Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (20 milliseconds)
English
Persian
stanch
خاموش کردن ساکت شدن
Search result with all words
still
ساکت کردن خاموش شدن
stiller
ساکت کردن خاموش شدن
stillest
ساکت کردن خاموش شدن
stills
ساکت کردن خاموش شدن
muffle
خاموش کردن ساکت کردن
muffles
خاموش کردن ساکت کردن
muffling
خاموش کردن ساکت کردن
still brith
خاموش کردن ساکت کردن
Other Matches
stiller
خاموش ساکت
Quiet!silence!
خاموش ( ساکت ) !
stills
خاموش ساکت
stillest
خاموش ساکت
still
خاموش ساکت
flashed
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
whist
ساکت کردن
conciliate
ساکت کردن
silenced
ساکت کردن
silences
ساکت کردن
conciliated
ساکت کردن
silence
ساکت کردن
to put down
ساکت کردن
silencing
ساکت کردن
conciliates
ساکت کردن
talk down
ساکت کردن
conciliating
ساکت کردن
shush
ساکت کردن
quiet
ساکت کردن
quietest
ساکت کردن
quieten
ساکت کردن
quietened
ساکت کردن
quietening
ساکت کردن
quietens
ساکت کردن
appeased
ساکت کردن تسکین دادن
appease
ساکت کردن تسکین دادن
appeases
ساکت کردن تسکین دادن
appeasing
ساکت کردن تسکین دادن
shutdown
دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdowns
دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
hard
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
harder
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hardest
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
to switch off
خاموش کردن
out-
خاموش کردن
dout
خاموش کردن
put out
خاموش کردن
smothers
خاموش کردن
smothering
خاموش کردن
smothered
خاموش کردن
smother
خاموش کردن
out
خاموش کردن
to snuff out
خاموش کردن
outed
خاموش کردن
suffocating
خاموش کردن
suffocates
خاموش کردن
suffocated
خاموش کردن
suffocate
خاموش کردن
to put out
خاموش کردن
extinguishing
خاموش کردن
hush
خاموش کردن
turn-off
خاموش کردن
turn off
خاموش کردن
extinguishes
خاموش کردن
turn-offs
خاموش کردن
extinguish
خاموش کردن
turn out
<idiom>
خاموش کردن
quenching
خاموش کردن
shut down
خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
extinguish
ساکت کردن ملغی کردن
calmer
: ارام کردن ساکت کردن
calmest
: ارام کردن ساکت کردن
calmed
: ارام کردن ساکت کردن
calm
: ارام کردن ساکت کردن
extinguishes
ساکت کردن ملغی کردن
calms
: ارام کردن ساکت کردن
calming
: ارام کردن ساکت کردن
extinguishing
ساکت کردن ملغی کردن
stifles
خاموش کردن فرونشاندن
stifled
خاموش کردن فرونشاندن
stifle
خاموش کردن فرونشاندن
quench
خاموش کردن ترساندن
turn-offs
خاموش کردن یاشدن
turn-off
خاموش کردن یاشدن
to laugh down
با خنده خاموش کردن
turn out
باکلید خاموش کردن
quenches
خاموش کردن ترساندن
quenched
خاموش کردن ترساندن
to talk down
خاموش یاساکت کردن
snubs
سربالا خاموش کردن
powered
خاموش کردن یک وسیله
to smother a flame
شعله ای را خاموش کردن
to shut down a reactor
راکتوری را خاموش کردن
powering
خاموش کردن یک وسیله
To extinguish a fire.
آتش را خاموش کردن
powers
خاموش کردن یک وسیله
To dye ones hair.
