Dictiornary-Farsi | خالص درآمد عوامل از خارج | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
net factor income from abroad	خالص درآمد عوامل از خارج


Other Matches

elasticity of factor substitution	کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی
functional distribution of income	توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
external diseconomies	عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
v , series	سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
Inc	درآمد
(a) come-down <idiom>	درآمد
return [on something]	درآمد
meal ticket	ممر درآمد
he went aboard the ship	به کشتی درآمد
He came out of the house.	از منزل درآمد
It turned out well.	خوب از آب درآمد
meal tickets	ممر درآمد
I had a terrible (hard) time of it.	پدرم درآمد
absolute income hypothesis	فرضیه درآمد مطلق
lower class	طبقه اجتماعی کم درآمد
subclass	طبقه اجتماعی کم درآمد
underclass	طبقهی اجتماعی کم درآمد
underclass	طبقه اجتماعی کم درآمد
income accounts	حساب های درآمد
attachable earnings	درآمد ضبط شدنی [قانون]
I have a steady monthly income.	درآمد ماهیانه ثابتی دارم
The employer deducts taxes from the salary.	کارفرما مالیات را از درآمد کم می کند.
yuppies	جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
yuppie	جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
She made a good wife.	اوزن خوبی ازآب درآمد
The people protested vocally.	صدای مردم درآمد ( اعتراض )
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong.	هر طور کردم غلط درآمد
out of bounds	خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
I had a hell of a time to fix the engine.	پدرم درآمد موتور رادرست کردم
lay off (someone) <idiom>	کاری رابه علت درآمد کم کنارگذاشتن
to rely on somebody for your income	از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
net death rate	نرخ خالص مرگ و میر اهنگ خالص مرگ و میر
When drink enters, wisdom departs. <proverb>	آنگه که شراب از در درآمد ,هوش و عقل و اختیار از کف برفت .
I am just a pen – pusher .	قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
m factors	عوامل ام
effects	عوامل
hooked medallion	ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
complementary factors	عوامل مکمل
excusatory conditions	عوامل رافعه
balancing factors	عوامل جبرانی
factor demand	تقاضای عوامل
elements of expense	عوامل هزینهای
constant factors	عوامل ثابت
allocative factors	عوامل تخصیصی
human factor	عوامل انسانی
institutional factors	عوامل نهادی
factor productivity	بازدهی عوامل
factor proportion	نسبت عوامل
demand factors	عوامل تقاضا
variable factors	عوامل متغیر
total factor productivity	بازدهی کل عوامل
technical data	عوامل فنی
growth factors	عوامل رشد
aerodynamic factors	عوامل ایرودینامیکی
justificatory conditions	عوامل موجهه
production factors	عوامل تولید
agents of production	عوامل تولید
psychological factors	عوامل روانی
natural agents	عوامل طبیعی
adverse factors	عوامل نامساعد
motivational factors	عوامل محرکه
factor price	قیمت عوامل
factors of production	عوامل تولید
o technique	تحلیل عوامل زمانی
retarding factors	عوامل کند کننده
human factors engineering	مهندسی عوامل انسانی
factor analysis	تجزیه و تحلیل عوامل
market forces	عوامل موثردر بازار
additional production personnel	عوامل دیگر تولد
polygene	عوامل توارثی غیرهمردیف
factor price equalization	برابرسازی قیمت عوامل
factor markets	بازارهای عوامل تولید
factor mobility	تحرک عوامل تولید
mobility of factors of production	تحرک عوامل تولید
factor price distortions	انحراف قیمت عوامل
factor earnings	درامد عوامل تولید
factor productivity	بهره دهی عوامل
fixed factor	عوامل تولید ثابت
factor cost line	خط هزینه عوامل تولید
fixed factor	عوامل ثابت تولید
inputs	عوامل تولید منابع
aiming group	عوامل مثلث گیری
ingredient	داخل شونده عوامل
ingredients	داخل شونده عوامل
mechanism	عوامل مکانیکی مکانیزم
competitive factors	عوامل محرک رقابت
cryptovariable	عوامل متغیر رمز
mechanisms	عوامل مکانیکی مکانیزم
diseconomies	عوامل زیان اور
weathering	اثر عوامل جوی
elements of expense	عوامل تولید هزینه
non specific factors of production	عوامل غیر اختصاصی تولید
geopolitics	مطالعه نفوذ عوامل فیزیکی
variable factors	عوامل قابل تغییر تولید
aerometeorograph	دستگاه نگارش عوامل هواسنجی
factor payments	پرداختهای عوامل تولید مانند
map k	ضریب تصحیح عوامل یاعناصر نقشهای
unpredictable factors	عوامل غیر قابل پیش بینی
neutral technology	تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
self buried	مدفون شده در اثر عوامل طبیعی
input output table	این جدول جریان عوامل تولید
mechanical powers	نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
ceteris paribus	ثابت بودن تمام عوامل دیگر
elasticity of factor substitution	وقتی که قیمت نسبی عوامل تغییرمیکند .
