر یابی
persalt نمک دارای خاصیت اسیدی
amphoteric دارای خاصیت اسید و قلیا
balmy دارای خاصیت مرهم خنک کننده
balmiest دارای خاصیت مرهم خنک کننده
electromagnetism خاصیت مغناطیسی حاصل ازجریانهای الکتریکی
balmier دارای خاصیت مرهم خنک کننده
acids سرکه مانند دارای خاصیت اسید
acid سرکه مانند دارای خاصیت اسید
hot forming property خاصیت تغییر شکل پذیری گرم
despiritualize فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
basicity خاصیت بازی وقلیایی حالت بنیانی
capillarity خاصیت بالا رفتن اب درسوراخهای موئی
objectify خاصیت و ماهیت چیزی رامعین کردن
incendivity خاصیت اتش زنی که در جرقه الکتریکی هست
radio activity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
radioactivity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
vitrescence امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
iceland spar کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
imago حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
zooflagellate اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
vitrescent اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
neutral soil خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
catapulted هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapult هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulting هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
prepositional phrase بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
catapults هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
pitchstone یکجور خاره اتش فشانی که خاصیت شیشه و صیقل زفت رادارا است
electro magnet اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
actinoelectric اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
electromagnet اهنی که بوسیله جریان برق خاصیت مغناطیسی پیدا میکند اهن ربای الکتریکی مغناطیس برقی
curie point دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
kemp پشم ضخیم [بیشتر مربوط به ناحیه زیر شکم گوسفند بوده که شکننده است و خاصیت رنگ پذیری کمی دارد.]
plasma display صفحه نمایش با استفاده از خاصیت نورانی بدون گازهای متن صفحه
elasticity خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
flakiness خاصیت چیزی که ورقه ورقه است
cold working شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
vitalistic خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
vitalist خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
dead wool پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
torsos تاب گشت خاصیت تاب گشت
torso تاب گشت خاصیت تاب گشت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com