موها را خاموش کردن
turn off
خاموش کردن یاشدن
snubbing
سربالا خاموش کردن
snubbed
سربالا خاموش کردن
snub
سربالا خاموش کردن
to blow out alamp
خاموش کردن چراغ
snuff
بافوت خاموش کردن
fight the fire
اتش خاموش کردن
turn off
<idiom>
بستن ،خاموش کردن
power
خاموش کردن یک وسیله
power down
قطع برق خاموش کردن
radar silence
خاموش کردن موقتی رادارها
smolders
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulder
بی اتش سوختن خاموش کردن
to snuff out
در نتیجه گل گیری خاموش کردن
smouldered
بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldering
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulders
بی اتش سوختن خاموش کردن
light line
خط خاموش کردن چراغ خودروها
smoldering
بی اتش سوختن خاموش کردن
smolder
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldered
بی اتش سوختن خاموش کردن
powering
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
to turn off
خاموش کردن انجام دادن بیرون اوردن
power
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powers
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
shut off
<idiom>
بستن شیرآب یا خاموش کردن کلید برق
powered
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
To squash someone .
تو دهن کسی زدن ( اورا خاموش وخفه کردن )
wet blankets
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
wet blanket
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
powers
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powering
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powered
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
dumb
لال کردن خاموش کردن
dumber
لال کردن خاموش کردن
quench
دفع کردن خاموش کردن
dumbest
لال کردن خاموش کردن
quenched
دفع کردن خاموش کردن
quenches
دفع کردن خاموش کردن
shush
ساکت
tacet
ساکت
sh
ساکت
serene
ساکت
lown
ساکت
cut it out
<idiom>
ساکت شو
tace
ساکت
sockets
ساکت
whist
ساکت
quieter
ساکت تر
soundless
ساکت
dormant
ساکت
acquiescent
ساکت
at pause
ساکت
keep still
ساکت باش
tacet
ساکت باش
lulling
ساکت شدن
hush
ساکت ارام
the sea was lulled
دریا ساکت شد
lulls
ساکت شدن
assuasive
ساکت کننده
lulled
ساکت شدن
lull
ساکت شدن
input socket
ساکت ورودی
he stood still
ساکت ایستاد
h!
ساکت باش
whish
ساکت باش
mum
ساکت بودن
dead spot
منطقه ساکت
calms
ساکت ساکن
to lie dormant
ساکت بودن
Keep your trap shut!
ساکت باش !
pipe down !
<idiom>
ساکت باش!
Be quiet!Hold your tongue!
<idiom>
ساکت باش!
calm
ساکت ساکن
calmed
ساکت ساکن
calmest
ساکت ساکن
mums
ساکت بودن
Silence!
<idiom>
ساکت باش!
tace
ساکت باش
calmer
ساکت ساکن
Dry up!
ساکت باش!
imperturbable
خونسرد ساکت
Stop talking!
<idiom>
ساکت باش!
Shush!
<idiom>
ساکت باش!
Keep quiet!
<idiom>
ساکت باش!
Hush!
<idiom>
ساکت باش!
Hush up!
<idiom>
ساکت باش!
calming
ساکت ساکن
mutely
بطور ساکت
keep quiet
<idiom>
ساکت ماندن
silent
ساکت بیصدا
magnetic blowout
خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
mome
ادم ساکت وگیج
to hush up
ساکت نگاه داشتن
silencer
فرونشاننده ساکت کننده
unsettled
ساکت نشده فروننشسته
silencers
فرونشاننده ساکت کننده
failed
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fail
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
Do you have anything quieter?
آیا چیزی ساکت تر دارید؟
save one's breath
<idiom>
به صرفت است که ساکت باشی
It must be quiet.
باید ساکت و آرام باشد.
pipe down
راحت باش دادن ساکت شدن
Be quiet so as not to wake the others.
ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
to hold one's tongue
ساکت ماندن زبان خودرانگاه داشتن
hold one's tongue
<idiom>
جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
I'm sick of that jike, cut it out, can't you?
حالم از این جوک به هم می خورد، ساکت شو. نمیتونی؟
Be quiet, will you!
ساکت باش!
[صدایت خیلی بلند است]
touches
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com