columnar transposition	تغییر مکان دادن عوامل در ستون
shift forward	انتقال به عوامل بعدی حرکت به سمت جلو
group dynamics	مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
bleaching materiel	پودر شستشو برای رفع الودگی عوامل شیمیایی
danc solution	نوعی محلول شیمیایی برای رفع الودگی عوامل تاول زا
eurytopic	دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
escarpments	پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
fission products	عوامل تولید شده در اثر تجزیه اتمی بقایای شکافت هستهای
m factors	عوامل موثر دربازاریابی که عبارتند از :messages ,motives,markets ,moneymerchandise and media
escarpment	پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
sound effects	عوامل صوتی که در رادیو وتلویزیون وفیلم سینمایی وغیره موجب صدامیشود
physiocracy	حکومت بخکم عوامل طبیعی عقیده باینکه زمین یگانه سرچشمه ثروت است
indispensable <adj.>	خالص
inevitable <adj.>	خالص
inalienable <adj.>	خالص
paticular	خالص
absolute <adj.>	خالص
pure	خالص
sheer	خالص
nets	خالص
net	خالص
nett	خالص
unalienable <adj.>	خالص
unalterable <adj.>	خالص
clean	خالص
cleaned	خالص
cleanest	خالص
cleans	خالص
absolute	خالص
unmixed	خالص
heartfelt	خالص
aquapura	اب خالص
genuine	خالص
virginal	خالص
downright	خالص
spiritous	خالص
veridical	خالص
purest	خالص
purer	خالص
simon pure	خالص
unadulterated	خالص
absolutes	خالص
carbon	ذغال خالص
equity capital	دارائی خالص
refine	خالص کردن
refines	خالص کردن
net cash	نقدی خالص
neat size	اندازه خالص
circular bending	خمش خالص
net asset	دارائی خالص
chaste	خالص ومهذب
resultant acceleration	شتاب خالص
resutant	نیروی خالص
net acceleration	شتاب خالص
full blood	نژاد خالص
neatness	خالص بودن
net force	نیروی خالص
hellene	یونانی خالص
resutant force	نیروی خالص
net income	درامد خالص
net net worth	ارزش خالص
net exports	خالص صادرات
net output	تولید خالص
net debt	بدهی خالص
grain alcohol	الکل خالص
net price	قیمت خالص
net price	ارزش خالص
net product	محصول خالص
net productivity	تولید خالص
net benefits	منافع خالص
he was neat	بی ماسه خالص
pure interest	بهره خالص
purification	خالص کردن
spirit of wine	عرق خالص
spirits of wine	عرق خالص
tare	وزن خالص
unmixede	یکدست خالص
solids	قوی خالص
purification	خالص سازی
pure tones	صداهای خالص
pure interest	منافع خالص
pure lime	اهک خالص
pure mathematics	ریاضیات خالص
pure monopoly	انحصار خالص
pure profit	سود خالص
pure shear	برش خالص
pure strategy	استراتژی خالص
solid	قوی خالص
take-home pay	حقوق خالص
pure wool	پشم خالص
grossing	غیر خالص
pure color	رنگ خالص
grossest	غیر خالص
grosses	غیر خالص
grosser	غیر خالص
grossed	غیر خالص