English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English Persian
shut down خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
Other Matches
pull over <idiom> متوقف کردن ماشین گوشه جاده
maintenance 1-قرار دادن ماشین در وضعیت کارایی خوب . 2-کارهایی که برای اجرای سیستم انجام می شوند مثل ترمیم خرابی ها
monitors برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitored برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitor برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
performance روش قضاوت کارایی سیستم
performances روش قضاوت کارایی سیستم
hardest که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
harder که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hard که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
maintains اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
maintained اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
maintain اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
arresting system reset unit متوقف کننده سیستم مهارهواپیما
onion skin architecture طراحی سیستم کامپیوتری به صورت لایهای طبق کارایی یا حق تقدم
architecture طراحی سیستم کامپیوتری در لایه هایی طبق کارایی و خصوصیاتشان
expansion تخته مدار چاپ شده متصل به سیستم برای افزایش کارایی آن
lay to rest <idiom> رها کردن ،متوقف کردن
card تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
cards تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
board تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
boarded تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
put under the ban متوقف کردن
halted متوقف کردن
halts متوقف کردن
halt متوقف کردن
optimization کار کردن چیزی با کارایی کامل
enhanced سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
enhances سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
ECP سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای پیشبرد کارایی پورت چاپگر موازی
enhancing سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
enhance سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
stopped متوقف کردن ایستگاه
to bring traffic to a standstill ترافیک را متوقف کردن
stopping متوقف کردن ایستگاه
stopping the work متوقف کردن کار
gravel شن دار متوقف کردن
stops متوقف کردن ایستگاه
stop متوقف کردن ایستگاه
optimize کار کردن چیزی با حداکثر کارایی ممکن
dumber لال کردن خاموش کردن
still brith خاموش کردن ساکت کردن
muffle خاموش کردن ساکت کردن
dumbest لال کردن خاموش کردن
muffles خاموش کردن ساکت کردن
dumb لال کردن خاموش کردن
quenched دفع کردن خاموش کردن
muffling خاموش کردن ساکت کردن
quench دفع کردن خاموش کردن
quenches دفع کردن خاموش کردن
optimize کامپایلری که کد ماشین را که تولید میکند آنالیز میکند و سرعت و کارایی آنرا افزایش میدهد
checked کم یا متوقف کردن سرعت بدن
checks کم یا متوقف کردن سرعت بدن
call it quits <idiom> متوقف کردن تمام کار
check کم یا متوقف کردن سرعت بدن
shadow RAM روش بهبود کارایی PC با کپی کردن محتوای قطعه
extinguish خاموش کردن
suffocating خاموش کردن
hush خاموش کردن
extinguishing خاموش کردن
quenching خاموش کردن
turn-off خاموش کردن
to switch off خاموش کردن
turn-offs خاموش کردن
suffocates خاموش کردن
suffocated خاموش کردن
out- خاموش کردن
put out خاموش کردن
smother خاموش کردن
smothers خاموش کردن
smothering خاموش کردن
dout خاموش کردن
turn off خاموش کردن
smothered خاموش کردن
suffocate خاموش کردن
to snuff out خاموش کردن
out خاموش کردن
turn out <idiom> خاموش کردن
to put out خاموش کردن
extinguishes خاموش کردن
outed خاموش کردن
tie up <idiom> آرام یا متوقف کردن حرکت یا عملی
end خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
phaseout تدریجا متوقف کردن کار یاتولید
ends خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
to suspend payment پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
fielding متوقف کردن و کنترل گوی هاکی
ended خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
to stop cold something چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
add on مدارات سیستم ها یا دستگاه های سخت افزاری که می توانند به یک کامپیوتر متصل شوند تا حافظه و کارایی آن را افزایش دهند
powers خاموش کردن یک وسیله
stifle خاموش کردن فرونشاندن
turn off خاموش کردن یاشدن
power خاموش کردن یک وسیله
stifles خاموش کردن فرونشاندن
powering خاموش کردن یک وسیله
turn-off خاموش کردن یاشدن
snuff بافوت خاموش کردن
To dye ones hair. موها را خاموش کردن
stifled خاموش کردن فرونشاندن
To extinguish a fire. آتش را خاموش کردن
powered خاموش کردن یک وسیله
turn out باکلید خاموش کردن
turn-offs خاموش کردن یاشدن
to talk down خاموش یاساکت کردن
snubbing سربالا خاموش کردن
quenches خاموش کردن ترساندن
snubs سربالا خاموش کردن
fight the fire اتش خاموش کردن
turn off <idiom> بستن ،خاموش کردن
to shut down a reactor راکتوری را خاموش کردن
to laugh down با خنده خاموش کردن
quench خاموش کردن ترساندن
to smother a flame شعله ای را خاموش کردن
to blow out alamp خاموش کردن چراغ
quenched خاموش کردن ترساندن
snub سربالا خاموش کردن
snubbed سربالا خاموش کردن
aborts متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
abort متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborted متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborting متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
stall متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
cancellation عمل متوقف کردن فرآیند شروع شده
stalling متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
machines ماشین کردن با ماشین رفتن
machined ماشین کردن با ماشین رفتن
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
operated تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
operates تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
operate تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
smolder بی اتش سوختن خاموش کردن
smolders بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldering بی اتش سوختن خاموش کردن
stanch خاموش کردن ساکت شدن
radar silence خاموش کردن موقتی رادارها
to snuff out در نتیجه گل گیری خاموش کردن
smoldered بی اتش سوختن خاموش کردن
stills ساکت کردن خاموش شدن
smoulders بی اتش سوختن خاموش کردن
stiller ساکت کردن خاموش شدن
smouldering بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldered بی اتش سوختن خاموش کردن
light line خط خاموش کردن چراغ خودروها
smoulder بی اتش سوختن خاموش کردن
power down قطع برق خاموش کردن
still ساکت کردن خاموش شدن
stillest ساکت کردن خاموش شدن
arm 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
cancel متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancels متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancelling متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
jams توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jammed توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jam توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
benchmark برنامه بررسی کارایی نرم افزار یا سخت افزار یک سیستم
benchmarks برنامه بررسی کارایی نرم افزار یا سخت افزار یک سیستم
appel پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه
powered خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powers خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powering خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
shut off <idiom> بستن شیرآب یا خاموش کردن کلید برق
to turn off خاموش کردن انجام دادن بیرون اوردن
com file در سیستم عاملهای PC مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان کننده این است که فایل حاوی کد ماشین است به صورت دودویی وتوسط سیستم عامل قابل اجراست
types ماشین کردن طبقه بندی کردن
type ماشین کردن طبقه بندی کردن
typed ماشین کردن طبقه بندی کردن
To squash someone . تو دهن کسی زدن ( اورا خاموش وخفه کردن )
wet blankets پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
powers خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powered خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
wet blanket پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
powering خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
lighting سیستم روشنایی ماشین
crashing خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crash خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashed خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashingly خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashes خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
pica سیستم عامل مستقل از ماشین
mechanised با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
transaction سیستم کامپیوتری که معمولاگ دستهای کار میکند تا وقتی که با تراکنش جدید متوقف شود و سپس منابع را به تراکنش اختصاص میدهد
to stop somebody or something کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
link encryption خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
BAT file extension مشخصه استاندارد سه حرفی فایل در سیستم -MS DOS برای مشخص کردن فایل دستهای فایل متن حاوی دستورات سیستم
deadline منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadlines منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
printed ماشین کردن
prints ماشین کردن
type write ماشین کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com